ییه بار دیگه مامانم میگه 3 سالت بود ظهر ما خواب بودیم رفتی تاید(پودر ماشین لباس شویی!!!!!!!!!!!)برداشتی
یه جا پریز تلفن پایین بود پریز نداشته رفتی با تاید و اب دیوار پر میکردی
یه همچین ادم دلسوزو فداکاری تا حالا دیده بودید
نه والا!!!!
من کلا بچه باحالیم
یادمه شش هفت سالم بود
عید بود!سال تحویل ساعتا2 ظهر بود
هرچی به بابام گفتم بیا بریم
خونه بابا بزرگینا نیومد
!گرفت خوابید!!هیچی مام رفیتیم خیلی شیک و مجلسی کت نوشو با یه قوطی روغن بردیم تو حیات تو حوض
کتو باب روغن چنان شستم!!که برده بودن خشک شویی طرف میگفته 3 بار شستم ولی پاک...