مشاعرۀ سنّتی

گلابتون

مدیر بازنشسته
دل ببردي و بحل كردمت اي جان ليكن
به از اين دار نگاهش كه مرا ميداري

تو به تقصير خود افتادي از اين در محروم
از كه مي نالي و فرياد چرا ميداري
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
ياس کبود به بار می‌نشاند
بر رنج خاطرات‌ام
آميخته‌ای ازعشق و آرزو را ...



بارها اين قمری غمگين
که زندانی حنجره‌های نياموختنی‌ام بود
از سکوت من
تا تو
که دورترين تولد من بودی
تاترانه‌ی رها شدن
پريده بود
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلدار چنان مشوش آمد که مپرس
هجرانش چنان پر آتش آمد که مپرس
گفتم که مکن گفت مکن تا نکنم
این یک سخنم چنان خوش آمد که مپرس
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
سایه زاتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمکین و قرار من که دارد در عشق
مستی و خمار من که دارد در عشق
من در طلب آب و نگارم چون باد
کار من و بار من که دارد در عشق
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
قدر وقت از نشناسد دل و كاري نكند
بس خجالت كه از اين حاصل اوقات بريم

فتنه مي بارد از اين سقف مقرنس برخيز
تا به ميخانه پناه از همه آفات بريم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
از نامه سياه نترسم كه روز حشر
با فيض لطف او صد ازين نامه طي كنم

اين جان عاريت كه به حافظ سپرد دوست
روزي رخش ببينم و تسليم وي كنم.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد......از گلشن زمانه که بوی وفا شنید
ساقی بیا که عشق ندا میکن بلند....کانکس که گفت قصه‌ی ما هم ز ما شنید
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد......از گلشن زمانه که بوی وفا شنید
ساقی بیا که عشق ندا میکن بلند....کانکس که گفت قصه‌ی ما هم ز ما شنید
دوید بر رخ زردم ز بیقراری اشک
گل خزان زده را کرد آبیاری اشک
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
احساس ميكني كه دريغ است
با درد خود اگر بستيزي
ميبو ئي آن شكوفه غم را
تا شعر تازه ايي بنويسي

لبريز گشته كاج كهنسال
از قارقار شوم كلاغان
رقصد بروي پنجره ها باز
ابريشم معطر باران
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
نی من تنهاکشم تطاول زلفت
کیست که او داغ سیاه ان ندارد
حافظ اگر سجده تو کرد مکن عیب
کافر عاشق ای صنم گناه ندارد
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند....
 

arsam313

عضو جدید
واعظیم اما نه بهر خویشتن
از برای دیگران بر منبریم
 
آخرین ویرایش:

sina1

عضو جدید
من از سوال بادام شنیده ام جوابی تلخ
ودیگر به هیچ هندوانه ای اعتماد ندارم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
سرو زر و دل و جانم فداي آن محبوب
كه حق صحبت مهر و وفا نگهدارد

پصبا در آن سر زلف ار دل مرا بيني
ز روي لطف بگويش كه جا نگهدارد

دلا معاش چنان كن كه گر بلغزد پاي
فرشته ات به دو دست دعا نگهدارد
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دل ززلف تو به لعل تو رسد کیست که کرد
طی ظلمات و بسر چشمه حیوان نر سید
ازچه آب و گلی ای میکده یارب که سرم
تا نشد خاک براه تو بسامان نرسید
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدار دلفروز تو عمر دوباره بود
اینک شب جدایی و مرگ دوباره ای
از چین ابروی تو دلم شور می زند
کاین تیغ کج به خون که دارد اشاره ای
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یاد آن وادی که از گم گشتگان
هر طرف خضری صدایی میزند
نا توانی بین که از نیروی عشق
پنجه با زور آزمایی میزند
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا