دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
پرواز بلد نیستم
اما بلدم چطور نباید دلی را شکوند
تا دلی غمگین میشه نباید
به سادگی ازش بگذری
کمی اهسته باید پیش رفت
تا بتوانی دلی را شاد کنی
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
چه راحت لبخندت را به هر رهگذری هدیه میکنی... چه راحت آغوشت را آشیانه ی هر پرنده ای میسازی...
چه راحت دستانت را در دست هر آدمکی حلقه میکنی...
و چه راحت تمام اینها را انکار میکنی!

این چه زندگی است که تو داری؟!
نمیدانم!
شاید تنها راه زندگیت همین باشد!
نمیدانم!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلم پر شده از غم
دلم پر شده از خون
کسی نزدیک نشود میترسم
تا انگشتی به قلبم بزنید
خونش تمام صورتتان را رنگی کند
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرسيد چرا ديــــر کرده است؟

نکند دل ديگري او را اسيـــر کرده است؟


خنديدم و گفتم:


او فقط اسير مـــن است،


تنها دقايقي چند تــاخير کرده است...


گفتم امروز هوا ســـرد بوده است...


شايد موعد قرار تغييـــر کرده است...


خنديــد به سادگيــم و گفت:


احساس پــاک تو را زنجيــر کرده است
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم ، که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و
کوچک تر میشود…
ولی پدر …
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز



دل من تنگ بلوریست که یک ماهی قرمز دارد

یک تلنگر که به این تنگ بلورین بخورد
می شکند
آبش از پنجره ی چشمانم می ریزد
ماهی سینه ی من می میرد!
تو که می زنی مکرر به دل نازک من
ماهی ام را دریاب!
دوست داری که چو تنگی باشم
تهی از ماهی و آب؟
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
[h=6]تعهد داشتن قشنگه حتی تعلق داشتن ... !!
اینکه بدونی مال کسی هستی، سهم کسی هستی و اونم مال توئه، حق توئه ... !!
مهم نیس این تعهد امضاء بشه تو یه کاغذ پاره ... !!
اصلش جای دیگه سند خورده وسط دلاتون ... !!
[/h]
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
باتوام بی احساس! آه من می شنوی ؟
نام من رفت ز یادت ، هیچ با خود گفتی که فلانی به کجا رفت و چه آمد سر او ؟
من خودم می گویم ،
خانه ام شد غربت، پیشه ام شد محنت ، کار من شد زاری، با تو بودن در خواب ، آه در بیداری .
من هنرمند شدم ، می کشم نقش بر این کاغذ بی خط، نقش یک گل ، گل میخک ، می زنم رنگ به
آن
نیمی از آنرا سرخ ، که حکایت کند از قلب پر از خون ،
نیمی از آنرا زرد ، که روایت کند از رنگ رخ و حال درون .
کاش می دانستم ، من چه کردم که کشیدی تو زدستم آن دو دستان لطیفت ،
که شدی سرد تو با من همچو یک کوه یخی ،
و کمی بعد رهایم کردی ،
هستی ام را بردی ، همه هستی من بود همان دل که به دستت دادم ، تو به آن خندیدی
نه٫ به قول استاد
(تو به من خندیدی ، و نمیدانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه ،سیب را دزدیدم.....)
با توام بی احساس ، آه من میشنوی ؟
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
... ای روزهای خوب که در راهید !
ای جاده های گمشده در مه !
ای روزهای سخت ادامه !
از پشت لحظه ها به در آیید !
ای روز آفتابی !
ای مثل چمشهای خدا آبی !
ای روز آمدن !
ای مثل روز آمدنت روشن !
این روزها که می گذرد ، هر روز
در انتظار آمدنت هستم !
اما
با من بگو که آیا ، من نیز
در روزگار آمدنت هستم ؟
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
در آغوش خــــدا گریستم تــا نوازشم کند پـرسید : فرزندم پس آدمت کو ؟؟ اشک هایم را پـاک کـــردم و گفــــتم : در آغوش حـــوای دیگریـست. خدایا تو با من بمان!!!! که محتاج ماندن خلق ات نباشم







 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
......

......

