به ها خیلی برای حیاتی هست هست ها تورو خدا کمک کنید ... به نظرتون این نوشته میتونه واسه شخص خاصی باشه... یعنی یکی نفری نوشته باشه واسه عشق زمینیش؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی برای مهم ها
ومتنه:
تمام آرزویم این است که یک روز، فقط یک روز، من و تو روی جدول های ولیعصر، از تجریش تا چاهار راه را، قدم بزنیم؛ گاهی باران بیاید، گاهی هوا ابری شود و قدری هم آفتاب و من مدام نگران تو باشم که بادِ این فضای ماشین آلود، تو را از خاطرم نبرد.
همه، نگاهشان به کعبه است و من نگاهم به پنجره ی اتاقت؛ کِـی دست بر آن پرده بَـری و منجی تمام مصائبم شوی؟ بگذار این شب های زُمختِ تاریک، از چراغ اتاق تو جان بگیرند، شاید خورشید شرم کرد و دست ماه را بگیرد و در تابشِ نورِ چراغ ِ اتاقت، هر دو محو شدند. شاید شفق، از خماری چشمان تو، اذن بگیرد و فلق در انتظار ظهور آن دو گوی مِشکین، به جنگِ زمان رود.
من هنوز هم، تجریش و چاهار راه را با زمزمه ی چاهار حرف نام تو، هـَـروَله می کنم، شاید که روزی بیابـمت، شاید که خورشید و ماه هم رفته باشند، شاید تو روزی با فانوس بیایی، ای چاهار حرف نامت، قبله گاه من ...
خیلی برای مهم ها
ومتنه:
تمام آرزویم این است که یک روز، فقط یک روز، من و تو روی جدول های ولیعصر، از تجریش تا چاهار راه را، قدم بزنیم؛ گاهی باران بیاید، گاهی هوا ابری شود و قدری هم آفتاب و من مدام نگران تو باشم که بادِ این فضای ماشین آلود، تو را از خاطرم نبرد.
همه، نگاهشان به کعبه است و من نگاهم به پنجره ی اتاقت؛ کِـی دست بر آن پرده بَـری و منجی تمام مصائبم شوی؟ بگذار این شب های زُمختِ تاریک، از چراغ اتاق تو جان بگیرند، شاید خورشید شرم کرد و دست ماه را بگیرد و در تابشِ نورِ چراغ ِ اتاقت، هر دو محو شدند. شاید شفق، از خماری چشمان تو، اذن بگیرد و فلق در انتظار ظهور آن دو گوی مِشکین، به جنگِ زمان رود.
من هنوز هم، تجریش و چاهار راه را با زمزمه ی چاهار حرف نام تو، هـَـروَله می کنم، شاید که روزی بیابـمت، شاید که خورشید و ماه هم رفته باشند، شاید تو روزی با فانوس بیایی، ای چاهار حرف نامت، قبله گاه من ...