Tahmim
پسندها
117

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اولین نظر سنجیِ مسابقۀ ادبیِ 4

    دومین نظر سنجیِ مسابقۀ ادبیِ4

    درود،لطفا در هر دو نظر سنجی شرکت کنید:gol:

    ممنون
    سلام
    شب یلدا قدم آهسته بردار
    کمی هم احترام ما نگه دار
    تو میبینی ربابم غصه دار است
    بنی هاشم هنوز داغدار است
    صدای العطش در گوش مانده
    بدنها بی کفن هر گوشه مانده
    شب یلدا تو هم چله نشین باش
    سیه پوش غم سالار دین باش

    یاعلی
    دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
    دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
    کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
    باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
    ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
    نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
    در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
    هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
    ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
    روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را
    آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
    با دوستان مروت با دشمنان مدارا
    در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
    گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را
    آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند
    اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
    هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
    کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
    سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
    دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
    آیینه سکندر جام می است بنگر
    تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
    خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
    ساقی بده بشارت رندان پارسا را
    حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
    ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
    مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست...تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
    واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس...طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
    زلف او دام است و خالش دانهٔ آن دام و من...بر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست
    سر ز مستی برنگیرد تا به صبحِ روزِ حَشر...هر‌که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست
    بس نگویم شمه‌ای از شرح شوق خود از آنک...دردسر باشد نمودن بیش از این اِبرام دوست
    گر دهد دستم، کشم در دیده همچون توتیا...خاکِ راهی کآن مشرف گردد از اَقدام دوست
    میل من سوی وِصال و قصد او سوی فِراق...ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
    حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز...زآن که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست
    اي نسيم سحر آرامگه يار کجاست...منزل آن مه عاشق کش عيار کجاست
    شب تار است و ره وادي ايمن در پيش...آتش طور کجا موعد ديدار کجاست
    هر که آمد به جهان نقش خرابي دارد...در خرابات بگوييد که هشيار کجاست
    آن کس است اهل بشارت که اشارت داند...نکته ها هست بسي محرم اسرار کجاست
    هر سر موي مرا با تو هزاران کار است...ما کجاييم و ملامت گر بي کار کجاست
    بازپرسيد ز گيسوي شکن در شکنش...کاين دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
    عقل ديوانه شد آن سلسله مشکين کو...دل ز ما گوشه گرفت ابروي دلدار کجاست
    ساقي و مطرب و مي جمله مهياست ولي...عيش بي يار مهيا نشود يار کجاست
    حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج...فکر معقول بفرما گل بي خار کجاست
    اي شاهد قدسي که کشد بند نقابت...و اي مرغ بهشتي که دهد دانه و آبت
    خوابم بشد از ديده در اين فکر جگرسوز...کاغوش که شد منزل آسايش و خوابت
    درويش نمي پرسي و ترسم که نباشد...انديشه آمرزش و پرواي ثوابت
    راه دل عشاق زد آن چشم خماري...پيداست از اين شيوه که مست است شرابت
    تيري که زدي بر دلم از غمزه خطا رفت...تا باز چه انديشه کند راي صوابت
    هر ناله و فرياد که کردم نشنيدي...پيداست نگارا که بلند است جنابت
    دور است سر آب از اين باديه هش دار...تا غول بيابان نفريبد به سرابت
    تا در ره پيري به چه آيين روي اي دل...باري به غلط صرف شد ايام شبابت
    اي قصر دل افروز که منزلگه انسي...يا رب مکناد آفت ايام خرابت
    حافظ نه غلاميست که از خواجه گريزد...صلحي کن و بازآ که خرابم ز عتابت
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/378374-نامه-دختر-شهيد-ب-مناسبت-روز-پدر?p=5107833#post5107833
    نامه دختر شهيد ب مناسبت روز پدر:gol:...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا