مشاعرۀ سنّتی

[jh1348]

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار..........چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

می برزند زمشرق شمع فلک زبانه
ای ساقی صبوحی درده می شبانه

 

[خیال شیشه ای]

می برزند زمشرق شمع فلک زبانه
ای ساقی صبوحی درده می شبانه

هَـميشه بـآيد کَسـي باشد

کـــہ معني سه نقطه‌هاے انتهاے جمله‌هايَتـــ را بفهمد

هَـميشه بـآيد کسـي باشد

تا بُغض‌هايتــ را قبل از لرزيدن چـآنه‌ات بفهمد

بـآيد کسي باشد

کـــہ وقتي صدايَتــ لرزيد بفهمد

کـــہ اگر سکوتـــ کردے، بفهمد...

کسي بـآشد

کـــہ اگر بهانه‌گيـر شدے بفهمد

کسي بـآشد

کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے براي رفتـن و نبودن

بفهمد به توجّهش احتيآج دارے

 

[anise b]

هَـميشه بـآيد کَسـي باشد

کـــہمعني سه نقطه‌هاے انتهاے جمله‌هايَتـــ را بفهمد

هَـميشه بـآيد کسـي باشد

تا بُغض‌هايتــ را قبل از لرزيدن چـآنه‌ات بفهمد

بـآيد کسي باشد

کـــہوقتي صدايَتــ لرزيد بفهمد

کـــہاگر سکوتـــ کردے، بفهمد...

کسي بـآشد

کـــہاگر بهانه‌گيـر شدے بفهمد

کسي بـآشد

کـــہاگر سردرد را بهـآنه آوردے براي رفتـن و نبودن

بفهمد به توجّهش احتيآج دارے

سلام
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملالت

 

[jh1348]

سلام
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملالت

تو کمان کشیده و درکمین زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی

 

[JASMIN.S]

تو کمان کشیده و درکمین زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی

يا رب اين شمع دل افروز ز کاشانه کيست
جان ما سوخت بپرسيد که جانانه کيست

 

[jh1348]

يا رب اين شمع دل افروز ز کاشانه کيست
جان ما سوخت بپرسيد که جانانه کيست

تیر از غمزه ساقی سپر ازجام شراب
غم مگو عربده با رستم زالی کردیم

 

[JASMIN.S]

تیر از غمزه ساقی سپر ازجام شراب
غم مگو عربده با رستم زالی کردیم

من ملک بودمو فردوس برین جایم بود.
آدم آورد در این دیر خراب آبادم

 

[jh1348]

من ملک بودمو فردوس برین جایم بود.
آدم آورد در این دیر خراب آبادم

مده ای حکیم پندم که به کاردرنبندم
که زخویشتن گریز است و زدوست ناگزیرم

 

[JASMIN.S]

مده ای حکیم پندم که به کاردرنبندم
که زخویشتن گریز است و زدوست ناگزیرم

مرا مهر سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد
قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد

 

[jh1348]

مرا مهر سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد
قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد

داده ام دل تا مرا یک بوسه آن دلبر دهد
وردل دیگر دهم یک بوسه دیگر دهد

 

[JASMIN.S]

داده ام دل تا مرا یک بوسه آن دلبر دهد
وردل دیگر دهم یک بوسه دیگر دهد

دردم از یار است و درمان نیز هم.
دل فدای او شد و جان نیز هم

 

[jh1348]

دردم از یار است و درمان نیز هم.
دل فدای او شد و جان نیز هم

من بخیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک
مغبچه ء زهرطرف میزندم به چنگ و دف

 

[JASMIN.S]

من بخیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک
مغبچه ء زهرطرف میزندم به چنگ و دف

فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم.
بنده عشقمو از هر دو جهان آزادم

 

[jh1348]

فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم.
بنده عشقمو از هر دو جهان آزادم

من که ملول گشتمی از نفش فرشتگان
قال و مقال عالمی میکشم از برای تو

 

[JASMIN.S]

من که ملول گشتمی از نفش فرشتگان
قال و مقال عالمی میکشم از برای تو

وفا مجوی زخوبان که در شکستن عهد

چو در شکست سر زلف خود سبک دستند​

 

[jh1348]

وفا مجوی زخوبان که در شکستن عهد

چو در شکست سر زلف خود سبک دستند​

درنهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
کزسرزلف و رخش نعل درآتش دارم

 

[JASMIN.S]

درنهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
کزسرزلف و رخش نعل درآتش دارم

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب.
مستحق بودمو اینها به زکاتم دادند

 

[jh1348]

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب.
مستحق بودمو اینها به زکاتم دادند

دربیابان گرزشوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گرکند خارمغیلان غم مخور

 

[JASMIN.S]

دربیابان گرزشوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گرکند خارمغیلان غم مخور

روی هر صاحب جمالی را به مه خواندن خطاست
گر رخی را ماه باید خواند، باری روی توست
​

 

[jh1348]

روی هر صاحب جمالی را به مه خواندن خطاست
گر رخی را ماه باید خواند، باری روی توست
​

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

 

[JASMIN.S]

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

 

[jh1348]

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

یا زلبت طلب کنم قیمت خون خویشتن
یا به تو واگذارم این جسم به خون تپیده را

 

[JASMIN.S]

یا زلبت طلب کنم قیمت خون خویشتن
یا به تو واگذارم این جسم به خون تپیده را

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند

 

[امیر افشار]

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ در هیچ مپیچ

 

[jh1348]

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند

دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی بیاد خط تو بر آب میزدم

 

[jh1348]

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ در هیچ مپیچ

جون امید وصل او هر لحظه هست و ممکن است
درفراقش صبرکن بادرد و هجران غم مخور

 

[امیر افشار]

رفتم كه داغ بوسه ی پر حسرت تو را
با اشكهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم كه ناتمام بمانم در این سرود
رفتم كه با نگفته به خود آبرو دهم

 

[jh1348]

رفتم كه داغ بوسه ی پر حسرت تو را
با اشكهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم كه ناتمام بمانم در این سرود
رفتم كه با نگفته به خود آبرو دهم

مزن بردل زنوک غمزه تیرم
که پیش چشم بیمارت بمیرم

 

[امیر افشار]

مزن بردل زنوک غمزه تیرم
که پیش چشم بیمارت بمیرم

من از دو چشم روشن و گريان گريختم
از خنده های وحشی توفان گريختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گريختم

 

[jh1348]

من از دو چشم روشن و گريان گريختم
از خنده های وحشی توفان گريختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گريختم

این شعر و بالاتر گفته بودید با یان حال
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که درشریعت ما غیر از این گناهی نیست