سلام دوست عزیز من با ناپدریم خیلی مشکل دارم نه بهتره بگم اون با من مشکل داره همه امیدم به این بود که دانشگاه یه شهر دیگه قبول شم و برم قبولم شدم اما دوباره اشتباه کردم و انتقالی گرفتم و اومدم شهر خودم او معتاد و تعادل روانی نداره من باید چیکار کنم ؟وابستگی شدیدی هم به مادرم دارم
متاسفانه اگه از نظر اخبار هم بخواهیم مقایسه کنیم تلویزیون خودمون یا بعضی اخبار را نمیگه یا نصفه میگه یا حتی اصلا بعضی اخبار را بر عکس واقعیت میگه از این جهت من به شخصه 50درصد هم به اخبار خودمون اعتماد ندارم مردم هم همه دوست دارن حداقل بدون تو کشور خودشون چه اتفاقاتی داره میافته نمیخوام بگم شبکه...
ما هم اگه همین طوری پیش بریم با این قوانین جدیدی که تصویب میشه چند سال دیگه از عرب ها بدتر میشیم مثلا حذف پذیرش زنان در دوره ارشد درچند دانشگاه ...فکر نکنید ما خیلی از عرب ها پیشرفته تریم
:heart::heart:بابام همه زندگیمه انقدر که با بابام راحتم با مامانم راحت نیستم الان نزدیک 4 ماهه که بابام ندیدم دارم از دوریش میمیرم هر وقت تو زندگیم به حرفش گوش ندادم ضرر کردم خیلی خوب منو درک میکنه امیدوارم همه باباهاو مامانا همیشه سالم باشند :gol::gol:
من اشنایی از گرایش های مکانیک ندارم بیشتر کارهای عملی دوست دارم از اینکه چند تا کتاب پاس کنم و اصلا ندونم کجا استفاده میشه متنفرم فکر کنم جامدات با روحیه من سازگارتره البته درباره ی گرایش شما اصلا نمیدونم
من ترم یکی ام هنوز گرایشم مشخص نیست به نظرت کدام گرایش بهتره خودم شیرازیم اما یاسوج درس میخونم شایدم ترم بعد بیام شیراز ازاد معماری بخونم نمیدونم چیکار کنم
سلام من یه خاطره میگم تا بقیه هم راه بیافتند اولین روزی که رفتم دانشگاه صبح ساعت 30-7 بودکلاس ریاضی داشتم جو گیر هم شده بودم فکر میکردم همین الان مهندس مکانیک شدم اما خیلی خوابم میامد وقتی رفتم تو کلاس پام گیر کرد به میز استاد و بد جوری خوردم زمین از اون به بعد یاد گرفتم که دانشگاه مثل دبیرستان...