دكتر نصراله پور افكاري[1] دكتر صمد كلانتري[2] اسداله نقدي [3]
چكيده
شهرنشيني يكي از مهمترين پديده هاي عصر حاضر است. تا جائيكه صحبت از انقلاب شهري در دنيا مي شود. در ايران تحول شهرنشيني بسيار شتابان و سريع بوده است. متوسط رشد شهرنشيني در دوره مورد بررسي 4/4 درصد بوده است در حاليكه رشد توليد ناخالص داخلي در همين دوره 4/1 بوده است. از سوي ديگر يك قانون ساده جامعه شناختي مي گويد هر تحول و تغيير خارج از قاعده و سازماني منجر به پيامدهاي ناخواسته بسياري مي شود. الگوي توسعه شهري در ايران الگوي تسلط تك شهري و نيز تمركز گرايانه بوده است. در سه چهار دهه اخير ايران چندين بوم (Boom) مختلف را پشت سر گذاشته از آن جمله بوم نفت، بوم شهرنشيني و بوم زايشهاي بسيار (جمعيت). در چنين شرايطي شهرنشيني با پيامدهاي بسياري همراه خواهد بود از جمله توزيع بيعدالتي، گسترش آسيبهاي اجتماعي و ناهمگوني فزاينده اجتماعي و كمك به گسترش انواع بحرانهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي.چكيده
واژگان كليدي شهرنشيني، پيامدهاي شهرنشيني، توسعه انساني، اميد زندگي، بوم، توليد ناخالص داخلي، مشاركت، آسيبهاي اجتماعي، نوگرائي
مقدمه مطالعه شهر در معناي امروزي رشته جديدي ست ، اگرچه شهر وتوجه به آن از قدمت بيشتري برخوردار است .در معناي اخيرپس از انقلاب صنعتي ست كه شهر در كانون توجه متفكران قرار مي گيرد ، با اين حال، شهر هميشه مشغله فكري بشر بوده است:در دنياي كهن مطالعه شهر در آثار ارسطو ،افلاطون و آگوستين، در قرون ميانه در نظريات ماكياولي همچنين در آثار فيلسوفان قرن 17 مانند "بودن" مطرح شده است و در طول قرن 18 شهر در تئوري اجتماعي ژان ژاك روسو بازتاب مييابد، ... اما هويت جامعه و شهر پس از انقلاب صنعتي است كه تغيير اساسي پيدا ميكند (.(ennett,1970:5 پس از اين تغييرات ،شهر در كانون توجهات صاحبنظران رشته هاي مختلف جامعه شناسي،جغرافيا، اقتصاد، برنامه ريزي و ... قرار مي گيرد. متفكران هنگامي كه راجع به عوامل و نيروهاي راشد شهرها و امكان پيش بيني تحولات آتي آنها صحبت ميكنند، دو نوع تئوري وجود دارد: 1ـ تئوري توضيحي[4] : آنچه را كه هست به توصيف ميكشاند و سعي در نماياندن علتهايش ميكند. 2ـ تئوري هنجاري[5] :هدف تعيين آن چيزيست كه بايد باشد، يعني يافتن بهترين جايگزينها براي شرايط موجود (اديبي 2536: 112) . اما همچنان كه از راسل آكوف نقل شده است در عمل معمولاً اين دو نظريه يا نگرش با هم ادغام ميشود وي يادآور ميشود كه براي بررسي رابطه دو پديدة (مانند شهرنشيني و توسعه اقتصادي) سه رابطه متصور است: 1ـ رابطه علي، يعني يكي علت ديگر است. 2ـ علت احتمالي كه مجموعهاي از علل معلول مشخص را ايجاد ميكنند. 3ـ رابطه همبستگي بين دو پديده. در اين حالت تغيير مجموعهاي از پديدهها با تغيير عدهاي ديگر همزمان است ولي بين آنها رابطه علي وجود ندارد. در تحقيقات شهري نوع سوم رايجترين رابطهاي است كه بين پديدهها يافت ميشود ولي در خيلي از موارد در اثر تحقيقات تجربي ميتوان به توضيح رابطه علي نيز پرداخت (همان مأخذ 112 در گزارش حاضر ديدگاه سوم بيشتر مورد تأكيد واقع شده است و رابطه شهرنشيني با ساير پديدههاي اقتصادي ـ سياسي و اجتماعي مورد كنكاش قرار گرفته است. شهرنشيني پديدة قرون جديد است، گر چه شهر و شهرنشيني از حدود 7 هزار سال قبل از ميلاد وجود داشته است ولي معناي جديد و توسعه فزاينده آن متعلق به قرون معاصر و جديد است. تعداد شهرهاي بيش از 100 هزار نفري كه بشر تا قرن 5 بعد از ميلاد از زمان پيدايش شهرنشيني ساخته است 67 شهر بوده است، اين تعداد در طول چهار قرن بعدي (تا قرن دهم ميلادي) به 61 شهر تبديل شده و تا قرن 15 ميلادي تنها به 75 شهر رسيده است. يعني در فاصله 20 قرن (5 قبل از ميلاد تا 15 ب م) تنها 8 شهر به شهرهاي با بيش از يكصد هزار نفر جمعيت جهان اضافه شده است. در حاليكه در فاصله 400 سال اخير از قرن 16 تا قرن بيستم 75 شهر ياد شده به 144 شهر افزايش يافته است. (يعني 69 شهر اضافه شده است). كه نشانگر انقلابي در زمينه توسعه شهر و شهرنشيني است. شهرنشيني بيش از پنج هزار سال قدمت دارد. تا سال 1900 از هر هشت نفر، فقط يكي در مناطق شهري زندگي ميكرد. اما در پايان قرن كنوني نيمي از جمعيت جهان شهرنشين(بودند)دو سوم از اين جمعيت 3 ميلياردي در كشورهاي جهان سوم زندگي ميكنند(گيلبرت وگاگلر، 1375:7).گسترش شهرنشيني بخصوص در دوره معاصر سبب دل مشغولي بسياري از نخبگان و صاحبنظران گوناگون به مسائل و پيامدهاي ناشي از توسعه شهر وشهرنشيني شده است:گسترش شهرنشيني به عنوان يك پديده معمول در جوامع، موجب شده كه مسئله "شهر" يكي از مسائل مهم جامعهشناسي شود (ممتاز،1379:3 ). بيان مسئله
يافته هاي اين بررسي نشان مي دهد[6]،طي يكدوره 80 ساله ميزان شهرنشيني در كشور ما بيش از دو برابر شده است و از 28 درصد در سال 1300 به 61.3 درصد در سال 1375 و سرانجام به 65 درصد در سال 1380 رسيده است (نتايج سرشماريهاي مختلف) و تعداد شهرهاي كشور از 199 در 1335 به 614 شهر در 1375 افزايش يافته است (ميرزائي و ديگران 1378 :49) و در نتيجه تركيب جمعيت كشور از يك وضعيت غالباً روستائي و عشايري به يك تركيب ديگر: "اكثريت شهرنشين" مبدل شده است. چنيين وضعيتي در همه كشورهاي جهان سوم از سال1950 ميلادي به بعد مشاهده مي شود. هرچند آهنگ تغيير و رشد شهرنشيني ميان كشورها و مناطق متفاوت است، اما تقريباً همه كشورهاي جهان (از جمله ايران) بسرعت در حال شهري شدن مي باشند. اين مسئله مطالعه شهر و پويشهاي شهرنشيني را بيش از پيش ضروري مي سازد: جامعه ما بتازگي قدم در مسير شهري شدن نهاده است، لذا مسائل و مشكلات اجتماعي،قومي و فرهنگي شهرها روزبروز اهميت بيشتر خواهد يافت(ديكنز، 1377 :8). نظام شهرنشيني و روند سريع