سخنانی زیبا از دکتر شریعتی

Saman_88

عضو جدید

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،

دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…

این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

باید آدمش پیدا شود!

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش، پشیمان نخواهی شد!

سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…

شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند

توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد

برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!

سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…

اما بگذار به سن تو برسند!

بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند


غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند



دکتر شریعتی

 

Saman_88

عضو جدید
کفر نامه دکتر شریعتی

کفر نامه دکتر شریعتی

[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]خدایا کفر نمی‌گویم،[/FONT]​

[FONT=courier new, courier, mono]پریشانم،[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟[/FONT][FONT=courier new, courier, mono]! [/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی[/FONT][FONT=courier new, courier, mono]. [/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]خداوندا[/FONT][FONT=courier new, courier, mono]! [/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]لباس فقر پوشی[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]غرورت را برای ‌تکه نانی[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]و شب آهسته و خسته[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]تهی‌ دست و زبان بسته[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]به سوی ‌خانه باز آیی[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]زمین و آسمان را کفر می‌گویی[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]نمی‌گویی؟[/FONT][FONT=courier new, courier, mono]! [/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]خداوندا[/FONT][FONT=courier new, courier, mono]! [/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]اگر در روز گرما خیز تابستان[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]و قدری آن طرف‌تر[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]زمین و آسمان را کفر می‌گویی[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]نمی‌گویی؟[/FONT][FONT=courier new, courier, mono]! [/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]خداوندا[/FONT][FONT=courier new, courier, mono]! [/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]اگر روزی‌ بشر گردی‌[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]ز حال بندگانت با خبر گردی‌[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت[/FONT][FONT=courier new, courier, mono]. [/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]خداوندا تو مسئولی[/FONT][FONT=courier new, courier, mono]. [/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]در این دنیا چه دشوار است،[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است… [/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]دکتر علی شریعتی [/FONT]​
 

ecmn_ec

عضو جدید
هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم
 

honey2009

کاربر بیش فعال
خیییییییییییییییییییییییییییییلی قشنگ بود...
نمیدونم چی بگم واقعا...
عاااااااااااااااااااااااااااالی بود...
 

Mehrdad-254

عضو جدید

خدایا کفر نمی‌گویم،

پریشانم،

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
دکتر علی شریعتی

سلام
این شعر از کفر نامه ی کارو هستش.
قبلا هم بارها این شعر گذاشته شد و گفته شد که از کارو هست.
 

essyh2003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای من سس نریز
دکتر شریعتی در فلافلی:biggrin:
 

Anarchist

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
ناموسا تو دستت گیشنیز نداشتی... دکتر شریعتی بعد از حاکم کوتی:D
 

essyh2003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کچل به کشتنمون ندی
دکتر شریعتی پشت ترک موتور دکتر چمران:biggrin:
 

Anarchist

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
اشیاء از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیک ترند


.

.

.

.

.

.

آینه بغل ماشین دکتر شریعتی
 

Anarchist

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
بعد از ۵ سال تو ساحل شرقی وقتش شده بود برگردم خونه...


.

.


دکتر شریعتی در حال GTA بازی کردن
 

پروانه شیرازی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا ! اگر روزی بشر گردی...پشیمان میشوی از قصه ی خلقت ... ازین بودن ،ازین بدعت...
خداوندا تو میدانی که انسان بودن وماندن در این دنیا چه دشوار است...چه زجری میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است...
..
دکتر علی شریعتی ..
 

Similar threads

بالا