انسان نمی تونه به گذشته برگرده. بعضیا فکر می کنن که میشه، درصورتی که نمیشه! زمان فقط میتونه به طرف جلو حرکت کنه و ما نمی تونیم بریم به زمانی که قبلا گذشته و الان دیگه وجود نداره. شاید بشه به آینده رفت ولی به گذشته نه... . شاید انسان بتونه کاری کنه که زمان واسش کند بشه و منتظر بشه که زمان واسه بقیه بگذره و بعدش بیاد تو زمان معمولی. اینجوری میتونه به آینده بره. چون که زمان فقط در جهت جلو حرکت می کنه و هیچ دنده عقبی هم واسش طراحی نشده. حالا مثلا فرض می کنیم که میشه به گذشته رفت. در اون صورت طبق حرف استیفن هاوکینگ باید الان کسایی که از آینده اومده بودن رو ملاقات می کردیم (که نکردیم!) در اون صورت انسانهای 10000 سال بعد به زمان ما و قبل از ما سفر می کردن و علم و دانش خودشون رو به ما منتقل می کردن و اونوقت دیگه نه دوران غار نشینی وجود داشت و نه دایناسور وجود داشت و کلا دیگه هیچ تاریخی وجود نداشت و زمان واسه همه یکدست میشد و هرکسی می تونست به دلخواه خودش تاریخ رو عوض کنه. همونطور که می دونید آب از ارتفاع بالا به ارتفاع پایین سرازیر میشه. به خاطر همینه که سطح همه اقیانوسها و دریاها برابره. حالا اگه سفر به گذشته امکان پذیر باشه، تاریخ مثل سطح آب اقیانوسها میشه. یعنی همه تاریخها به هم سرریز می کردن و تاریخ یکدست می شد. همه می تونستن به همه جا و همه زمان برن و اونوقت دیگه دوران دایناسورها هم وجود نداشت. بعد یه آدم بیکار می رفت و اولین انسان رو می کشت تا بقیه وجود نداشته باشن!! (وای مردم از خنده!). یا مثلا من می رفتم جدم (علی اکبر پسر شنبه) رو ملاقات می کردم و توی جنگی که کشته شد شرکت می کردم و با اسلحه یه تیر تو مخ دشمنش فرو می کردم و به اجدادم کمک می کردم و مثلا 100 هزار تومن بهش می دادم و اون رو به ثروتمند ترین فرد جهان تبدیل می کردم و انواع اسلحه رو بهش می دادم (حالا تو این هیری ویری اسلحه از کجا بیارم؟) تا از خودش و خانوادش مراقبت کنم (البته اگه با من به آینده نمیومد). اینجوری دیگه توی جنگ کشته نمی شد یا مثلا به سه سال قبل می رفتم و به بابای مرحومم می گفتم که بیماری پیشرفته قلبی داره و هیشکی هم خبر نداره و بیا سریع بریم دکتر و گرنه می میری... . یا مثلا بعدا یکی از شخصیت خشایار شاه خوشش میاد و میره تو جنگ بهش تفنگ میده تا توی جنگ با اسپارت شکست نخوره. یا اصلا خود من... همه عاشقان امام حسین رو جمع می کردم و می رفتم کمکش و همه یزیدیها رو نابود می کردم (که تا حالا کسی این کارو نکرده)
به نظرمن گذشته رو صرفا میشه "مشاهده کرد" همین و بس. در غیر این صورت تاریخ معنا و مفهوم خودش رو از دست می داد.
توصیه من هم به شما اینه که سعی کنید کارهای خلاف پنهانی انجام ندین،
چون توسط آیندگان مشاهده میشیم (شاید جنها همون آیندگان هستند که ما نمی تونیم اونا ببینیم ولی اونا ما رو می بینن و نمی تونیم تو زندگی همدیگه دخالت کنیم)
اینا همش تراوشات ذهن بیمار خودم بود