درد دارد میبینی همه کسی را دارند اما بعضیها نه کسی زا دارند نه به کسی رحم میکنند انها نه معنای عشق را میفهمند نه معنای زندگی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
شنیده ام زنهایی وجود دارند که همچو مرد هستند
انها اشک میریزند در تنهایی نه شانه ای تکیه گاهشان هست نه دستی اشکشان را پاک میکند
نه لبخندی با مهر دریافت میکنند
نه دوستت دارم
اخر چه رسمیست
این زنان هم دل دارند
مگر گناه کردند زمانه انها را مرد کرده
دیگر نمیتواند مثل زنان باشند نه مثل مردان
میدانی اگر دوستت بدارد تنها تلاش میکند تا در کارت موفق شوی
ولی همچو زنان دیگر نه نوازش بلد هست نه نوازش شدن
نه دلفریب بودن
کاش وقتی با همچین زنی برمیخوردی
میفهمیدی که باید با او هم مثل مرد برخورد کنی و هم مثل زن
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
صبح روزی پشت در می آید و من نیستم
قصه دنیا به سر می آید و من نیستم

یك نفر دلواپسم این پا و آن پا می كند
كاری از من بلكه بر می آید و من نیستم

بعد ها اطراف جای شب نشینی هایمان
بوی یك سیگار زر می آید و من نیستم

خواب و بیداری، خدایا بازهم در می زنند
نامه هایم از سفر می آید و من نیستم

در خیابان، در اتاقم، روی كاغذ، پشت میز
شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم

بعد ها وقتی كه تنها خاطراتم مانده است
عشق روزی پشت در می آید و من نیستم

هرچه من تا نبش كوچه می دویدم او نبود
روزی آخر یك نفر می آید و من نیستم
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و تماشای تو زیباست اگر بگذارند[/FONT]


[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دل درنایی من اینهمه بیهوده مگرد[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خانه دوست همین جاست اگر بگذارند[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]سند عقل مشاع است اگر بگذارند[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]عشق اما فقط از ماست اگر بگذارند[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]غضب آلوده نگاهم میکنید ای مردم[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دل من مال شماهاست اگر بگذارند[/FONT]
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند وقتی است که خسته ام !

دلم هوای روز تعطیل کرده است...


شاید نیاز باشد برای تعمیر دلم کاری بکنم !

شاید دیوار های آن فرسوده شده باشد...

دیگر فضای آن طاقت "غوغا" ندارد...

آری،... تا اطلاع ثانوی دِلمان "تعطیل" است...!!
!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بگذار فریاد بزنن تمام کسانی که عشق را نمیشناسند
روزی که انها عشق را بفهمند
من دیگر تبدیل به خاک شده ام
تنها سنگ قبری بر روی جسم خواهد بود انوقت تنها گلی به رسم یادبود بگذار و برو
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
برهنه می آئیم، برهنه می بوسیم، برهنه می میریم، با این همه عریانی هنوز قلب هیچ کس پیدا نیست!!!!!!!!!!!!
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
خنده تلخ ادمها همیشه از دلخوشی نیست
گاهی شکستن دلی
کمتر از ادم کشی نیست
گاهی دل انقدر تنگ میشه که گریه هم کم میاره
یه حرف خیلی ساده هم گاهی چقدر غم میاره
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلم میخواهد کمی از خوشی بخوانم
انقدر با صدای بلند اواز خوش بخوانم تا غم خودش دور شود
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نــــــامــــــت کـــــــه مـــــــی آیـــــــد

"بـــــــــــــــــــاران"

دلـــــــش وا مــــی شــود در مــــــــن


 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
همیشــــه تــــو دلــــت بم می گفتــــی :
این مگه با چند نفر دوسته که همیشه آنلاینه ؟!
یک جمله همیشه یادت باشه:
همیشــــه آنــلـایــن تـــریـــن هــــا تنهـــاتــریـنـنـد . . . !



 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
پشت همین چراغ قرمز، اعتراف کردم که دوستت دارم!
تا هرجا مجبور شدی کمی مکث کنی؛ یاد دوستیمان بیفتی
چه میدانستم قرار است بعد از من، تمام چراغ های زندگیت سبز شون
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
حرفهای زیادی برای گفتن دارم، چشمهایم را ورق بزن . . . . . . حرفهای ناگفته ام را خودت بخوان
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و من ميروم...
كه بچشم طعم دوباره آغاز شدن را و يا تمام شدن را
كه فارغ از تمام تو چند وقتي را سر كنم
كه ببينم ميشود يادت ديگر پرسه نزند در من
و تمامت فراموش شود در ذهنم ...

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا