مشاعرۀ سنّتی

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گریه مجنون من

ابر کبود من تویی

بود و نبود من تویی

مهر سجود من تویی

وای به روزگار من

هوا تویی نفس تویی

لحظه ی پیش و پس تویی

عاشق در قفس منم ای دل بی قرار من

نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد !
نباید مست را در حال ِ مستــــــی . . . دست ِ قاضـــــــــی داد !
نباید بی تفاوت !
چتر ماتـــــــــــــــــم را . . . به دست ِ خیــــــــــــــــس ِ باران داد !
کبوترها که جز پرواز ِ آزادی نمی خواهند !
نباید در حصار ِ میـــــــــــــله ها . . . با دانه ای گنــــــدم . . . به او تعلیم ِ مانـــــــــــدن داد !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه روز ازهمین روزا بهونه تورادارم
یه عالمه نگفتنی هوای خونم رو دارم
من نمی دانم چه لحنیست
کاینچنین ارام و ساکت اشک میریزم
با صدای سازت اما من
تمام هستی ام را می سرایم
زندگی را می رهانم
عشق را می پرورانم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد !
نباید مست را در حال ِ مستــــــی . . . دست ِ قاضـــــــــی داد !
نباید بی تفاوت !
چتر ماتـــــــــــــــــم را . . . به دست ِ خیــــــــــــــــس ِ باران داد !
کبوترها که جز پرواز ِ آزادی نمی خواهند !
نباید در حصار ِ میـــــــــــــله ها . . . با دانه ای گنــــــدم . . . به او تعلیم ِ مانـــــــــــدن داد !
دارم از کوچه آن خاطره ها می گذرم

گوش کن گوش...

ترا می گویم

تو که همدردی و همدل

تو که معنای بهاری و بهاری و بهار

همزبانی

و چه می دانم در کجائی و کجائی است دلت

این قدر هست که از جنس منی و همزبانی

می توانم به تو از دورترین نقطه خاک با کلامی برسانم
 

hiva13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دارم از کوچه آن خاطره ها می گذرم

گوش کن گوش...

ترا می گویم

تو که همدردی و همدل

تو که معنای بهاری و بهاری و بهار

همزبانی

و چه می دانم در کجائی و کجائی است دلت

این قدر هست که از جنس منی و همزبانی

می توانم به تو از دورترین نقطه خاک با کلامی برسانم

مرا در آتش عشقت چنان پروانه سوزاندی..............ولی صد سال دیگر هم " من از یادت نمی کاهم "

اگر قصد سفر داری نمی گویم نرو اما ....................جهان را بی نگاه تو نمی خواهم نمی خواهم
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دارم از کوچه آن خاطره ها می گذرم

گوش کن گوش...

ترا می گویم

تو که همدردی و همدل

تو که معنای بهاری و بهاری و بهار

همزبانی

و چه می دانم در کجائی و کجائی است دلت

این قدر هست که از جنس منی و همزبانی

می توانم به تو از دورترین نقطه خاک با کلامی برسانم

مرا از ياد خواهي برد ...ميدانم

و ميدانم كه ميداني...

كه از يادم نخواهي رفت....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

مرا در آتش عشقت چنان پروانه سوزاندی..............ولی صد سال دیگر هم " من از یادت نمی کاهم "

اگر قصد سفر داری نمی گویم نرو اما ....................جهان را بی نگاه تو نمی خواهم نمی خواهم

من از درد غریب دل خبر دارم خبر دارم
خدایا بال و پر بشکست و پر زد در غبار غم
من از روز وداع تلخ او از سرزمین دل
برای قلب بیمارم عزادارم عزادارم
منی که رفت از کف اختیارم چون بدیدم او
کسی که با صدایش در سکوتم غصه می کارم
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

مرا در آتش عشقت چنان پروانه سوزاندی..............ولی صد سال دیگر هم " من از یادت نمی کاهم "

اگر قصد سفر داری نمی گویم نرو اما ....................جهان را بی نگاه تو نمی خواهم نمی خواهم
مگه نمی بینی چشام بارونی خواستنته
دارم حسودی می کنم به پیرهنی که تنته
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا از ياد خواهي برد ...ميدانم

و ميدانم كه ميداني...

