باز هم دلم بهانه می گرفت
باز هم صدای پای عشق بود
باز هم ترانه های خسته ای
تندتر به پشت هم قطار بود
باز هم هوای گرم بود و من
باز هم نفس درون سینه بود
باز هم تنم همیشه خیس بود
باز هم تنم همیشه سرد بود
باز هم دلم بهانه می گرفت
باز هم صدای پای عشق بود
باز هم بهار پرخزان من
داغدار مرگ سیل اشک بود...
از دست رفته ام مرگ مرا ببین
این قلب نیمه جان جان دادها! ببین!
یک خاک خسته ام سرد و نمور و مات
زنده نمیشوم آبی به من مپاش
از مرگ روح من جانی نمانده است
بیهوده می کنی این مرده را اسیر
سرسبز های تو خاکستر من است
بگذار تا شود این جسم مرده هیچ
تنها مرا بنه در غرق مرده آب
زنده نمیشوم با رود و با چشمه...
سلام ای کهنه عشق مهربانم
چرا آتش زدی اینک به جانم؟
اگر رفتم امید دیگرم بود
به جا ماندن گناه بدترم بود
چرا غم بر دل زارم نهی باز؟
چرا سر می کنی با ناله آواز؟
تن من خسته بود و ناتوان بود
کجا هم پای تو بودن توان بود؟
دل من داغدار زندگی بود
وفادار قدیم بی کسی بود
دلم تنها ترین تنهای دنیاست
زبانم...
دیده امشب غریب و بارانیست گاه گاهی بروی ساعت هاست
در دل بی قرار شب گردم
باز شوری و آتشی برپاست
امشب انگار جشن افلاک است
در دل من فضا چه روحانیست
دیده ها غرق اشک باران است
لحظه هایم همیشه بارانیست
جای شب زنده داریم امشب
اشک و آه و ترانه ها جاریست
در پی یک فضای تاریکم
در هوایی که پاک و...
دیده امشب غریب و بارانیست گاه گاهی بروی ساعت هاست
در دل بی قرار شب گردم
باز شوری و آتشی برپاست
امشب انگار جشن افلاک است
در دل من فضا چه روحانیست
دیده ها غرق اشک باران است
لحظه هایم همیشه بارانیست
جای شب زنده داریم امشب
اشک و آه و ترانه ها جاریست
در پی یک فضای تاریکم
در هوایی که پاک و...
منم اون قطره اشکي که زود افتادم ز چشمات
منم اون کفتر نازي که پرونديم از رو ديوار
روي ديوار دل تو لونه ساخته بودم اون روز
لونمو کردي تو ويرون از دلت کردي تو بيرون
منم اون لباس زيبا که شدم کهنه برايت
منم اون ژاکت پشمي که نپوشيدي بهارت
منم اون آينه اي که عکستو بهت نشون داد
زود منو شکستي...
خواستم شعر بگویم دلم آرام نشد
آتشت شعله زد و سرکشیش رام نشد
خواستم باز بگویم که مرا بوسیدی
جای هر بوسه ی تو روی تنم سرد نشد
من که از لذت آن روز دلم پر شده بود
آتشی تازه به جانم زدی و درد نشد
کاشکی لحظه در آن روز توقف می کرد
چونکه از خلوت آن روز دلم سیر نشد
کاشکی جان به تو می دادم و خود می رف5تم...
این شعرو شاید چندین بار تو تاپیکای دیگه تکه تکه یا با هم نوشته باشم اما دیدم خوبه یه بار اینجا کامل بذارم
البته ببخشید:redface:
عشق پرواز کبوتر ها نيست
عشق آواز قناری ها نيست
عشق جاری شدن آب روان
در بر دشت و علفزاران نيست
عشق حق حق زدن مرغ شب و
باز هو هو زدن جغدان نيست
عشق آبيتر از اينها...