زمزمه های عاشقانه

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ســکـوتـــــم رو دوسـتـــــ دارم ،

چـــــون در آن گـلـه ای نـیـسـتــــ

گـاهـی سـکـوتـــــ دلــی را مـی شـکـنـد

گـاهـی دلـی را بـدسـتـــــ مـی آورد

گـاهـی از دل تـنـگـی حـکـایـت مـی کـنـد

گـاهـی بـغـض در گـلـو خـفـتـه اسـتـــــــ

گـاهـی حــــرفــــ در راه مـانــــــده اسـتـــــ

گـاهـی اوقـاتـــــ سـکوتــــــ سـخـن بـی کـلام اسـتـــــ

و گـاهـی سـکـوت گـریـه بـی صـدای دل یـکــ عـاشـق اسـت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچ لحظه ای

به اندازه ی لحظه های با تو بودن شیرین نیست

لحظه ی دیدن تو

لحظه ی تموم شدن دوری تو

لحظه ی عاشقانه ی من
لحظه ی گرفتن دستهای پر مهرت

لحظه ی با تو بودن

در کنار تو بودن..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم

خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم

در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد

و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد

چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟

چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟

خداحافظ ، تو ای بانوی شب های غزل خوانی

خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی

خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم

خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دلم تنگ ميشه
تو دلت سنگ ميشه
نذار اين تنگ بلور
بشكنه با اين غرور
 

Qolami_raz

عضو جدید
شاعر از کوچه ی مهتاب گذشت
لیک شعری نسرود
نه که معشوق نداشت،نه که سرگشته نبود
سالها بود دگر....

کوچه ی مهتاب خیابان شده بود.......:warn:
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تـــو را نهـ عاشقـــــــــانهـ

نهـ عاقــلانهـ

و نهـ حتـــــــــی

عاجــــزانهـ . . .

که تــــــــو را عــــــادلانهـ

در آغـــوش میکشمـ . . .

عـــــدل مگـــــر نهـ آن استــــ

کهـ هــــر چیــــــز

ســر جـای خـــودش باشـــد؟؟!!

 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ازدحام کوچه های بی گفت وگو

گم شده ام

بی فانوس راه

آسمان پرستاره

بی تبسم نگاه

اگر برایم دعا کنی

به رویم لبخند بزنی

و با من

حرف

حرف

حرف...

اگر با من حرف بزنی

پیدامی شوم...!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خيال‌ خام‌ پلنگ‌ من‌ به‌ سوي‌ ماه‌ جهيدن‌ بود
...و ماه‌ را ز بلندايش‌ به‌ روي‌ خاك‌ كشيدن‌ بود
پلنگ‌ من‌ -- دل‌ مغرورم‌ -- پريد و پنجه‌ به‌ خالي‌ زد
كه‌ عشق‌ -- ماه‌ بلند من‌ -- وراي‌ دست‌ رسيدن‌ بود
O
گل‌ شكفته! خداحافظ، اگرچه‌ لحظهِ‌ ديدارت‌
شروع‌ وسوسه‌اي‌ در من‌ به‌ نام‌ ديدن‌ و چيدن‌ بود
من‌ و تو آن‌ دو خطيم‌ آري، موازيانِ به‌ ناچاري‌
كه‌ هر دو باورمان‌ ز آغاز، به‌ يكدگر نرسيدن‌ بود
اگرچه‌ هيچ‌ گل‌ مرده‌ دوباره‌ زنده‌ نشد، اما
بهار در گل‌ شيپوري‌ مدام‌ گرم‌ دميدن‌ بود
شراب‌ خواستم‌ و عمرم‌ شرنگ‌ ريخت‌ به‌ كام‌ من‌
فريبكار دغل‌پيشه‌ بهانه‌اش‌ نشنيدن‌ بود
O
چه‌ سرنوشت‌ غم‌انگيزي‌ كه‌ كرم‌ كوچك‌ ابريشم‌
تمام‌ عمر قفس‌ مي‌بافت‌ ولي‌ به‌ فكر پريدن‌ بود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سحرگاهیست و من با قلبی اکنده از درد
و غروری که برای عشق تو شکسته
این چنین خودم را تفسیر می کنم
من از چشمان شبنم زده مهتاب امده ام
از کنار جوانه های عشق
وطنین قلب شکسته ام و چشمان باران خورده ام، آمده ام
تا دوباره در اغوشت بگیرم
و برایت از تنهایی شبهای غربت بگویم
از احساس باران هنگام لمس زمین
از ارامش موجهای دریا
واین را می گویم
من بی تو مثل شاخه ای خشک می مانم
به تک درختی بی بار در کویر تشنه بی تو به ترانه ای می مانم
که بر لب هیچ کس نمی نشیند
پس مرا پذیرا باش ای هستی من
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در شبان غم تنهايی خويش

عابد چشم سخنگوی توام

من در اين تاريکی

من در اين تيره شب جانفرسا

زائر ظلمت گيسوی توام.
گيسوان تو پريشانتر از انديشه من

گيسوان تو شب بی پايان

جنگل عطرآلود.

شکن گيسوی تو

موج دريای خيال.

کاش با زورق انديشه شبی

از شط گيسوی مواج تو ، من

بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم.

کاش بر اين شط مواج سياه

همه عمر سفر می کردم.



چشم من ، چشمه زاينده اشک ،

گونه ام بستر رود .

کاشکی همچو حبابی بر آب ،

در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود .

شب تهی از مهتاب ،

شب تهی از اختر

ابر خاکستری بی باران پوشانده ،

آسمان را يکسر .



ابر خاکستری بی باران دلگير است

و سکوت تو پس پرده خاکستری سرد کدورت افسوس !

سخت دلگير تر است.



شوق باز آمدن سوی تو ام هست ،

اما ،

تلخی سرد کدورت در تو

پای پوينده راهم بسته

ابر خاکستری بی باران

راه بر مرغ نگاهم بسته .



وای ، باران

باران

شيشه پنجره را باران شست

از دل من اما ،

چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟



آسمان سربی رنگ ،

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور

وای ، باران ،

باران ،

پر مرغان نگاهم را شست .



خواب رويای فراموشی هاست!

خواب را در يابم

که در آن دولت خاموشی هاست.



من شکوفايی گلهای اميدم را در رويا ها می بينم ،

و ندايی که به من می گويد :

" گر چه شب تاريک است

دل قوی دار ،

سحر نزدیک است...

دل من در دل شب

خواب پروانه شدن می بيند .

مهر در صبحدمان داس به دست

خرمن خواب مرا می چيند



آسمان ها آبی،

- پر مرغان صداقت آبی ست-

ديده در آينه صبح تو را می بيند

آه سرگشتگی ام در پی آن گوهر مقصود چرا

در پی گمشده خود به کجا بشتابم ؟

مرغ آبی اينجاست.

در خود آن گمشده را دريابم

.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زمانه وار اگر مي پسنديم كر و لال
به سنگفرش تو اين خون تازه باد حلال
مجال شكوه ندارم ولي ملالي نيست
كه دوست جان كلام مناست در همه حال
قسم به تو كه دگر پاسخي نخواهم گفت
به واژه ها كه مرا برده اند زير سوال
تو فصل پنجم عمر مني و تقويمم
بشوق توست كه تكرار مي شود هر سال
ترا ز دفتر حافظ گرفته ام يعني
كه تا هميشه ز چشمت نمي نهم اي فال
مرا زدست تو اين جان بر لب آمده نيز
نهايتي ست كه آسان نمي دهم به زوال
خوشا هر آنچه كه تو باغ باغ مي خواهي
بگو رسيده بيفتم به دامنت ? يا كال ؟
اگر چه نيستم آري بلور بارفتن
مرا ولي مشكن گاه قيمتي ست سفال
بيا عبور كن از اين پل تماشايي
به بين چگونه گذر كرده ام ز هر چه محال
ببين بجز تو كه پامال دره ات شده ام
كدام قله نشين را نكرده ام پامال
تو كيستي ؟ كه سفركردن از هوايت را
نمي توانم حتي به بالهاي خيال
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز


طولانی ترین شب سال من .... نه ,
طولانی ترین شب عمر من , همان شبی بود که مثل دود سیگارم ,
چرخ زنان رفتی .... و رفتی ...
شب یلدای من , فقط در تقویم خودم علامت خورده !
شما نمیدانید ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چند این شب و خاموشی ؟ وقت است که برخیزم
وین آتش خندان را با صبح برانگیزم
گر سوختنم باید افروختنم باید
ای عشق یزن در من کز شعله نپرهیزم
صد دشت شقایق چشم در خون دلم دارد
تا خود به کجا آخر با خک در آمیزم
چون کوه نشستم من با تاب و تب پنهان
صد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم
برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتش
وین سیل گدازان را از سینه فرو ریزم
چون گریه گلو گیرد از ابر فرو بارم
چون خشم رخ افزود در صاعقه آویزم
ای سایه ! سحر خیزان دلواپس خورشیدند
زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضي ها وقتي كاري داشته باشند دوستت هستند
بعضي ها وقتي گير مي كنند دوستت هستند
بعضي ها نيستند و وقتي هم هستند بهتر است نباشند
بعضي ها نيستند و اداي بودن در مي آورند
بعضي ها در عين بودن هرگز نيستند
بعضي هاي ديگر هم به طور كلي هستند ولي آدم نيستند
آنهاي ديگري هم كه آدم هستند، نيستند
...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی دونم چرا هیچ وقت نمی شه
که دلها باهم و تنها نباشن
همیشه جمع باشن جمع عاشق
توی درس حساب منها نباشن
نمی دونم چرا دراین زمونه
محبت مثل یک جرم و گناهه
اگه روزی شدی دلداده اون
دیگه محکومی و روزت سیاهه
نمی دونم چرا عشق و صداقت
میون آدما حالا غریبه
تموم حرفشون با نرخ بازار
تو بازاری که دلالش فریبه
نمی دونم چرا وقتی که می گیم
سخن از دوستی های دو روزه
نداریم ترسی از اون لحظه ای که
از این حرفا دل سرخی بسوزه
نمی دونم چرا ما عاشقی رو
گرفتیم جای ارضای هوسها
صدای خرخر شهوت نشسته
بجای سوز آواز نفسها
نمی دونم چرا در بند ظاهر
تو چشم دیو زیبایی اسیریم
عروسک گر ببینیم حاضر هستیم
برای عشق پوشالی بمیریم
نمی دونم چرا ما گریه هامون
دیگه اون شور سابق رو نداره
نه عشقی مونده نه معشوق و عاشق
بهار ما شقایق رو نداره
نمی دونم چرا از بی وفایی
همه عاشق کش ایم و خود پرستیم
ز خاطر می بریم عشق حقیقی
بجای دوست با دشمن نشستیم
 

sana84

عضو جدید
چه فروزنده نگاه می کنی

آتش می‌گیرد

از صدای تو

چشم‌هایم

من

جنگجوی نبردهای تن به تنم

در میدان‌های نخستین

ای پناه‌گاه بهارها و چراغ‌ها

مرا در اردیبهشت چشم‌های مهربانت

پناه می‌دهی؟
 

sana84

عضو جدید
بی تو


شعرهای کوتاه من


هجای بلندی هستند


از دردهای بزرگم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به دادم برس ای اشک
دلم خیلی گرفته
نگو از دوری کی
نپرس از چی گرفته
منو دریغ یک خوب
به ویرونی کشونده
عزیزمه تا وقتی
نفس تو سینه مونده
تو این تنهایی تلخ
من و یک عالمه یاد
نشسته روبرویم
کسی که رفته بر باد
کسی ک ه عاشقانه
به عشقش پشت پا زد
برای بودن من
به خود رنگ فنا زد
چه دردیه خدایا نخواستن اما رفتن
برای اون که سایه س همیشه رو سر من
کسی که وقت رفتن
دوباره عاشقم کرد
منو آباد کرد و
خودش ویرون شد از درد
بدادم برس ای اشک
دلم خیلی گرفته
نگو از دوری کی
نپرس از چی گرفته
به آتش تن زد و رفت تا من اینجا نسوزم
با رفتنش نرفته تو خونمه هنوزم
هنوز سالار خونه س پناه منه دستاش
سرم رو شونه هاشه رو گونمه نفس هاش
به دادم برس ای اشک
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهم...
این راهی که من و تو آمده ایم را...
از ابتدا ویران کنم...
تا هیچ کس ...
به اینجایی که ما رسیده ایم ...نرسد
! ! !
 

mar.1980

عضو جدید
زمزمه ...

زمزمه ...

برایم در ردیف کسانی هستی که به قول نیما یوشیج ؛

یادت روشنم میدارد ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
بــــــالا بــــــروے ؛

پـــــایـــــین بیـــــایـــــے ...

بے فـــایـــده اســـت ؛

مـــن تـــو را هــــــمیـــنجــــــــــا ،

میـــان بـــازوانـــمــ میـــخـــواهـــمـــ ... !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعد از باران نگاهم،
آفتابی شو ..!
رنگین کمان "بودنت" را ،
دوســـتــــــ دارم...!!

 

mar.1980

عضو جدید
زمزمه ...

زمزمه ...

***دستانم خاليست اما ؛

دلي وسيع دارم و ميتوانم درآن

براي هر عزيزي چون تو نيمكتي بگذارم

تا اگر خواستي شريك دلتنگيهايت شوم !...
 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم می خواد یه چیزی رو بدونی
دیگه نه عاشقی نه مهربونی
منم دیگه تصمیمم رو گرفتم
اصلا نمی خوام که پیشم بمونی
دیشب که داشتم فکرام و می کردم
دیدم با تو تلف شده جوونی
یه جا یه جمله ی قشنگی دیدم
عاشقو باید از خودت برونی
چه شعرایی من واسه تو نوشتم
تو همه چیز بودی جز آسمونی
یادت میاد منتم رو کشیدی ؟
تا که فقط بهت بدم نشونی ؟
یادت می اد روی درخت نوشتی
تا عمر داری برای من می خونی ؟
یادت میاد حتی سلام من رو
گفتی به هیچ کس نمی رسونی
حالا بیار عکسامو تا تموم شه
اگر که وقت داری اگه می تونی
نگو خجالت می کشی می دونم
تو خیلی وقته دیگه مال اونی
خوش باشی هر جا که می ری الهی
واست تلافی نکنه زمونی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اي دل نگفتمت مرو از راه عاشقي

رفتي

بسوز كه اينهمه آتش

سزاي توست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای کاش بودی
تا می دیدی که چگونه ثانیه های بی تو بودنم دقیقه می شوند !
ای کاش بودی و می دیدی که چگونه چشمانم از ته دل فریاد می زنند و ...
ای کاش بودی و می دیدی که چگونه بیقرار توام
بیقرار تویی که لحظه ای ازعمرت را به سالها خواستنم ندادی

بی قرار توام که واژه ی انتظار را برایم همیشگی کردی !
و خسته ام از همیشه ای که همیشه تو را در آن نخواهم داشت !

 

sana84

عضو جدید
سلام می کنم

سرتکان می دهی !

نگاه می کنم

می خندی !

حرف می زنم

سکوت می کنی !

توراباتمام پیچیدگی هایت ،
دوست دارم!
 

Similar threads

بالا