آن در كشور هاي در حال توسعه سبب هجوم گسترده به شهرها و پيدايش بخش خدمات متورم، حاشيه نشيني گسترده، بيكاري پنهان، پيدايش دوگانگي شبكه هاي اجتماعي مهاجرين در شهرها مي گردد. شهرهاي كشورهاي رشد نيافته نهادهاي دورگهاي هستند كه در نتيجه دو واكنش پديد آمدهاند: اول واكنش به تقسيم كار اجتماعي كه پديده اي بومي است و دوم واكنش به ادغام در اقتصاد جهاني (گيلبرت و گاگلر 1375 : 31). در كشورهاي در حال توسعه بر خلاف كشور هاي توسعه يافته مراحل انتقال جمعيت بسرعت طي شده است. ورود دستاوردهاي تكنولوژي جديد موجب كاهش نرخ مرگ ومير و در عين حال به دليل عدم همزماني رشد شاخصهاي اجتماعي ـ فرهنگي همانند باسوادي كل جامعه بخصوص باسوادي زنان و جمعيت قابل توجه روستائي نرخ زاد و ولدها در حد دوره ماقبل صنعت باقي مانده است و اين امر سبب پيشي گرفتن رشد زاد و ولد بر ميزان مرگ ومير و در نتيجه افزايش جمعيت شده است (ازكيا 1374 :7). همزمان با اين تحول رويداد ديگري درمناطق روستائي كشور پديدار شده، در نتيجه اجراي اصلاحات ارضي و استفاده بخش كشاورزي از فن آوري روز ـ تراكتور، كمباين ـ نيروي مازاد فراواني در جامعه روستائي ظاهر گشته، اين جمعيت مازاد به دنبال فرصتي براي كار و فعاليت و سراب زندگي بهتر راهــــــي منــــاطق شهري شـــده و چــــون شهرهـــا آمـــادگي پذيـــــرش ايــــن ميهمانــــان ميليوني ناخوانده را نداشت (زيرا نرخ رشد جمعيت در منـــــاطق شهــــــري نيـــز بالا بوده و شهر حتـــي براي پاسخگوئــــي بــــه افزايش طبيعي ساكنان خودنيز دچار مشكل بوده است.) لذا، اين مناطق در كشورهاي در حال توسعه به آشفته بازار اجتماعي از مشاغل كاذب، ناهنجاريهاي اجتماعي، شكاف طبقاتي تبديل گرديده است. همچنين بررسي تحولات شهرنشيني كشورها نشان مي دهد كه كلان شهرهاي محدودي بخش عمده ا ي از جمعيت مناطق شهري و امكانات توسعه اقتصادي كشور را به خود جلب و جذب نمودند و چون زير ساخت هاي آماده اي وجود نداشت لذا تبعات اقتصادي ـ اجتماعي ناخواستة فراواني را بر نظام اجتماعي اين كشورها تحميل كرده است. زيرا در محيط شهر سازمان اجتماعي، نوع احساسات، ذهنيات و نظام معيشت با جوامع پيشين تفاوت اساسي پيدا مي كند (گي روشه ,1375: صص85- 95 ) در ايران پايتخت به عنوان مادر شهراصلي بتنهايي حدود يك چهارم از جمعيت شهرنشين و حدود يك چهارم از واحدهاي مسكوني را در خود جاي داده است(طالقاني1369 :1) و كلان شهرهاي ديگري چون مشهد، اصفهان، تبريز، كرج، شيراز و اهواز به دنبال آن در حال رشد هستند. 8 شهر بيش از 500 هزار نفر جمعيت بتنهائي حدود نيمي از جمعيت شهرنشين كشور را در خود جاي داده اند. اين مجموعه، الگوي شهرنشيني كه از آن به " الگوي شتابان شهرنشيني" (پيران 1367:85) ياد مي شود، علل رشد، مكانيزم و چگونگي تحولات آن را مورد كنكاش قرار داده و پيامدهاي ناشي از گسترش شهرنشيني كه در زبان ميلور از آن به" مسائل شهري"[7]تعبير شده است (Mellor,1970) را مورد تجزيه و تحليل قرارداده است. شهرنشيني در كشور ما همانند بسياري از جوامع در حال توسعه با سرعت فوق العاده زيادي گسترش يافته است. دليل اين گرايش افراطي به شهر در ايران،اين است كه شهر نشيني مساوي با برخورداري بيشتر از امكانات و فرصتهاي بيشتر و بهتر براي زندگي است. يك قانون ساده جامعه شناسي مي گويد: هر نوع تغيير سريع و خارج از قاعده اي در جامعه انساني مي تواند موجد آشفتگي و نابساماني ـ تئوري آنومي اجتماعي ـ گردد (رفيع پور 1379:13). تب شهرنشيني بويژه از دهه چهل به بعد در ايران آغاز و تا امروز بسياري را مبتلا ساخته است و هنوز هستند بسياري ديگر كه در راه رسيدن به "سراب شهر" دچار اين تب هستند. صنايع، دانشگاهها، ديوانسالاري و ارتباطات نوين، بهداشت و پزشكي تخصصي همگي شهري هستند. بنابراين، مطالعه و بررسي شهر و شهرنشيني در ايران در سه محور اساسي: 1ـ تحليل علل رشد شتابان و سريع، 2ـ مطالعه روندها و مكانيزمهاي تحول شهرنشيني در مناطق مختلف 3ـ بررسي پيامدهاي ناشي از شهري شدن جامعه ايران مسئله اصلي اين بررسي است. اما بلافاصله بايد يادآور شد كه مطالعه شهرنشيني بويژه در ايران سكه دوروئي است كه روي ديگر ان روستا و تحولات آن مي باشد و تحليل تحولات و مكانيزمهاي شهري شدن بدون توجه به روي ديگر مقدور و ممكن نيست.نمودار شماره 1 روابط علت و معلولي و پيامدهاي ناشي از رشد سريع پديده شهرنشيني را در كشور و ارتباط بخشهاي مختلف نظام اجتماعي از جمله روابط متقابل بين شهر و روستا از يكسو و سياستهاي توسعه يا گسترش شهرنشيني از سوي ديگر را بخوبي نشان مي دهد
نمودار (1) چگونگي تحول وپيامد هاي شهر نشيني
افزايش درآمدهاي شهري | گسست روابط متقابل اشتغال شهر ي و مازاد نيروي كار روستائي | رشد شهرها مستقل از مازاد اقتصاد كشاورزي | جانشيني مازاد اقتصاد روستائي توسط مازاد اقتصاد ملي | |||
مهاجرت از روستا به شهر | افزايش مازاد نيروي كار در بخش كشاورزي | در حاشيه قرار گرفتن و فروپاشي كشاورزي | ||||
رشد سريع شهرها | رشد نيازهاي شهري | عدم امكان پاسخگوئي به نيازهاي روز افزون شهري | تضعيف بنيان توليدي شهرنشيني و ضعف بخش خصوصي | |||
بروز و تشديد مشكلات شهري |
اين بررسي داراي سه جامعه آماري متفاوت است كه عبارت اند از : الف ـ شهروندان شهرهاي مركز استان كشور (800 نفر در 6 شهر) ب ـ شهرداران شهرهاي مركز استان كشور (28 شهردار) ج ـ صاحبنظران و انديشمندان ( 50 نفر) روش نمونه گيري شهروندان: ابتدا از بين شهر هاي كشور 6 شهر كه معرف اقليمهاي جغرافيائي، اجتماعي و اقتصادي متفاوت موجود در كشور بودند بـه شرح جــدول زير انتخــاب شدند، در داخــل شهرهــاابتداخوشه هائي از سه محله بالا، متوسط و پائين انتخاب و در محلات به روش سيستماتيك خانوار هائي جهت پاسخگوئي برگزيده شدند. جدول (1) شهر و حجم نمونه انتخابي در آنها
رديف | شهر | محله بالاي شهر | متوسط نشين | پائين شهر |
1 | مشهد | سجاد شهر | كوهسنگي | گاز |
2 | همدان | اعتماديه | ركني | خضر |
3 | يزد | مسكن و شهرسازي | نواب | دهه فجر |
4 | خرم آباد | قاضي عسكر | ناصر خسرو | پشت بازار |
5 | ساري | قارن | شهبند | خزراباد |
6 | بندرعباس | گلشهر | 22 بهمن | 2 هزار |
در مورد شهرداران از روش "تمام شماري" استفاده شد. و پرسشنامه به 28 شهردار شهرهاي مركز استان كشور ارسال گرديد.[8] صاحبنظران براي انتخاب صاحبنظران با رهيافت اشتهاري (Repotation Approach) از بين صاحبنظران داخلي بنام در رشته هائي چون جامعه شناسي شهري و توسعه در حوزه علوم اجتماعي و ساير رشته هاي مرتبط مانند جغرافيا بويژه گرايش جغرافياي شهري و برنامه ريزي اقتصادي با تأكيد بر اقتصاد توسعه و اقتصاد ايران، برنامه ريزي شهري و منطقه اي و رشته معماري و شهرسازي نظر خواهي شد. معيار انتخاب افراد در حوزه هاي ياد شده داشتن تأليفات، تحقيقات، مقاله يا سوابق اجرايي، بوده است، سعي شدصاحبنظران فوق از دانشگاههاي مختلف كشور انتخاب شوند. 4ـ3ـ ابزار گردآوري داده ها
در تحقيق حاضر به منظور جمع آوري داده ها از پرسشنامه استفاده شده است. سه نوع پرسشنامه، يكي براي جمع آوري اطلاعات از شهرداران و ديگري به منظور جمع آوري اطلاعات از صاحبنظران و سومي براي جمع آوري نظرات شهروندان مورد استفاده قرار گرفته اند. چهار چوب نظري تحقيق ابتدا مكاتب و نظريات گوناگون مربوط به شهر و شهرنشيني را بررسي و سپس دسته بندي هاي مختلف از اين نظريات را مرور و در نهايت خود به دسته بندي ديگري اقدام نموده ايم: مثلاً دكتر پيران به نقل از ژوبرگ ديد گاههاي تئوريك در جامعه شناسي شهري را تحت عنوان جامعه شنا سي تطبيقي شهري و شهرنشيني با توجه به متغير هاي كليدي به چهار دسته تقسيم مي كند : 1ـ ديدگاهي كه خود شهر را متغير مستقل و كليدي مي شمارد 2ـ ديدگاه دوم ارزش هاي فرهنگي را عمده و كليدي به حساب مي آورد 3ـ سومين ديدگاه، تكنولوژي را در حيات شهري تعيين كننده مي انگارد و بالاخره4 ـ قدرت را متغير مستقل و كليدي تلقيمي كند (پيران 1369 :65) دكتر صديق هم تقسيم بندي ديگري به شرح زير ارائه كرده است 1ـ نظريه جبرگرائي (اكولوژيكي) كه مدعي ست شهرنشيني نابسامانيهاي شخصيتي و اجتماعي را افزايش ميدهد. 2ـ نظريه تركيبي كه ادعاي جبر گرايان را نميپذيرد و چنين نتيجهاي را بر شهر نشيني مترتب نميداند و اختلافات رفتاري روستائيان و شهريان را به تركيب گروههاي مختلف نسبت ميدهد و چنين تركيبي را صرفنظر از جغرافياي آن، مسبب چنان رفتاري ميداند. 3ـ نظريه خرده فرهنگي كه سنتز دو نظريه فوق الذكر است، در حاليكه فرضيه اصلي نظريه تركيبي را تأئيد ميكند، اين نكته را نيز ميپذيرد كه شهرنشيني اثرات خاصي بر شهرنشينان ميگذارد و پيامدهائي شبيه آنچه جبرگرايان ان را نشانة نابساماني اجتماعي ميدانند، دارد (صديق ،1369 : 119). محقق مكاتب، آرا و نظريههاي مربوط به شهر و شهرنشيني را به سه دسته اصلي زير تقسيم كرده است: الف) نظريات ايجابي در خصوص شهر (نگرش مثبت) افراد و مكاتبي بر اين عقيده هستند كه شهر موجد نوآوري، خلاقيت، پيشرفت و … ميباشد. محيطهاي شهري براي شهرنشينان آسايش، تجدد و رفاه و نوگرائي به ارمغان ميآورد. مكتب نوسازي، برخي جامعه شناسان آغازين مانند كنت وبر در اين طبقه بندي قرار ميگيرند. ب) نظريات سلبي (نگرش منفي) طرفداران اين نحله عقيده دارند كه محيطهاي شهري بستري براي زائل شدن اصول اخلاقي، رشد و نمو انواع آسيبهاي اجتماعي محل بروز انواع نابرابري، از بين رفتن و سست شدن همبستگيها و عصبيتها و به طور خلاصه محل "تباهي انسان" است. اين ديدگاه طرفداران راسخي همچون ابن خلدون كه تئوري جامعه بدون او در مقابل (حضارت) يا عمران (شهرنشيني) بسيار مشهور است نيز تحليلهاي ماركسيستي از شهر تصور يك روبناي در نهايت از بين رونده، دارند (همانند همه روبناها كه در فرجام تاريخ نابود ميشوند) ژان ژاك روسوي فيلسوف كه روي آوردن بشر به تمدن جديد و گسترش شهرنشيني را موجب تباه شدن اصالتهاي انساني ميداند. نيرره، گاندي، توين بي، راسكين و نيچه هم در اين نحله فكري قرار مي گيرند. پ) نگرشهاي بينابين در اين ديدگاه نفس شهر يا زندگي شهري موجد رفاه و توسعه يا سبب انهدام اخلاقيات و اصول انساني نميشود. بلكه، آنچه مهم است، كيفيت و فرآيند شهري شدن و چگونگي مديريت شهر يا شهرهاست كه ميتواند مثبت و موجد نوآوري باشد يا زمينه وابستگي، از خود بيگانگي و "ازدحام سرسام آور آدمها" در كندوهائي به نام شهر گردد. افلاطون و ارسطو از قدما عقيده داشتند شهر تا حدي ميتواند به رشد خود ادامه دهد و با نشاط و منظم بماند ولي پس از آن " حد متناسب" ،شهر دچار بحران و هرج و مرج خواهد بود و آسايش از آن رخت بر خواهد بست. يا طرفداران مكتب شيكاگو كه محيطهاي شهري، حداقل شهرهاي بزرگ را آزمايشگاهي مملو از مسائل و آسيبهاي اجتماعي ميدانند. طرفداران مكتب وابستگي با اصل شهرنشيني و شهري شدن مخالفتي ندارند ايراد اساسي آنها به نوع مدل و الگوي شهري شدن و شهرنشيني بادكنگي و در عين حال وابسته از ابعاد مختلف در جوامع در حال توسعه است. در اين بررسي از برخي گزاره هاي اصلي نظريهها و مكاتب، رهيافتهاي تحليل شهر و شهرنشيني استفاده شده است. شايد در نگاه اول جمع كردن سه نگرش كه گاهي با هم اختلاف مشهودي دارند كار بس دشوار باشد. اما همچنانكه ميدانيم انسان بويژه جامعه "منشوري كثير الاضلاع" است و پرداختن به ان از يك زاويه خاص و البته محدود راه به جائي نميبرد، شايد يكي از علل عدم موفقيت برخي تلاشها در علوم اجتماعي و ساير رشتههاي علوم انساني از همين جا ناشي ميشود. از سوي ديگر تأكيد بر تحليلهاي چند متغيره و چند گانه در علوم اجتماعي مدرن به جاي تبيينهاي ساده و تك متغيري كلاسيك نيز مؤيد همين امر ميباشد. تأكيد اساسي ما در تحليل حاضر متأثر از سه مكتب: وابستگي،شيكاگو و نوسازي ست (كه مباحث روان شناسي نيز تا حدودي زياد در دل اين رهيافت مستقر است) كه اولي بيشتر به ساختارها و علل رشد متفاوت الگوهاي شهرنشيني، دومي به پيامدها و روابط ناشي از چالش محيط و انسان در شهرها و پروسهها و پويشهاي ناشي از تمركز در نقاط شهري و سومي به رابطه توسعه و شهرنشيني (فرايند) تأكيد ميكنند. سود جستهايم. شايد در نگاه اول جمع بين ديدگاههاي متفاوت و گاهي حتي متضاد كاري دشوار باشد، مثلاً مطالعه شهر نشيني همزمان از دو ديدگاه تقريباً نقيضي، مانند وابستگي و نوسازي ست. ولي واقعيت شهر به عنوان يك پديده اجتماعي همانند بسياري از موضوعات كثير الابعاد[9] است و هر يك از نظريات و مكاتب از زاويه خاصي به آن مينگرند كه همه حقيقت يا واقعيت را نميپوشانند، پديدههاي اجتماعي مانند داستان فيل مولانا ست.
يافته هاي تحقيق
تجارب جهاني مويد وجود رابطه مثبت بين شهرنشيني و توسعه ميباشند.از سوي ديگر، شهرنشيني در كشورهاي در حال توسعه از "تئوري تسلط تك شهري" تبعيت ميكنند، به عبارت ديگر، مواهب توسعه بين مناطق مختلف به صورت نابرابر توزيع شده، به همين دليل يكي از مشكلات اساسي توسعه در كشورهاي در حال توسعه، عدم برابري يا حتي نزديكي سطوح توسعه مناطق مختلف اين كشورهاست. معمولاً پايتخت و يكي دو شهر بزرگ اغلب امكانات آموزشي، فرهنگي به ويژه اقتصادي را به خود اختصاص مي دهند، كارخانه هاي مادر مانند ذوب آهن، صنايع پتروشيمي، دانشگاههاي معتبر، بازارهاي بزرگ، بيمارستانهاي مجهز،همچنين سينماهاي پيشرفته، كتابخانه هاي مادر،سالنهاي بزرگ تآتر، همه و همه در اين چند قطب محدود مستقر مي شوند و مابقي نواحي كشور به عنوان اقمار و پيراموني (شبيه وضعيتي كه كشورهاي در حال توسعه در ارتباط با جوامع پيشرفته و صنعتي دارند) فاقد چنين امكاناتي هستند.
يكي از دلايل اصلي موجهاي مهاجرت به سمت پايتخت در اين كشورها همين توزيع نابرابر امكانات و منابع بين قطبهاي برخوردار و محروم مي باشد.به عبارت ديگر، عدم آمايش و تمركز گرائي شديد، علت اصلي هجوم به مركز و ظهور پديده "شهرهاي متورم" در جوامع كمتر توسعه يافته مي باشد. شكاف ونابرابري نتنها در سطح كشور و بين مناطق روستائي ـ شهري استانها ملحوظ است، بلكه، در داخل استانها نيز وجود دارد و حتا در مواردي اين نابرابري در داخل استان بيشتر از نابرابري در سطح كشور است. البته اين نابرابري ريشه در ساختار و شيوه سازماندهي جامعه دارد و نظام شهري نيز از اين قاعده مستثني نيست. شكل و بافت شهري نتيجه مستقيم شيوههائي ست كه جوامع مختلف طبق ان سازمان يافتهاند.
جدول (2)تغييرات جمعيت نقاط شهري كشور 75- 1335
سرشماري | جمعيت | افزايش بين دو سرشماري | شاخص افزايش 100=1335 |