كه از يادم نخواهي رفت....
اشتباه نکن
ترسم از این است که شاید
در نگاهت من بیابم ردی از یک بی وفایی
من ترانه می سرایم
در ترانه هایم اما
گاه گاه ازباتو بودن می سرایم
از نگاهت می سرایم
از صدایت می سرایم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مگه نمی بینی چشام بارونی خواستنته
دارم حسودی می کنم به پیرهنی که تنته
حیفم اومد یه بیتش را بنویسم

هر چی آرزو یه خوبه مال تو ، هر چی که خاطره داریم مال من

اون روزای عاشقونه مال تو ، این شبای بی قراری مال من

منم و حسرت با تو نو شدن ، تویی و بدون من فنا شدن

آخر غربت دنیاس مگه نه ؟؟ اول دو راهی آشنا شدن

بهش می گم بسه دیگه ، چی کار داری کی چی میگه

تو شروع آسمونی ، میدونستم ، نمی مونی

چشم تو آخر دنیاست ، خودت اینو خوب نمی دونی

چه رسمی داری ای دور زمونه

که هر لحظه ات ، یکجا ، عاشق کشونه

توی یک دشت بی سر انجامی ، داخل شدم تو فصل طوفانی

کوچه وقتی که نباشی ، رگ خشکیده ی شهره

ماه توی گوش خونه گفته دیگه با پنجره قهره

سقف دل خستگی بی تو ، واسه من سایه نداره

دلم از روزی که رفتی ، دیگه همسایه نداره

تو دلت چراغ خونه ، گذشتن از تو سخته ، محاله دل بتونه ........

برای آخرین بار ، خدا کنه بباره ، توی این شب کویری ، یک قطره از ستاره
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
توی بندرگاه گریه موج اشکامونگاه کن
توهجوم بی کسی هاواسه غربتم دعاکن
نمی دانم
اما
دیگر فاصله ائی نمانده،
من در ژرفای احساس تو شنا میکنم،
تا فردا
که در گنجه خیال تو پنهان شوم
چه زیباست، این پنهان شدن و دیگر پیدا نشدن
همچو، بادبادک دست کودکی،
که در اوج بی صدائی میرقصد
یا قایق کاغذی که، در تشت آسمان بی آب می رود
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
حیفم اومد یه بیتش را بنویسم

هر چی آرزو یه خوبه مال تو ، هر چی که خاطره داریم مال من

اون روزای عاشقونه مال تو ، این شبای بی قراری مال من

منم و حسرت با تو نو شدن ، تویی و بدون من فنا شدن

آخر غربت دنیاس مگه نه ؟؟ اول دو راهی آشنا شدن

بهش می گم بسه دیگه ، چی کار داری کی چی میگه

تو شروع آسمونی ، میدونستم ، نمی مونی

چشم تو آخر دنیاست ، خودت اینو خوب نمی دونی

چه رسمی داری ای دور زمونه

که هر لحظه ات ، یکجا ، عاشق کشونه

توی یک دشت بی سر انجامی ، داخل شدم تو فصل طوفانی

کوچه وقتی که نباشی ، رگ خشکیده ی شهره

ماه توی گوش خونه گفته دیگه با پنجره قهره

سقف دل خستگی بی تو ، واسه من سایه نداره

دلم از روزی که رفتی ، دیگه همسایه نداره

تو دلت چراغ خونه ، گذشتن از تو سخته ، محاله دل بتونه ........

برای آخرین بار ، خدا کنه بباره ، توی این شب کویری ، یک قطره از ستاره
هوای توبه سرم زد
زعاشق بودن تو خبرم کرد
یه روزمیام به دیدنت
می خوام باهات حرف بزنم
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دانم
اما
دیگر فاصله ائی نمانده،
من در ژرفای احساس تو شنا میکنم،
تا فردا
که در گنجه خیال تو پنهان شوم
چه زیباست، این پنهان شدن و دیگر پیدا نشدن
همچو، بادبادک دست کودکی،
که در اوج بی صدائی میرقصد
یا قایق کاغذی که، در تشت آسمان بی آب می رود
دلم درحسرت یک تکه ازاین اسمان مرد
پرازپروازم اما بالهایم ناتوانند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم درحسرت یک تکه ازاین اسمان مرد
پرازپروازم اما بالهایم ناتوانند
دنیای این روزای من هم قد تنپوشم شده
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده
تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده
هر شب تو رویای خودم به تو فکر میکنم
آینده این خونه را با شمع روشن میکنم
 

hiva13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دنیای این روزای من هم قد تنپوشم شده
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده
تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده
هر شب تو رویای خودم به تو فکر میکنم
آینده این خونه را با شمع روشن میکنم

مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویت............خرابم می کند هر دم،فریب چشم جادویت
پس از چندین شکیبایی،شبی یا رب توان دید.............که شمع دیده افروزیم،در محراب ابرویت

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویت............خرابم می کند هر دم،فریب چشم جادویت
پس از چندین شکیبایی،شبی یا رب توان دید.............که شمع دیده افروزیم،در محراب ابرویت

تورو دست خودش دادم که از حالم خبر داره
که حتی از تو چشماشو یه لحظه بر نمیداره
تو امید منی اما داری از دست من میری
با دستای خودت داری همه هستیمو میگیری
دعا کردم تورو بازم با چشمی که نخوابیده
مگه میزاره دلتنگی مگه گریه امون میده
مریضم کرده تنهایی ببین حالم پریشونه
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویت............خرابم می کند هر دم،فریب چشم جادویت
پس از چندین شکیبایی،شبی یا رب توان دید.............که شمع دیده افروزیم،در محراب ابرویت

تونخندبه گریه من
من به توشوقی ندارم
دیگه من چیزی ندارم
که به پیش توببازم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تونخندبه گریه من
من به توشوقی ندارم
دیگه من چیزی ندارم
که به پیش توببازم
مگه میزاره دلتنگی مگه گریه امون میده
مریضم کرده تنهایی ببین حالم پریشونه
من اونقدر اشک میریزم که برگردی به این خونه
حسابش رفته از دستم شبایی رو که بیدارم
شاید از گریه خوابم برد درا رو باز میزارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرگ حق دارد که از من روی برگردانده است...........زندگی در کام من زهر هلاهل ریخته

هر شب تو رویای خودم به تو فکر میکنم
آینده این خونه را با شمع روشن میکنم

در حسرت فردای تو تقویمو پر می کنم
هر روز این تنهایی رافردا تصور میکنم
هم سنگ این روزای من تنها شبم تاریک نیست
اینجا بجز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرچی بودسوختم وباختم
دیگه من چی روبسازم
مقصد خاموشه چشام یه دریا بارون تا توه
خیال تو کمه برام شدی یه پاره از تنم
راهی تا بودنت بزار دلو به دریا بزنم
دور از تو بی تو سر کنم تا کی غم دقایقو
کی جز تو پنهون می کنه از بغض من ای هق هقو
دیداره ما با گریه رفت جاده به دنبال چشات
این انتظار عذابم برگرد دلم تنگ برات
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابروجهان پر فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو
و خانه ای که امن است و دور از دسترس هر بیگانه
و دور از هیاهوی شهر شلوغ
ازین بالا چهره ی تو دیدنی تر است
و بوسه ای که از آن دور برایت می فرستم
دقیق تر به هدف بر می خورد
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مقصد خاموشه چشام یه دریا بارون تا توه
خیال تو کمه برام شدی یه پاره از تنم
راهی تا بودنت بزار دلو به دریا بزنم
دور از تو بی تو سر کنم تا کی غم دقایقو
کی جز تو پنهون می کنه از بغض من ای هق هقو
دیداره ما با گریه رفت جاده به دنبال چشات
این انتظار عذابم برگرد دلم تنگ برات

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کاش شعری داشتم[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]غمگین نبود[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]زبانی داشتم[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]زمان نداشت[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گذشته می گذشت از من[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تنها حال تو را می پرسیدم[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و تو[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]حال مرا می فهمیدی.

از "ت"نداشتم........
[/FONT]
:D[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابروجهان پر فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو
[/QUOTE
ومن درپیش چشمان تومشتی خاک گلدانم
نمی دانم چه بایدکردبااین روح اشفته
به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد *** چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمه ی زمزمی و گر آب فرات *** آخر به دل خاک فرو خواهی شد



دنیای این روزای من هم قد تنپوشم شده
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده
تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابروجهان پر فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو
[/QUOTE
ومن درپیش چشمان تومشتی خاک گلدانم
نمی دانم چه بایدکردبااین روح اشفته
به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
میترسم تا آخر توی خیالت از حس تنهایی بمیرم
هر قت که بارون میزنه بازم تا بی نهایت تو میرم
چه احساسی به خرج بدم که بگم بی تو هیچم
که چرا از کوچه راه به شب بارون می پیچم
تو پنهونی توی قلبم که تماشات همه رازه
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد *** چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمه ی زمزمی و گر آب فرات *** آخر به دل خاک فرو خواهی شد



دلم تواوج تردید فقط یه ارزو کرد
کاشکی سفرمی رسوندمارا به بی نهایت
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا