یه استادی داشتم نمره مو نداد ، امروز دیدمش البته از دور ، چنان نگاهش می کردم که اونم متوجه شد ؛ بیچاره ؛ طفلی استاده دو قدم را میرفت برمی گشت یه نگاهی پشت سرش به من مینداخت بعد دو قدم میرفت یه نگاه می کرد ، به دوستم میگم این استاده میدونه چه کاری کرده با من ، الانم مطمئنن منتظره من ترورش کنم ؛ هی پشت سرشو می پاد
ولی خیلی نامردن دیگه ؛ چرا نمره رو نمیدن ، اونم نمره ای که گرفتی