باران

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
مثل باران چشمهایت دیدنیست

شهر خاموش نگاهت دیدنیست

مهربانی معنی لبخند توست

خنده هایت بی نهایت دیدنیست :gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
**قيصر امين پور**

**قيصر امين پور**


اي عشق، اي ترنم نامت ترانه‌ها
معشوق آشناي همه‌ عاشقانه‌ها
اي معني جمال به هر صورتي که هست
مضمون و محتواي تمام ترانه‌ها
با هر نسيم، دست تکان مي‌دهد گلي
هر نامه‌اي ز نام تو دارد نشانه‌ها
هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت :
گل با شکوفه، خوشه‌ي گندم به دانه‌ها
شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز
دريا به موج و موج به ريگ کرانه‌ها
باران قصيده‌اي است تر و تازه و روان
آتش ترانه‌اي به زبان زبانه‌ها
اما مرا زبان غزل‌خواني تو نيست
شبنم چگونه دم زند از بي‌کرانه‌ها
کوچه به کوچه سر زده‌ام کو به کوي تو
چون حلقه در به در زده‌ام سر به خانه‌ها
يک لحظه از نگاه تو کافي است تا دلم
سودا کند دمي به همه جاودانه‌ها
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز



حسرت می خورم

حسرت

یک روز کنار دریا

یک شب زیر باران

یک دنیا گل و پروانه

یک آسمان ستاره

پس چه طور

حسرت

یک ثانیه دیدن چشمانت را نخورم؟؟؟
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز



باران نگاهت

بر خاک تنم

می بارد

دل هایمان

بوی خاک باران خورده

می دهد...
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز


خيلي وقته ديگه بارون نزده
رنگ عشق به اين خيابون نزده
خيلي وقته ابري پرپر نشده
دل آسمون سبك تر نشده
مه سرد رو تن پنجره ها
مثل بغض توي سينه ي منه
ابر چشمام پر اشكه اي خدا
وقتشه دوباره بارون بزنه
خيلي وقته كه دلم براي تو تنگ شده
قلبم از دوري تو بد جوري دلتنگ شده
بعد تو هيچ چيزي دوست داشتني نيست
كوه غصه از دلم رفتني نيست
حرف عشق تو رو من با كي بگم؟
همه حرفها كه آخه گفتني نيست
خيلي وقته كه دلم براي تو تنگ شده
قلبم از دوري تو بدجوري دلتنگ شده
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


ز دست هایِ تو ؛ بویِ بهار می آید

به باغِ خاطرِ تو ؛ گل به بار می آید

تو ابرِ عاطفه در روحِ سبزِ بارانی

که از کرانِ افق ؛ بی قرار می آید
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز



كوير ترك خورده ي دلم را
آنقدر در مقابل آسمان چشمانت نگه مي دارم ،
تا باور كني :
باران را جز از آسمان تو
از هيچ آسمان ديگري نخواهم پذيرفت!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

تا داده سخن هایت ؛ جانا پرِ پروازم

با یادِ گلِ رویت ؛ با غیر نپردازم

بارانِ بهارانی ؛ شاد و چمن آرائی

بی رویِ تو مجنونم ؛ گل را ز چه بنوازم؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


آواز باران تو را به فردا فرا می خواند
او خوب می داند تو نیز به فردا می نگری
آواز باران در گوشت زمزمه می کند که آرام و بی صدا از شب بگذری و به فردا برسی
او خوب می داند تو سکوت شب را نخواهی شکست تو به فردا می نگری
آواز باران تو را به بازی نور فراسوی ابرها می خواند
او زلال نگاهت را خوب می داند
آواز باران تو را به فردا و فرداهای بعد می خواند
او می داند که تو جز به فردا نمی نگری
پس با او بخوان
بخوان آواز باران را
آواز زندگی را
بخوان آواز بودن آواز زندگی راز جاودانگی را
آواز باران را...

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دکتر شفیعی کدکنی

دکتر شفیعی کدکنی

باران می بارد
و گویی
این سر انگشتان توست
که آرام آرام
برایم بر شیشه می نوازد
کدام ترانه را می نوازی ؟!
که باز بوی نمت
در هوای ذهنم می پیچد
و دلم آسمانها
برایت تنگ می شود.
 
آخرین ویرایش:

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]شب را باور کرد[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]وروز را در پناه اندیشه ها ٬ خواب[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]من ... در اندیشه ی یک روز[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]به تولد گریستم[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]به انتظار[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]به باور[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]و به یک اندیشه ی سبز[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] ******[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif].... و از هراس آبی باران آموختم[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]که شب آمده است[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]و در پشت خانه ٬ آشیان کرده[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]و .... صبحدم را به تمنا٬ یافتم[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]و سکوت را به انتظاری دوباره[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]و .... آسمان بارید[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]آنگاه که ٬پرندگان راه گم کرده[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]در آسمان چشمهایم لرزیدند[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]و برخاک دستهایم ٬ بیتوته کردند[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]و .... من ماندم و اندوه سرخ[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]آنگاه که پرنده ٬ از پریدن باز ماند .....[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بوی باران می دهی
بی شک
نشان رؤیاهای مرا ،
می دانی ...

 
آخرین ویرایش:

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
شمس الدین عراقی

شمس الدین عراقی

امشب صداي سكوتِ خانه شكست
آي اشك هاي بي صدا بغض هاي فرو خورده در گل
وامشب شما را چه مي شود ؟!
نكند باز بارش باران ،
ياد آن روز ها به دل آمد
ياد آن روز روز شيدايي ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


در حسرت موجم
باران کفافم نیست
درمان درد من
باران نم نم نیست...
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز


باران
رویاست
میان بال های شب می خزد
به پنجره های بسته دست میکشد
و در میان رازها راه می رود

باران
رویاست
آرزوها را صدا می کند
در کوچه های گذشته ، قدم می زند
هیچ نمی پرسد
همه چیز را می داند ...

باران
رویاست
و رویاها
به بارانی شسته خواهد شد

تو نیز بارانی
میان رویاهای من ، تا صبحدم قدم میزنی
رازها را نوازش می کنی
هیچ نمی پرسی
همه چیز را می دانی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

ماه و صحرا و ستاره
نقره بارون پرنده
اگه مهتابی نباشه...
پای چشمه کی می خنده؟..
اگه دست مهربون شاخه های گل نباشه...
دیگه بارون به تمنای زمین دل نمی بنده...
چه قدر کم داره چشمه،اگه بارون نباشه...
اگه پای چشمه این بیدای مجنون نباشه...
بید مجنونم که باشه،به چه دردی می خوره؟؟
اگه یه پرنده رو شاخه ها مهمون نباشه...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابر
تبخیری از بوسه های آبدار توست؛
که من ..
مست بارانَ‌م!

------
ناصر رعیت نواز
 
آخرین ویرایش:

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
بی تو امشب بی قراری میکنم
بحر دل از دیده جاری میکنم

بی تو امشب با دلی تنگ آمدم
شیشه در آغوش چو سنگ آمدم
ای نگاهت نقطه آغاز من
ای صدایت همدم همراه من
تا به کی در هجر تو زاری کنم
در شکست دل عزاداری کنم
من به دنبال صدایت آمدم
شهرها در رد پایت آمدم
خانه از نورت چراغان می شود
آسمان لبریز باران می شود .....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بوی باران دارد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آسمان، ابر، درخت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]باد ها در چرخش[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برگ ها در پچ پچ[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بوی باران دارد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بغضی خفته در گلو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بوی باران دارم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من هنوز این جایم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و هنوز گم شده ام در باران[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]راستی راست بگو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من چرا گم گشتم؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دستم از دست خدا کی دور شد؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بوی باران دارد [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خواب من ، خواب جهان[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دیده ام باز شد و من دیدم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که در این دیر خراب تک و تنها پر خواب [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گوشه ای افتادم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بوی باران داریم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همه با هم چون ابر[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دست در دست و قدم ها محکم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زیر باد و باران[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پس چرا تنهایم؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همرهان کی رفتند؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ابر کی می بارد؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شاید آن وقت که من خواب رسیدن دیدم.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بوی باران دارم [/FONT]
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز


بيا زير باران بیا جان بگیریم
کمی بوی نم بوی انسان بگیریم
نفس هایمان کاش در هم بریزد
و ما از نفس های هم جان بگیریم
بیا حس برفی و یخ بستگی را
شبی از فضای زمستان بگیریم
خدا مانده پشت علف های سهراب
بیا از خدا قول باران بگیریم
بیا وحشت ضربه های تبر را
شبی از تبار درختان بگیریم
سرآغاز اگر چه قشنگ و عمیق است
مبادا غریبانه پایان بگیریم
 

sinooheh

عضو جدید
ببار ای باران
بر این بیشه زاران
بیار وعده ی خوش
رسیده
بهاران

چندی است که باران
خبر از آمدنت می آرد
بر خشک بیابان
تنم
ابر چه خوش می بارد

هر لاله ی سرخی که بروید
به فراخی
بیابان
الهام از آن لاله
بیابان تو دارد

به وجد آید دلم تا از در
آیی
چو در بگشایی و پیشم بیایی
لب بس تشته ام سیراب سازی
که چون آب ذلال
چشمه هایی

تو با خود از دیاری وعده آری
که پاکی را از آنجا می
شناسد
در آنجا زرد و سرخ و ارغوانی
ز نیرنگ و سیاهی می هراسد

ببار ای
باران
بر این بیشه زاران
بیار وعده ی خوش
رسیده بهاران

ببار ای
باران
بر این بیشه زاران
بیار وعده ی خوش
رسیده بهاران

چندی است که
باران
خبر از آمدنت می آرد
بر خشک بیابان تنم
ابر چه خوش می
بارد

هر لاله ی سرخی که بروید
به فراخی بیابان
الهام از آن
لاله
بیابان تو دارد

به وجد آید دلم تا از در آیی
چو در بگشایی و پیشم
بیایی
لب بس تشته ام سیراب سازی
که چون آب ذلال چشمه هایی

تو با خود
از دیاری وعده آری
که پاکی را از آنجا می شناسد
در آنجا زرد و سرخ و
ارغوانی
ز نیرنگ و سیاهی می هراسد

ببار ای باران
بر این بیشه
زاران
بیار وعده ی خوش
رسیده بهاران

ببار ای باران
بر این بیشه
زاران
بیار وعده ی خوش
رسیده بهاران
 

رهگذر*

کاربر بیش فعال
شبی آرام و بی رویا
و من خفته میان خواب خاموش سحر گاهی
صدای رد پای دوست می آید
رفیق روزگار کودکی باران تو هستی باز؟
کمر بر دیدنم بستی
کنار من نشستی باز ؟
زدی بر شانه ام دستی
دو چشمم را ببستی باز ؟
چه آرام از برم رفتی
تو عهدت را شکستی باز؟
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز


نسيم از گيسوانت رد شد و باران تو را بوسيد
طبيعت سهم خود را از تماشاي تو مي گيرد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


رفتی چه بی صدا!

مانندِ نسیمِ مظلومِ صبا

که آهسته در آذر می وزد

بی آن که خوابِ زمستانیِ درختان را بر آشوبد

آری رفتن حتمی است

امّا.....ای کاش

آن روز باران می بارید

و ما تو را با ترانۀ "باز باران" بدرقه می کردیم

افسوس که آن روز

نه باران بود

و نه .....ما ده ساله بودیم.



 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


از بس که گلها را شکوفا کرد باران

سهمِ مرا باغِ تماشا کرد باران

غنجه به غنجه با سر انگشتِ محبت

باغِ خیالم را شکوفا کرد باران

شست آن غبارِ کینه از آیینۀ دل

پلکِ مرا از روشنی وا کرد باران

در چشمهایِ عاشقِ مشکل پسندم

این زندگی را وه چه زیبا کرد باران

بارید بر عطرِ ترِ گلهایِ وحشی

مرغِ دلم را غرقِ آوا گرد باران

پر کرد کوچه باغِ گل را از قناری

در باغ و بیشه باز غوغا کرد باران

شورِ شکفتن را به باغ و بیشه بخشید

دیباچۀ گل را چو امضا کرد باران


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد





باراني ام , باراني ام , باراني از آتش
يك روح بي پروا و سرگرداني از آتش
.
اين كوچه ها , ديوارها , اصلاً تمام شهر
سوزان و من محبوس در زنداني از آتش
.
اهل غزل بودم ، خدا يكجا جوابم كرد
با واژه اي ممنوع ، با انساني از آتش
.
بي شك سرم از توي لاكم در نمي آمد
بر پا نمي كردي اگر طو فاني از آتش
.
تا آمدي ، آتشفشاني سالها خاموش
بغضش شكست و بعد شد طغياني از آتش
.
كاري كه از دست شما هم بر نمي آمد
من بودم و در پيش رويم خواني ازآتش
.
اين روزها محكومِ اعدامم به جرم عشق
در انتظارم بشنوم ، فرماني از آتش
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


باران گفت

نمی بوسمت

سرما می خوری.

**محمد علی بهمنی**
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

وقتیکه تنگ غروب بارون به شیشه میزنه
همه غصه های دنیا توی سینه ی منه
توی قطره های بارون میشکنه بغض صدا م
دیگه غیر از یدونه پنجره هیچی نمیخام

پشت این پنجره میشینم و آواز میخونم

منتظر واسه رسیدنت تو بارون میمونم
زیر بارون انتظارت رنگ تازه ای داره
منم عاشق ترم انگار وقتی بارون میباره

بعضی وقتا که میای سر روی شونم میزاری

تموم غصه ها رو از دل من بر میداری
اما این فقط یه خوابه خواب پشت پنجره
وقت بیداری بازم غم میشینه تو حنجره


یغما گلرویی
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد




بهاریه

**
باز بهاران رسید
دولت یاران رسید

ابر ز ره سر رسید

باد بهاران رسید

قطره باران چکید

گل به گلستان رسید

دامن گل باز شد

نو گل خندان رسید

قاصدک خوش خبر

با گل و ریحان رسید

بلبل شیدای ما

سر خوش شادان رسید

مژده دهید باغ را

فصل بهاران رسید


سید احسان الله طباطبایی

 
آخرین ویرایش:
بالا