مشاعرۀ سنّتی

shadow_IR

کاربر بیش فعال
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی / عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست

خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست


چون نفس امشب فرو بردم جدا از صبح وصل

کز سر بالین من آن سست پیمان زود خاست
 

b65241

کاربر بیش فعال
تو را نادیدن ما غم نباشد /که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی/ولیکن چون تو در عالم نباشد


 
آخرین ویرایش:

mohammad$

عضو جدید
در پس نگاه من!

تو همان کوچه غریبی،

که واژه های غربتت

رسیده تا مهتاب کوچه ام!

می دانمت!

بیا و در پس نگاه خیسم بمان!
 

*سهیلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا بداند که شب ما به چه سان می گذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسِيارش ده.
عالم از سرکشی آن مه سرگشته شدند
مدتی گردش اين گنبد دوارش ده...
هان ای دل از دیده نظر کن هان.....ایوان مداین را آیینه ی عبرت دان
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا