***<<جلسات مطالعه هفتگی نهج البلاغه و خودسازی>>***

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام

پنج شنبه


2- روانشناسى مدّعيان دروغين قضاوت

در ميان مردم، با نام قاضى به داورى مى‏ نشيند، و حلّ مشكلات ديگرى را به عهده مى ‏گيرد، پس اگر مشكلى پيش آيد، با حرف‏هاى پوچ و تو خالى و رأى و نظر دروغين، آماده رفع آن مى ‏شود. سپس اظهارات پوچ خود را باور مى ‏كند، عنكبوتى را مى‏ ماند كه در شبهات و بافته‏ هاى تار خود چسبيده، نمى‏ داند كه درست حكم كرده يا بر خطاست اگر بر صواب باشد مى‏ ترسد كه خطا كرده، و اگر بر خطاست، اميد دارد كه رأى او درست باشد.

نادانى است، كه راه جهالت مى ‏پويد، كورى است كه در تاريكى گمشده خود را مى‏ جويد، از روى علم و يقين سخن نمى ‏گويد، روايات را بدون آگاهى نقل مى ‏كند، چون تند بادى كه گياهان خشك را بر باد دهد، روايات را زير و رو مى ‏كند، كه بى حاصل است.
به خدا سوگند، نه راه صدور حكم مشكلات را مى‏ داند، و نه براى منصب قضاوت أهليّت دارد آنچه را كه نپذيرد علم به حساب نمى‏آورد، و جز راه و رسم خويش، مذهبى را حق نمى‏ داند، اگر حكمى را نداند آن را مى‏پوشاند تا نادانى او آشكار نشود، خون بى گناهان از حكم ظالمانه او در جوشش و فرياد ميراث بر باد رفتگان بلند است.
به خدا شكايت مى‏ كنم از مردمى كه در جهالت زندگى مى ‏كنند و با گمراهى مى ‏ميرند، در ميان آنها، كالايى خوارتر از قرآن نيست اگر آن را آنگونه كه بايد بخوانند، و متاعى سود آورتر و گرانبهاتر از قرآن نيست اگر آن را تحريف كنند، و در نزد آنان، چيزى زشت‏تر از معروف، و نيكوتر از منكر نمى ‏باشد.


 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
كسى كه ميان خود و خدا را اصلاح كند ، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد، و كسى كه امور آخرت را اصلاح كند ، خدا امور دنياى او را اصلاح خواهد كرد ، و كسى كه از درون جان واعظى دارد ، خدا را بر او حافظى است .
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
جملات منتخب من در هفته هفدهم:
1. کسی که عبرت ها برای او آشکار شود، و از عذاب آن پند گیرد، تقوا و خویشتن داری او را از سقوط در شبهات نگه می دارد.

2.
در شگفتم از کسی که می تواند استغفارکند و ناامید است.

3. گناهان چون مرکب های بد رفتارند که سواران خود (گناهکاران) را عنان رها کرده د رآتش دوزخ می اندازند.

4. تقوا، چون مرکب های فرمانبرداری هستند که سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاویدان می کنند.

5.مسائل میان خود را اصلاح کنید، توبه و بازگشت پس از زشتی ها میسر است،

6. جز پروردگار خود دیگری را ستایش نکنیدو جز خویشتن دیگری را سرزنش ننمائید.

7.كسى كه ميان خود و خدا را اصلاح كند ، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد، و كسى كه امور آخرت را اصلاح كند ، خدا امور دنياى او را اصلاح خواهد كرد ، و كسى كه از درون جان واعظى دارد ، خدا را بر او حافظى است .
 

Ehsan_M

عضو جدید
کاربر ممتاز
جمعبندی هفته پانزدهم و شانزدهم

جمعبندی هفته پانزدهم و شانزدهم


سپاس خداوندى را سزاست كه ستايش او در خلق آشكار، و سپاهش پيروز، و بزرگى او والا و بيكرانه است. خدا را براى نعمت‏ هاى پى در پى، و بخشش‏ هاى بزرگش ستايش مى‏ كنم، خدايى كه حلمش بزرگ و عفوش فراگير است، در فرمانش عادل، و از گذشته و آينده با خبر است،



جمله منتخب این هفته:
:gol::gol::gol:آن كس را كه تقوا بلند مرتبت كرد خوار نشماريد، و آن را كه دنيا عزيزش كرد گرامى نداريد.:gol::gol::gol:


چیزی که برای تمرین این هفته بر اساس جمله بالا به ذهن من میرسه اینه که:
۱- ظاهر بین نباشیم
۲- به کسی بخاطر موقعیت و شرایطش احترام و ارزشی بیشتر از بقیه نذاریم (که معمولا از دست خیلی هامون در میره و این کار رو انجام میدیم)
۳- هرچه انسانی با تقوا تر باشه نزد خدا عزیزتره و برای ماهم باید عزیزتر و قابل احترام تر باشه



**********************************************************************************

آیا به پاسخ دوزخیان گوش فرا نمی دهید ،
آن هنگام که از آنها پرسیدند: چه چیز شما را به دوزخ کشانده است ؟ گفتند : *ما از نماز گزاران نبودیم*
همانا نماز ، گناهان را چونان برگ های پاییزی فرو می ریزد ، و غل و زنجیر گناهان را از تن می گشاید.

**********************************************************************************

همانا کسانی از مومنان حق نماز را شناختند که زیور دنیا از نماز بازشان ندارد
، و روشنایی چشمشان ، یعنی اموال و فرزندان ، مانع نمازشان نشود.

**********************************************************************************

بيمارى‏ هاى روان و جان خود را با تقوا درمان، و خود را آماده سفر آخرت گردانيد،
از تباه كنندگان تقوا عبرت گيريد و خود عبرت پرهيزكاران نشويد. آگاه باشيد تقوا را حفظ كنيد و خويشتن را با تقوا حفظ نماييد.

**********************************************************************************

دربرابر دنيا خويشتن دار و برابر آخرت دلباخته باشيد.
آن كس را كه تقوا بلند مرتبت كرد خوار نشماريد، و آن را كه دنيا عزيزش كرد گرامى نداريد.برق درخشنده دنيا شما را خيره نكند، و سخن ستاينده دنيا را نشنويد. به دعوت كننده دنيا پاسخ ندهيد، و از تابش دنيا روشنايى نخواهيد، و فريفته كالاهاى گران قدر دنيا نگرديد. همانا برق دنياى حرام بى فروغ است، و سخنش دروغ، و اموالش به غارت رفتنى، و كالاهاى آن تاراج شدنى است.

**********************************************************************************
در احوالات دنیا پرستان:
دنيا آنها را غافلگير كرده است، و كار از كار گذشته، و عمر گرانبها هدر رفته است، هيهات هيهات آنچه از دست رفت گذشت، و آنچه سپرى شد رفت، و جهان چنانكه مى ‏خواست به پايان رسيد. «نه آسمان بر آنها گريست و نه زمين، و هرگز ديگر به آنها مهلتى داده نشد.»

**********************************************************************************

پیش بینی حضرت در خطبه ۱۸۷:

هان اى مردم در آينده پشت كردن روزگار خوش، و قطع شدن پيوندها، و روى كار آمدن خردسالان را انتظار كشيد، و اين روزگارى است كه ضربات شمشير بر مؤمن آسان تر از يافتن مال حلال است، روزگارى كه پاداش گيرنده از دهنده بيشتر است.

**********************************************************************************

**********************************************************************************
حگمت ها:


اى دنيا !!! اى دنياى حرام ! از من دور شو ، آيا براى من خود نمايى مى كنى ؟ يا شيفتة من شده اى تا روزى در دل من جاى گيرى ؟ هرگز مباد! غير مرا بفريب ، كه مرا در تو هيچ نيازى نيست ، تو را سه طلاقه كرده ام ، تا بازگشتى نباشد ، دوران زندگانى تو كوتاه ، ارزش تو اندك و آرزوى تو پُست است . آه از توشة اندك ، و درازى راه ، و دورى منزل ، و عظمت روز قيامت !

حكمت ،گمشدة مؤمن است ، حكمت را فراگير هر چند از منافقان باشد.

ارزش هر كس به مقدار دانايى و تخصّص اوست .

**********************************************************************************

**********************************************************************************

جملات منتخب:
sara.hoseini90:
آن كس را كه تقوا بلند مرتبت كرد خوار نشماريد، و آن را كه دنيا عزيزش كرد گرامى نداريد.

dordoone:
آن كس را كه تقوا بلند مرتبت كرد خوار نشماريد، و آن را كه دنيا عزيزش كرد گرامى نداريد.



یا حق که همیشه با علی ست

 

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم


یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همی

هفته هجدهم

نامه 45
شنبه
اما بعد......فنل منه
حکمت 90
وَ قَالَ [عليه السلام] الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : فقيه كامل كسى است كه مردم را از آمرزش خدا مأيوس ، و از مهربانى او نوميد نكند و از عذاب ناگهانى خدا ايمن نسازد.


یکشنبه
الا و ان......من بین حب الحصید
حکمت 91

وَ قَالَ [عليه السلام] إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : همانا اين دل ها همانند بدن ها افسرده مى شوند ، پس براى شادابى دل ها ، سخنان زيباى حكمت آميز را بجوييد.

دوشنبه
الیک عنی....النار خلاصک
حکمت92

وَ قَالَ [عليه السلام] أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِى الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْكَانِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : بى ارزش ترين دانش ، دانشى است كه بر سر زبان است ، و برترين علم ، علمى است كه در اعضا و جوارح آشكار است.

نامه 46
سه شنبه
فانک ممن....من عدلک
حکمت 93

وَ قَالَ [عليه السلام] لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ مَعْنَى ذَلِكَ أَنَّهُ يَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ وَ إِنْ كَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِى بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ لِأَنَّ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ الذُّكُورَ وَ يَكْرَهُ الْإِنَاثَ وَ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ تَثْمِيرَ الْمَالِ وَ يَكْرَهُ انْثِلَامَ الْحَالِ .
قال الرضى و هذا من غريب ما سمع منه فى التفسير .

و درود خدا بر او ، فرمود : فردى از شما نگويد ك خدايا از فتنه به تو پناه مى برم ، زيرا كسى نيست كه در فتنه اى نباشد، لكن آن كه مى خواهد به خدا پناه بُرد ، از آزمايش هاى گمراه كننده پناه ببرد ؛ همانا خداى سبحان مى فرمايد:
" بدانيد كه اموال و فرزندان شما فتنه شمايند "
معنى اين آيه اين است كه خدا انسان ها را با اموال و فرزندانشان مى آزمايد ، تا آن كس كه از روزى خود نا خشنود ، و آن كه خرسند است ، شناخته شوند ، گرچه خداوند به احوالاتشان از خودشان آگاه تر است ، تا كردارى كه استحقاق پاداش يا كيفر دارد آشكار نمايد چه آن كه بعضى مردم فرزند پسر را دوست دارند و فرزند دختر را نمى پسندند و بعضى ديگر فراوانى اموال را دوست دارند و از كاهش سرمايه نگرانند

نامه47
چهارشنبه
اوصیکم بتقوی.....یستجاب لکم
حکمت 94


قَالَ [عليه السلام] : وَ سُئِلَ عَنِ الْخَيْرِ مَا هُوَ فَقَالَ لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ أَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ وَ لَا خَيْرَ فِى الدُّنْيَا إِلَّا لِرَجُلَيْنِ رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِى الْخَيْرَاتِ .و درود خدا بر او : ( از امام پرسيدند "خير" چيست ؟ فرمود: )
خوبى آن نيست كه مال و فرزندت بسيار شود ، بلكه خير آن است كه دانش تو فراوان و بردبارى تو بزرگ و گران مقدار باشد و در پرستش پروردگار در ميان مردم سرفراز باشى ، پس اگر كار نيكى انجام دهى شكر خدا به جاى آورى ، و اگر بد كردى از خدا آمرزش خواهى . در دنيا جز براى دو كس خير نيست:
يكى گناهكارى كه با توبه جبران كند ، و ديگر نيكوكارى كه در كارهاى نيكو شتاب ورزد

پنج شنبه
یا بنی....رسول الله
حکمت96

وَ قَالَ [عليه السلام] لَا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ
و درود خدا بر او ، فرمود : هيچ كارى با تقوا اندك نيست ، و چگونه اندك است آنچه كه پذيرفته شود؟


جمعه جمع بندی

دوستان عزیز و دل پاک دعا حتما حتما فراموش نشه

 
آخرین ویرایش:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام

شنبه

نامه به فرماندار بصره، عثمان بن حنيف انصارى كه دعوت مهمانى سرمايه‏دارى از مردم بصره را پذيرفت

( در سال 36 هجرى).
فهرست مطالب

1 ضرورت ساده زيستى كارگزاران
2 امام الگوى ساده زيستى
3 امام و دنياى دنيا پرستان



1 ضرورت ساده زيستى كارگزاران

پس از ياد خدا و درود اى پسر حنيف، به من گزارش دادند كه مردى از سرمايه‏ داران بصره، تو را به مهمانى خويش فرا خواند و تو به سرعت به سوى آن شتافتى خوردنى ‏هاى رنگارنگ براى تو آوردند، و كاسه‏ هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادند گمان نمى ‏كردم مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده‏ اند، انديشه كن در كجايى و بر سر كدام سفره مى‏ خورى پس آن غذايى كه حلال و حرام بودنش را نمى ‏دانى دور بيفكن، و آنچه را به پاكيزگى و حلال بودنش يقين دارى مصرف كن.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام

یکشنبه

ادامه نامه 45

2 امام الگوى ساده زيستى


آگاه باش هر پيروى را امامى است كه از او پيروى مى ‏كند، و از نور دانشش روشنى مى ‏گيرد،
آگاه باش امام شما از دنياى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضايت داده است، بدانيد كه شما توانايى چنين كارى را نداريد امّا با پرهيزكارى و تلاش فراوان و پاكدامنى و راستى، مرا يارى دهيد. پس سوگند به خدا من از دنياى شما طلا و نقره‏اى نيندوخته، و از غنيمت‏ هاى آن چيزى ذخيره نكرده ‏ام، بر دو جامه كهنه ‏ام جامه‏ اى نيفزودم، و از زمين دنيا حتى يك وجب در اختيار نگرفتم و دنياى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است.

آرى از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده، فدك در دست ما بود كه مردمى بر آن بخل ورزيده، و مردمى ديگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند، و بهترين داور خداست. مرا با فدك و غير فدك چه كار

در حالى كه جايگاه فرداى آدمى گور است، كه در تاريكى آن، آثار انسان نابود و اخبارش پنهان مى‏ گردد،
گودالى كه هر چه بر وسعت آن بيفزايند، و دست‏هاى گور كن فراخش نمايد، سنگ و كلوخ آن را پر كرده، و خاك انباشته رخنه‏ هايش را مسدود كند.

من نفس خود را با پرهيزكارى مى ‏پرورانم، تا در روز قيامت كه هراسناك‏ترين روزهاست در أمان، و در لغزشگاه‏ هاى آن ثابت قدم باشد. من اگر مى‏ خواستم، مى‏ توانستم از عسل پاك، و از مغز گندم، و بافته ‏هاى ابريشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هيهات كه هواى نفس بر من چيره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعام هاى لذيذ بر گزينم، در حالى كه در «حجاز» يا «يمامه» كسى باشد كه به قرص نانى نرسد، و يا هرگز شكمى سير نخورد، يا من سير بخوابم و پيرامونم شكم ‏هايى كه از گرسنگى به پشت چسبيده، و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد، يا چنان باشم كه شاعر گفت: «اين درد تو را بس كه شب را با شكم سير بخوابى و در اطراف تو شكم‏هايى گرسنه و به پشت چسبيده باشند».

آيا به همين رضايت دهم كه مرا امير المؤمنين عليه السلام خوانند و در تلخى‏ هاى روزگار با مردم شريك نباشم و در سختى‏ هاى زندگى الگوى آنان نگردم آفريده نشده ‏ام كه غذاهاى لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد، چونان حيوان پروارى كه تمام همّت او علف، و يا چون حيوان رها شده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده، و از آينده خود بى خبر است. آيا مرا بيهوده آفريدند آيا مرا به بازى گرفته ‏اند آيا ريسمان گمراهى در دست گيرم و يا در راه سرگردانى قدم بگذارم.

گويا مى ‏شنوم كه شخصى از شما مى ‏گويد: «اگر غذاى فرزند ابى طالب همين است، پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است». آ
گاه باشيد درختان بيابانى، چوبشان سخت‏تر، و درختان كناره جويبار پوستشان نازك‏تر است. درختان بيابانى كه با باران سيراب مى‏ شوند آتش چوبشان شعله‏ ورتر و پر دوام‏تر است.

من و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چونان روشنايى يك چراغيم، يا چون آرنج به يك بازو پيوسته‏ ايم، به خدا سوگند اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت يكديگر بدهند، از آن روى بر نتابم، و اگر فرصت داشته باشم به پيكار همه مى‏ شتابم، و تلاش مى‏ كنم كه زمين را از اين شخص مسخ شده «معاويه» و اين جسم كج انديش، پاك سازم تا سنگ و شن از ميان دانه‏ ها جدا گردد.



.
.
.

نه خــدا توانمش خواند نه بشـر تـوانمش گفت

كــه ز كــوي او غـبــاري بــه مـن آر طــوطـيـا را
.
.
.





 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
السلام علیک یا ابالحسن (ع)

شنبه :

گمان نمی کردم مهمانی مردمی را بپذیری ، که نیازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند.


متاسفانه این مورد زیاد اتفاق می افته..... رئیس کارخونه به کارگرای خودش افطاری نمی ده و روسای کارخونه های دیگه رو تو بهترین تالار شهر به افطاری دعوت می کنه.


یک شنیه :

با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید .

یه راهکار : میشه امام زمانمون رو با پرهیزکاری و تلاش فراوون و پاکدامنی و راستی یاری بدیم...

من نفس خود را با پرهیزکاری می پرورانم، تا در روز قیامت که هراسناک ترین روزهاست در امان، و در لغزش گاه های آن ثابت قدم باشد.

درختان بیابانی، چوبشان سخت تر، و درختان کناره ی جویبار پوستشان نازکتر است.درختان بیابانی که با باران سیراب می شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پردوام تر است.

یه چراغ : نباید از شرایط سخت زندگیمون شکایت کنیم چون شرایط سخت همه ما رو آبدیده تر می کنه .

حمکت 91: همانا این دلها همانند بدنها افسرده می شوند، پس برای شادابی دلها، سخنان زیبای حمکت آمیز بجویید.
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام...
خدمت دوستان عزیزم..با کمی تأخیر

شنبه:
ضرورت ساده زیستی کارگزاران
گمان نمی کردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند، اندیشه کن در کجائی؟ و بر سر کدام سفره می خوری؟

پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را نمیدانی دور بیفکن، و آنچه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن..
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکشنبه
امام الگوی ساده زیستی

آگاه باش امام شما از دنياى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضايت داده است، بدانيد كه شما توانايى چنين كارى را نداريد امّا با پرهيزكارى و تلاش فراوان و پاكدامنى و راستى، مرا يارى دهيد. پس سوگند به خدا من از دنياى شما طلا و نقره‏اى نيندوخته، و از غنيمت‏ هاى آن چيزى ذخيره نكرده ‏ام، بر دو جامه كهنه ‏ام جامه‏ اى نيفزودم، و از زمين دنيا حتى يك وجب در اختيار نگرفتم و دنياى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است.
در حالى كه جايگاه فرداى آدمى گور است.گودالى كه هر چه بر وسعت آن بيفزايند، و دست‏هاى گور كن فراخش نمايد، سنگ و كلوخ آن را پر كرده، و خاك انباشته رخنه‏ هايش را مسدود كند.
من نفس خود را با پرهيزكارى مى ‏پرورانم، تا در روز قيامت كه هراسناك‏ترين روزهاست در أمان، و در لغزشگاه‏ هاى آن ثابت قدم باشد.
آگاه باشيد درختان بيابانى، چوبشان سخت‏تر، و درختان كناره جويبار پوستشان نازك‏تر است. درختان بيابانى كه با باران سيراب مى‏ شوند آتش چوبشان شعله‏ ورتر و پر دوام‏تر است.

 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
بى ارزش ترين دانش ، دانشى است كه بر سر زبان است ، و برترين علم ، علمى است كه در اعضا و جوارح آشكار است.

واقعا دیدید چقدر بعضی ها فخر فروشی میکنن واسه مدارک دانشگاهی..اما در واقع هیچ استفاده و بهره ای از اون نمیبرن...
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوشنبه
امام و دنیای دنیا پرستان
ای دنیا از من دور شو، مَهارت را بر پُشت تو نهاده، و از چنگال تو رهایی یافتم..کجائند بزرگانی که به بازیچه های خود فریبشان دادی؟کجائند امت هایی که با زر و زیورت آن ها را فریفتی؟ که اکنون همه در گور ها گرفتارند!

هیهات! کسی که در لغزشگاه تو قدم گذارد سقوط خواهد کرد، و آن کس که بر امواج تو سوار شد غرق گردید،کسی که از دام های تو رهایی یافت پیروز شد


خوشا به حال آن کس که مسئولیت های واجب را در پیشگاه خدا به انجام رسانده و در راه خدا هر گونه سختی و تلخی را به جان خریده...
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام

دوشنبه
قسمت پایانی نامه 45


-3 امام و دنياى دنيا پرستان

اى دنيا از من دور شو، مهارت را بر پشت تو نهاده، و از چنگال‏ هاى تو رهايى يافتم، و از دام‏هاى تو نجات يافته، و از لغزشگاه ‏هايت دورى گزيده ‏ام. كجايند بزرگانى كه به بازيچه‏ هاى خود فريبشان داده ‏اى‏
كجايند امت‏هايى كه با زر و زيورت آنها را فريفتى كه اكنون در گورها گرفتارند و درون لحدها پنهان شده ‏اند.

اى دنيا به خدا سوگند اگر شخصى ديدنى بودى، و قالب حس كردنى داشتى، حدود خدا را بر تو جارى مى‏ كردم، به جهت بندگانى كه آنها را با آرزوهايت فريب دادى، و ملّت‏ هايى كه آنها را به هلاكت افكندى، و قدرتمندانى كه آنها را تسليم نابودى كردى، و هدف انواع بلاها قرار دادى كه ديگر راه پس و پيش و ندارند، امّا
هيهات كسى كه در لغزشگاه تو قدم گذارد سقوط خواهد كرد، و آن كس كه بر امواج تو سوار شد غرق گرديد، كسى كه از دام‏هاى تو رهائى يافت پيروز شد، آن كس كه از تو به سلامت گذشت نگران نيست كه جايگاهش تنگ است، زيرا دنيا در پيش او چونان روزى است كه گذشت.

از برابر ديدگانم دور شو، سوگند به خدا، رام تو نگردم كه خوارم سازى، و مهارم را به دست تو ندهم كه هر كجا خواهى مرا بكشانى، به خدا سوگند، كه تنها اراده خدا در آن است، چنان نفس خود را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان، هر گاه بيابم شاد شود، و به نمك به جاى نان خورش قناعت كند، و آنقدر از چشم‏ها اشك ريزم كه چونان چشم ه‏اى خشك در آيد، و اشك چشمم پايان پذيرد. آيا سزاوار است كه چرندگان، فراوان بخورند و راحت بخوابند، و گله گوسفندان پس از چرا كردن به آغل رو كنند، و على نيز [همانند آنان‏] از زاد و توشه خود بخورد و استراحت كند چشمش روشن باد كه پس از ساليان دراز، چهارپايان رها شده، و گلّه‏ هاى گوسفندان را الگو قرار دهد خ
وشا به حال آن كس كه مسئوليّت‏ هاى واجب را در پيشگاه خدا به انجام رسانده و در راه خدا هر گونه سختى و تلخى را به جان خريده، و به شب زنده ‏دارى پرداخته است، و اگر خواب بر او چيره شده بر روى زمين خوابيده، و كف دست را بالين خود قرار داده، و در گروهى است كه ترس از معاد خواب را از چشمانشان ربوده، و پهلو از بسترها گرفته، و لبهايشان به ياد پروردگار در حركت و با استغفار طولانى گناهان را زدوده‏اند: «آنان حزب خداوند، و همانا حزب خدا رستگار است» پس از خدا بترس اى پسر حنيف، و به قرص‏هاى نان خودت قناعت كن، تا تو را از آتش دوزخ رهائى بخشد.






حکمت 92

وَ قَالَ [عليه السلام] أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِى الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْكَانِ
و درود خدا بر او ، فرمود :

پست‏ترين دانشها آن است كه تنها روى زبان متوقف شود،و برترين‏دانشها آن است كه در اعضاء و اركان بدن آشكار گردد.

سخنى جالب و پر مغز در باره علم و دانش فرموده است.

چرا كه فلسفه آگاهى و فراگيرى دانش،عمل است اگر به اين هدف پس از آگاهى عمل شود. علم در مقام بلند خود قرار گرفته است و اگرصرف فهميدن باشد پائين‏ترين مقام خود را به دست آورده است.

ترجمه وشرح:آیت الله مکارم شیرازی

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
در ادامه مطالعه نامه 45 شرح زیر از آیت الله مکارم شیرازی در مورد فدک


فدك چه بود و چه شد!؟
فدك آن چنان كه مورخان نوشته ‏اند،قريه آبادى بوده،در حدود 140كيلومترى مدينه در قسمت‏ خيبر.

فدك در سال هفتم هجرى بدست پيامبر اسلام افتاد.جريان آن از اين‏ قرار بود:

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پس از محاصره خيبر و در هم شكستن قدرت يهود در آن محيط،وعطوفت و مهربانى آن حضرت نسبت‏ بچند قريه از آن آباديها مردم آبادى فدك حاضرشدند با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مصالحه كنند كه نصف سر زمين آنها اختصاص بپيامبر(ص) داشته باشد و نصف ديگر از آن خودشان،در عين حال كشاورزى سهم‏ پيامبر بعهده خود آنها باشد و در برابر زحماتشان مزد بگيرند بنابر اين با توجه به‏آيه‏6 سوره حشركه مى ‏فرمايد:

«و ما افاء الله على رسوله منهم فما او جفتم عليه من خيل و لا ركاب،ولكن الله يسلط رسله على من يشاء و الله على كل شى‏ء قدير»
اين قسمت زمين ملك پيامبر گرديد و پيامبر بآنگونه كه مى‏خواست در آن‏تصرف مى‏كرد تا آيه‏«و آت ذا القربى حقه‏»،(سوره‏اسراء(17)،آيه‏26.)حق ذوى القربى را بآنها بده نازل شد،

پيامبر از جبرئيل پرسيد منظور از اين آيه چيست؟پاسخ داد:فدك را بفاطمه ببخش ‏تا براى او و فرزندانش مايه زندگى باشد و عوض از ثروتى باشد كه خديجه(ع)در راه اسلام مصرف كرده است.

پيامبر(ص)فاطمه(ع)را خواست و فدك را باو بخشيد،از اين ساعت‏ ملكيت پيامبر پايان يافت و فدك ملك فاطمه(ع)شد.اين جريان تا زمان وفات‏ پيامبر ادامه داشت.

ولى پس از رحلت آن حضرت و تسلط ابو بكر بر خلافت،فدك را از فاطمه(ع)گرفت و بعنوان رئيس حكومت در اختيار خود قرار داد فاطمه(ع)مطالبه ملك‏ خودش را كرد و گفت اين نحله، عطيه و بخشش پيامبر است،ابو بكر در پاسخ از اومطالبه بينه و شاهد نمود تا بدين وسيله فاطمه ثابت كند كه فدك ملك او است.

گر چه از نظر اسلام،هر گاه ملكى در تصرف كسى بود از او در خواست ‏بينه وشاهد نمى ‏شود.

و نفس تصرف،دليل مالكيت است،بلكه كسى كه ادعاى خلاف آنرا داشته باشدبايد بينه اقامه كند زيرا او مدعى است و دليل بر اينكه فدك در تصرف زهراى اطهربوده واژه ايتاء در آيه شريفه‏«و آت ذا القربى حقه‏»مى‏ باشد و نيز لفظ‏«اعطاء»و«اقطاع‏»كه در روايات آمده است.

با اين حال زهرا(ع)براى اثبات حقانيت‏ خود،بناچار اقامه بينه كرد،على(ع)وام ايمن هر دو شهادت دادند،كه فدك ملك زهرا است اما پاسخ ابو بكراين بود كه شهادت يك مرد و يك زن كافى نيست‏ بلكه بايد دو مرد و يا يك مردو دو زن باشد.

البته زهرا باين مسئله توجه داشت،ولى جريان اختلاف در اين مورد ازباب قضاوت نبود چرا كه در اين مورد ابو بكر،خود هم قاضى و هم طرف دعوابشمار مى‏ آمد اگر قضاوتى حقيقى بود مى‏ بايست قاضى شخص سومى باشد.

بنابر اين مانند مورد بحث‏ يك شاهد كافى بود كه گفته مدعى را تصديق كند و جريان‏ پايان پذيرد،نه از باب يك قضاوت اسلامى.

در عين حال زهرا(ع)براى بار دوم على(ع)ام ايمن،اسماء بنت عميس،حسن و حسين را بعنوان شاهد همراه آورد اما باز هم مورد قبول خليفه واقع‏ نشد،باين دليل كه على(ع)همسر فاطمه است و حسن و حسين فرزندان او هستند و طرف‏ فاطمه را خواهند گرفت و بنفع او شهادت خواهند داد.

اما اسماء بنت عميس بدان جهت گواهيش مورد قبول واقع نگرديد كه همسرجعفر ابن ابيطالب بوده و بنفع بنى هاشم شهادت ميدهد و ام ايمن نيز گواهيش ‏پذيرفته نشد به اين جهت كه زنى است غير عرب و نمى ‏تواند مطالب را روشن بيان‏ كند.

اما بايد پرسيد آيا فاطمه،على،حسن و حسين(ع)كه بر اساس آيه‏33 سوره احزاب و رواياتى كه در شان نزول آن رسيده،كه از هر گناه و آلودگى‏ پاكند،سخنشان مورد قبول نيست؟آيه سوره احزاب مى‏ فرمايد:

انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهر كم تطهيرا:خداونداراده كرده كه شما اهلبيت را از هر گونه پليدى پاك گرداند حال چگونه سخنان آنها براى ابو بكر باور نكردنى است؟مطلبى است كه با ملاحظه آنچه ابن ابى ‏الحديد از«على بن فارقى‏»نقل كرده مى ‏توان فهميد باين جريان در ذيل اشاره خواهيم‏ كرد:

اما اينكه اسماء بنت عميس همسر جعفر بوده و به بنى هاشم علاقه دارد لذاشهادتش پذيرفته نيست،مطلب عجيبى است و جواب آن روشن است زيرادر قضاوت،اين شرط نشده كه دشمن انسان شهادت دهد،بلكه شرط شاهد عدالت‏ است علاوه مگر پيامبر گواهى نداده كه‏«اسماء اهل بهشت است؟»آيا اين فرموده پيامبر در باره اسماء براى عدالت اين بانوى پاك كافى نيست؟

اما اينكه ام ايمن عجمى است آيا شرط قبول شهادت عرب بودن است؟
و يا فصاحت و بلاغت؟يا جملاتى كه برساند گفته فلانى درست است؟!
آيا ام ايمن كه از زمان كودكى پيامبر در خانه آنها بوده و در ميان مردم‏ حجاز زندگى ميكرده و حدود بيش از 60 سال از عمرش در ميان مردم حجاز ميگذردهنوز نميتوانسته بزبان عرب حرف بزند؟

راستى بايد پرسيد:على(ع)كه پيامبر او را«اقضى الامة‏»و«صديق‏ اكبر»ميداند و ميگويد:

«حق با على است و على با حق است و حق همواره از على جدا نميشود»و او را ولى و سر پرست مؤمنان و اولى،نسبت‏ بجان مؤمنان ميداند،شهادتش‏ در مورد قطعه باغى همچون فدك پذيرفته نيست؟!آنهم على كه ميگويد:

«اگر تمام جهان را در اختيار من بگذارند كه من پوست جوى را بزور از دهان‏ مورچه ‏اى بگيرم چنين نخواهم كرد»و تاريخ زندگى وى شاهد و گواه گفته‏ هايش‏ مى ‏باشد.

آيا در اينجا شهادت بنا حق مى ‏د هد؟!مسلما چنين نيست‏ بلكه بايد گفت تمام ‏تلاش زمامدار وقت اين بود كه‏«فدك‏»اين باغ پر در آمد در اختيار على و فاطمه(ع) قرار نگيرد،مبادا در آمدهاى آن را صرف در هم شكستن حكومت كنند.

طبق بعضى از تواريخ،پس از آنكه فاطمه(ع)اقامه بينه نمود،ابو بكر نامه‏ فدك را باو داد، «فاطمه‏»نامه را گرفت و از نزد ابو بكر خارج شد.

در بين راه با عمر برخورد نمود،عمر پرسيد:فاطمه از كجا مى ‏آئى؟درپاسخش فرمود:

از پيش،ابو بكر،او را خبر دادم كه‏«فدك‏»را پيامبر بمن بخشيده و براى او بينه‏ اقامه كردم و او طى نامه‏اى فدك را بمن بازگرداند،عمر نامه را گرفت و بسوى ابو بكرباز گشت،به ابو بكر گفت:

فدك را تو بفاطمه داده‏ اى و نامه آن را نوشته‏ اى؟ابو بكر جواب داد بلى!

عمر گفت:
على(ع)آنرا بسوى خود ميكشد،و ام ايمن زن است و حرفش مورد قبول‏ نيست.سپس آب دهان را روى آن ريخت و آن را پاره كرد.

اما اينكه بچه دليل پيامبر آنرا بفاطمه بخشيده و در تصرف او بوده است‏به دو روايت در اينجا اشاره ميكنيم:
1-در كتاب‏«كنز العمال‏»و همچنين در«مختصر»آن كه در حاشيه مسنداحمد آمده،در مسئله صله رحم از كتاب اخلاق،از«ابو سعيد خدرى‏»نقل‏ شده،هنگامى كه آيه‏«و آت ذا القربى حقه‏»نازل شد پيامبر فاطمه عليها السلام راخواست و فرمود:

«يا فاطمه لك فدك‏»:فاطمه فدك از آن تو است.اين روايت را حاكم نيزدر تاريخش نقل كرده. 2-در تفسير«در المنثور»از اين عباس نقل شده،هنگامى كه آيه‏«و آت‏ذا القربى حقه‏»نازل شد پيامبر فدك را بفاطمه بخشيد)قطع رسول الله فاطمه فدكا)(به كتاب فدك مراجعه فرمائيد).

جمله مورد بحث در نهج البلاغه(بلى كانت فى ايدينا فدك فى كل ما اظلته‏السماء)خود دليل تصرف فاطمه است.

در اينجا بجريانى كه ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه آورده مى‏ پردازيم‏ وى ميگويد:

از«على ابن فارقى‏»مدرس مدرسه غربى بغداد پرسيدم:«آيا فاطمه درادعايش راست مى ‏گفت؟ پاسخ داد بلى!

پرسيدم پس چرا ابو بكر فدك را وا اگذار نكرد با اينكه مى‏ دانست فاطمه‏ راستگو است؟

استاد تبسم نمود،سپس جمله لطيف و جالبى را در قالب خوشمزگى فرمود-با اينكه چندان اهل شوخى و مزاح نبود گفت:
اگر روز اول بمجرد ادعاى فاطمه فدك را باز ميگرداند،فردا فاطمه ادعاى ‏خلافت همسرش را مطرح ميساخت و ميبايست ابو بكر از مقام خلافت كناره‏ گيرى‏كند،و در اين مورد عذر زمامدار خلافت پذيرفته نبود چرا كه با عمل نخستش اقراربه صداقت و راستگوئى دختر پيامبر كرده بود،و بايد پس از آن بدون نياز به بينه‏ و شهود،هر گونه ادعائى مى ‏كرد قبول نمايد.

ابن ابى الحديد مى‏ افزايد:اين سخن صحيح و درستى است گرچه استادبصورت شوخى بيان نمود.

(شرح ابن ابى الحديد ج‏16 ص 284)
سرانجام سرنوشت فدك:
فدك در دست ابو بكر و عمر باقى ماند و به فاطمه عليها السلام و اولاد آن حضرت‏ داده نشد!.

اما در زمان عثمان،بعضى معتقدند كه عثمان آن را بمروان بن حكم بخشيده ‏است.

و اما پس از قتل عثمان و رسيدن خلافت‏بامام امير مؤمنان عليه السلام،در اينكه فدك‏در اختيار چه كسى بود در پرده ابهام است.بعضى معتقدند على(ع)آن را از دست مروان‏ گرفت، زيرا آن حضرت در دومين روز خلافت طى يك سخنرانى فرمود تمام‏ آنچه عثمان نابجا بخشيده گرفته،و به صاحبان آنها رد خواهم كرد.كه طبعا فدك‏ نيز از اين موارد خواهد بود.

ولى بعضى ديگر معتقدند حضرت آن را پس نگرفت،و علت اين امر را جهات‏ مختلفى ذكر كرده ‏اند.و جمله:

«بلى كانت فى ايدينا فدك من كل ما اظلته السماء فشحت عليها نفوس قوم‏و سخت عنها نفوس قوم آخرين و نعم الحكم الله‏»را دليل آن گرفته ‏اند كه امام(ع)فدك را پس نگرفت.

در صورتى كه امام فدك را باز پس نگرفته باشد،علت اين مساله چنين به‏نظر مى‏ رسد كه:

امام پس از رسيدن بخلافت،نخواسته عملى انجام دهد كه بخاطر بعضى‏ خطور كند و يا جادستى براى كسى پيدا شود كه:

اعلام باز پس گرفتن اموال غصب شده و رد به صاحبانش مقدمه براى بدست‏ آوردن چيزى بوده كه در زمان خلفاء مورد دعوا و گفتگو بود،و او براى اينكه فدك‏را تصرف كند مساله باز پس گرفتن زمينها و مزارعى كه وسيله عثمان بخشيده شده‏ عنوان كرده است.لذا امام با بزرگوارى،از كنار اين مساله گذشته و از آن سخنى بميان نياورده است تا برساند كه ائمه براى گرفتن حقوق مردم،زمامدارى‏ را مى‏ پذيرند نه براى حقوق شخصى!و طبعا فرزندان فاطمه(ع) نيز باين عمل راضى ‏بوده ‏اند.

شايد تعبيراتى كه از امام كاظم(ع)در اينمورد رسيده اشاره بهمين معنى ‏باشد.

امام هفتم در پاسخ اين سؤال كه چرا على(ع)فدك را تصرف نكرد؟
مى ‏فرمايد:

«لانا اهل البيت لا ياخذ لنا حقوقنا ممن ظلمنا الا هو(يعنى البارى عز و جل)و نحن اولياء المؤمنين انما نحكم لهم و ناخذ حقوقهم ممن ظلمهم و لا ناخذ لانفسنا»:
حق ما اهلبيت را از كسانى كه بما ظلم كرده ‏اند جز خدا نمى‏گيرد،مااولياى مؤمنان هستيم، به نفع آنها حكم مى‏ كنيم و حقوق آنها را از كسانى كه ‏به آنان ظلم نموده ‏اند مى ‏ستانيم و براى خودمان در اين راه تلاش نمى ‏كنيم(علل الشرايع باب العلل التى من اجلها ترك على فدكا.) .

اين فرموده امام مى‏ر ساند كه ائمه و رهبران الهى همواره در آن طريق درحركت و تلاشند كه حقوق مؤمنان است،اما در مورد حقوق شخصى خود كه ربطى ‏با حقوق مؤمنان ندارد اقدام نميكنند و مساله فدك از اين قبيل بوده است.

بالاخره مروان فدك را بفرزندش عبد العزيز بخشيد،و پس از مرك او بارث‏براى فرزندانش باقى ماند كه عمر بن عبد العزيز(يكى از فرزندانش)سهميه بقيه‏ وراث را با خريد و بخشش، يكجا جمع نمود و بفرزندان فاطمه(ع)تحويل داد.

اما هنگامى كه يزيد بن عبد الملك بقدرت رسيد آنرا از اولاد فاطمه گرفت‏ و همچنان در دست‏بنى مروان بود تا اينكه حكومت‏ به عباسيان منتقل گرديد.

ابو العباس سفاح آن را به‏«عبد الله بن حسن بن حسن‏»رد نمود.ولى ابو جعفرمنصور آن را پس گرفت،سپس مهدى عباسى آن را بفرزندان زهراء(ع)باز پس ‏داد ولى هادى و هارون الرشيد آن را غصب نموده،تصرف كردند.

مامون آن را بفرزندان فاطمه(ع)بر گرداند و همچنان در دست فاطميين‏ باقى بود تا اينكه متوكل گرفت و به عبد الله ابن عمر بازيار،بخشيد(كسى مى ‏گرفت ‏و كسى مى‏ بخشيد فدك در يك جريان سياسى قرار گرفته بود).

در فدك 11 درخت‏ خرما بود كه پيامبر بدست‏ خود غرس نموده بود،فرزندان فاطمه(ع) خرماى آنها را جمع مى‏ كردند و هنگام حج ‏بين،حاجيان‏ تقسيم مى‏ كردند،در برابر اين عمل، حاجيان هدايا برايشان مى‏ بردند و اين موجب‏ شده بود كه اموال فراوانى از اين طريق نصيبشان شود.

و آنگاه كه منتصر فرزند متوكل زمامدار شد فدك را گرفت و بفرزندان‏ امام حسن و امام حسين(ع)باز پس داد.

بالاخره فدك در تاريخ بصورت يك جريان سياسى درآمده بود نه يك‏ جريان حقوقى،و معيارى بود براى علاقه زمامداران به خاندان پيامبر.

در اين كشمكش ها فدك از بين رفت و بصورت سرزمين خالى از اشجاردر آمد.(اما فدك الان در چه حالى است‏براى ما روشن نيست).

(به كتاب فدك(ملحقات)صفحات 184-196 نوشته باقر مقدسى مراجعه‏ فرمائيد)
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
دنیا اگر علی نداشت آبرو نداشت

دنیا مدام شکر چنین آبرو کند

خلقت به روی دست علی را گرفت و گفت

دست کسی نظیرش اگر هست رو کند



سلام

سه شنبه






نامه 46 نهج البلاغه – مسئووليّت فرماندارى و اخلاق اجتماعى


(نامه به يكى از فرمانداران در سال 38 هجرى، نوشته‏ اند اين نامه به مالك اشتر نوشته شد)


مسئووليّت فرماندارى و اخلاق اجتماعى



پس از ياد خدا و درود همانا تو از كسانى هستى كه در يارى دين از آنها كمك مى ‏گيرم، و سركشى و غرور گناهكاران را در هم مى ‏كوبم. و مرزهاى كشور اسلامى را كه در تهديد دشمن قرار دارند حفظ مى ‏كنم، پس در مشكلات از خدا يارى جوى، و درشت خويى را با اندك نرمى بياميز. در آنجا كه مدارا كردن بهتر است مدارا كن، و در جايى كه جز با درشتى كار انجام نگيرد، درشتى كن، پر و بالت را برابر رعيّت بگستران، با مردم گشاده روى و فروتن باش، و در نگاه و اشاره چشم، در سلام كردن و اشاره كردن با همگان يكسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند، و نا توانان از عدالت تو مأيوس نگردند. با درود





چند ثانیه از عمر همین یک شب یلدا
باعث شده تا صبح به یمنش بنشینیم
ده قرن ز عمر پسر فاطمه طی شد
یک شب نشد از هجر ظهورش بنشینیم


اللهم عجل لولیک الفرج...........

 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
سه شنبه
[h=1] مسئووليّت فرماندارى و اخلاق اجتماعى
[/h]
پس آهنگ هر کار میکنی از خدا كمك بخواه، و سختگيرى را با آميزه اى از نرمى درهم آميز، آنجا كه نرمى و مدارا بهتر است
نرمش داشته باش،
و جايى كه جز خشونت به كار نيايد خشونت كن، نسبتبه رعيت فروتن باش، و با خوشرويى برخورد كن، و با ملايمت رفتار نما، و در نظرانداختن به آنان با گوشه چشم و خيره نگاه كردن و اشاره و تحيت يكسان معامله كن، تا زورمندان
به تو طمع ستمكارى نبندند، و ناتوانان از عدالتت نااميد نشوند.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام


چهارشنبه


نامه 47 نهج البلاغه - وصيّت امام عليه السلام به حسن و حسين عليهما السّلام پس از ضربت ابن ملجم كه لعنت خدا بر او باد

فهرست مطالب
1 پندهاى جاودانه
2 سفارش به رعايت مقررات عدالت در قصاص


(وصيّت امام عليه السلام به حسن و حسين عليه ما السّلام پس از ضربت ابن ملجم كه لعنت خدا بر او باد مى ‏باشد كه در ماه رمضان سال 40 هجرى در شهر كوفه مطرح فرمود)

1 پندهاى جاودانه

شما را به ترس از خدا سفارش مى ‏كنم، به دنيا پرستى روى نياوريد، گر چه به سراغ شما آيد، و بر آنچه از دنيا از دست مى ‏دهيد اندوهناك مباشيد، حق را بگوييد، و براى پاداش الهى عمل كنيد و دشمن ستمگر و ياور ستمديده باشيد.

شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و كسانى را كه اين وصيّت به آنها مى ‏رسد، به ترس از خدا، و نظم در امور زندگى، و ايجاد صلح و آشتى در ميانتان سفارش مى‏ كنم، زيرا من از جدّ شما پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه مى ‏فرمود: «
اصلاح دادن بين مردم از نماز و روزه يك سال برتر است».

خدا را خدا را در باره يتيمان، نكند آنان گاهى سير و گاه گرسنه بمانند، و حقوقشان ضايع گردد

خدا را خدا را در باره همسايگان، حقوقشان را رعايّت كنيد كه وصيّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شماست، همواره به خوشرفتارى با همسايگان سفارش مى‏ كرد تا آنجا كه گمان برديم براى آنان ارثى معيّن خواهد كرد.

خدا را خدا را در باره قرآن، مبادا ديگران در عمل كردن به دستوراتش از شما پيشى گيرند.

خدا را خدا را در باره نماز، چرا كه ستون دين شماست.

خدا را خدا را در باره خانه خدا، تا هستيد آن را خالى مگذاريد، زيرا اگر كعبه خلوت شود، مهلت داده نمى‏ شويد.

خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جانها و زبان‏هاى خويش در راه خدا.

بر شما باد به پيوستن با يكديگر، و بخشش همديگر، مبادا از هم روى گردانيد، و پيوند دوستى را از بين ببريد.

امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه بدهاى شما بر شما مسلّط مى‏ گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانيد جواب ندهد .



 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
....خدا را خدا را در باره قرآن، مبادا ديگران در عمل كردن به دستوراتش از شما پيشى گيرند.
...خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جانها و زبان‏هاى خويش در راه خدا
...امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه بدهاى شما بر شما مسلّط مى‏ گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانيد جواب ندهد .


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام

پنج شنبه

2 سفارش به رعايت مقررات عدالت در قصاص

اى فرزندان عبد المطلّب: مبادا پس از من دست به خون مسلمين فرو بريد [و دست به كشتار بزنيد] و بگوييد، امير مؤمنان كشته شد، بدانيد جز كشنده من كسى ديگر نبايد كشته شود. درست بنگريد اگر من از ضربت او مردم، او را تنها يك ضربت بزنيد، و دست و پا و ديگر اعضاى او را مبريد، من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه فرمود: «بپرهيزيد از بريدن اعضاى مرده، هر چند سگ ديوانه باشد».
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
حکمت96



و درود خدا بر او ، فرمود :



نزدیکترین مردم به پیامبران داناترین انان است به انچه که اورده اند همانا نزدیکترین مردم به ابراهیم انانند که پیرو او گرویدند ومومنانی که به این پیامبر پیوستند.


 
آخرین ویرایش:

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
از امام پرسيدند "خير" چيست ؟ فرمود: )
خوبى آن نيست كه مال و فرزندت بسيار شود ، بلكه خير آن است كه دانش تو فراوان و بردبارى تو بزرگ و گران مقدار باشد و در پرستش پروردگار در ميان مردم سرفراز باشى ، پس اگر كار نيكى انجام دهى شكر خدا به جاى آورى ، و اگر بد كردى از خدا آمرزش خواهى . در دنيا جز براى دو كس خير نيست:
يكى گناهكارى كه با توبه جبران كند ، و ديگر نيكوكارى كه در كارهاى نيكو شتاب ورزد
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
چهارشنبه
پند های جاودانه

به دنيا پرستى روى نياوريد،حق را بگوييد، و دشمن ستمگر و ياور ستمديده باشيد.
به ترس از خدا، و نظم در امور زندگى، و ايجاد صلح و آشتى در ميانتان سفارش مى‏ كنم،
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم : «اصلاح دادن بين مردم از نماز و روزه يك سال برتر است».
در باره يتيمان، نكند آنان گاهى سير و گاه گرسنه بمانند، و حقوقشان ضايع گردد
در باره همسايگان، حقوقشان را رعايّت كنيد
در باره قرآن، مبادا ديگران در عمل كردن به دستوراتش از شما پيشى گيرند.
در باره نماز، چرا كه ستون دين شماست

در باره خانه خدا، تا هستيد آن را خالى مگذاريد، زيرا اگر كعبه خلوت شود، مهلت داده نمى‏ شويد.
پيوستن با يكديگر، و بخشش همديگر، مبادا از هم روى گردانيد، و پيوند دوستى را از بين ببريد.
امر به معروف و نهى از منكر
را ترك نكنيد كه بدهاى شما بر شما مسلّط مى‏ گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانيد جواب ندهد .



 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
جملات منتخب من در هفته هجدهم
1.پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را نمیدانی دور بیفکن، و آنچه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن..

2.جايگاه فرداى آدمى گور است.گودالى كه هر چه بر وسعت آن بيفزايند، و دست‏هاى گور كن فراخش نمايد، سنگ و كلوخ آن را پر كرده، و خاك انباشته رخنه‏ هايش را مسدود كند.

3.من نفس خود را با پرهيزكارى مى ‏پرورانم، تا در روز قيامت كه هراسناك‏ترين روزهاست در أمان، و در لغزشگاه‏ هاى آن ثابت قدم باشد.

4.همانا اين دل ها همانند بدن ها افسرده مى شوند ، پس براى شادابى دل ها ، سخنان زيباى حكمت آميز را بجوييد.

5.بى ارزش ترين دانش ، دانشى است كه بر سر زبان است ، و برترين علم ، علمى است كه در اعضا و جوارح آشكار است.

6.خوشا به حال آن کس که مسئولیت های واجب را در پیشگاه خدا به انجام رسانده و در راه خدا هر گونه سختی و تلخی را به جان خریده...

7. آهنگ هر کار میکنی از خدا كمك بخواه،

8.امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه بدهاى شما بر شما مسلّط مى‏ گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانيد جواب ندهد .

 
بالا