انواع سیستم های کنترل

3tare_87

عضو جدید
انواع سیستم های کنترل
1- کنترل دستی (Manual) :
ساده ترین و قدیمی ترین نوع کنترل است. در اینجا همه چیز توسط انسان انجام میشود:
1- چشم می بیند.(Sensor & Transmitter)
2- مغز پردازش می کند.(Controller & Processor)
3- دست یا عضو دیگر عمل تعیین شده توسط مغز را اجرا می نماید.(Actuator)
مثل تنطیم شعله گاز یک اجاق، چشم شعله را می بیند مغز اندازه آن را محک می زند و به دست فرمان تنظیم را ارسال می کند و دست در جهت مطلوب به حرکت در می آید .هنگامی که مقدار دلخواه شعله از طریق چشم ها دریافت شد مغز فرمان توقف را به دست می دهد.
کنترل دستی نیاز به نیروی کارفراوان وعملاً دقت خیلی کمی دارد.
پالایشگاه آبادان بزرگترین پالایشگاه خاورمیانه در ابتدا اینگونه کنترل می شد!
2- کنترل نیوماتیک (Pneumatic) یا بادی:
زمانی که از نیمه هادیها خبری نبود و منابع ولتاژ و جریان توسط ویدلار یا میلر کشف نشده بود تنها راه فرار از دست نیروی کارگری و بالا بردن دقت(Accuracy) در اندازه گیری (Measurment) و کنترل روی آوردن به مکانیک و قدرت هوای فشرده شده (Compressed Air) بود. در این سیستم ها تیوبهای استیل(SS Tube ) همانند سیم های مسی که جریان الکتریکی را عبور میدهند هدایت کننده هوای فشرده شده هستند یعنی خط انتقال هوا است.
فشار هوا بطور استاندارد 3 تا 15 پوند بر اینچ مربع ( # or psi) است:
3psi = مقدار صفر
15psi = مقدار ماکزیمم
گاهی به جای هوا از نیتروژن استفاده می شود که دلیل این امر خنثی بودن نیتروژن و در نتیجه ایمن بودن آن در محیط های خطرناک(Hazardous Area ) است.
اگر از مایعات بجای گازها در انتقال سیگنال استفاده شود سیستم کنترل هیدرولیکی خواهدبود. مایعات مورد استفاده معمولاً روغنهای مخصوصی هستند که ضریب انبساطی و فشردگی خیلی کمی دارند.
برای مطالعه بیشتر دراین مورد و عملکرد Flapper- Nozzle ، رله ها، انتگرالگیر- مشتق گیر - تناسبی (PID) و... درسیستم نیوماتیک می توانید به کتاب مهندسی کنترل اگا تا مراجعه کنید.
سیستم نیوماتیک به دلیل نیاز به هوای فشرده زیاد و به تبع کمپرسورهای هوا، خشک کن ، *****های روغن و گرد و غبار، لوله کشی و تیوب کشی و اتصالات جانبی آنها ، حجم زیاد تجهیزات و وجود نشتی هوا بجز در موارد خاص دیگر استفاده نمی شود.
سیستم کنترل پالایشگاه کرمانشاه (دومین پالایشگاه کشور) بجز نیروگاه جدید و واحد تصفیه آب کاملاً نیوماتیک است (تاریخ احداث1301،تاریخ بازسازی 1352).
3- سیستم کنترل الکترونیکی آنالوگ:
با ورود ترانزیستور و به دنبال ان IC ها به بازار اعمال تقویت ، PID ، خطی سازی (Linearization) ، لگاریتم گیری و ... به راحتی انجام می شود. در سیستم های آنالوگ سرعت و دقت در حد عالی است. توان مصرفی تجهیزات کم و عمر مفید آنها بالاست.
نوع سیگنال انتقالی در سیستم های آنالوگ یکی از موارد زیر است:
1- 0 تا 5 ولت یا 1 تا 5 ولت
2- 0 تا 10 ولت
3- 0 تا 20 میلی آمپر یا 4 تا 20 میلی آمپر
در این سیستم ها ترانسمیتر دقیقاً مانند منبع جریان عمل می کند . ولتاژ تغذیه بین 11 تا 55 ولت میتواند باشد اما بطور استاندارد 24 ولت است.
استفاده از مبنای 1ولت یا 4 میلی آمپر (نه مقدار صفر ) اطمینان داشتن از عدم قطع یا پاره شدن خط انتقال است.
تنها ایرادی که سیستمهای آنالوگ دارند عدم امکان ثبت رویدادها و گزارشات گذشته (Historical Reports) است. برای رفع این مشکل از ثبت کننده ها(Recorder) استفاده می شود که به دلیل کاغذی بودن آنها بایگانی ، نگهداری و بازیابی آنها دردسر ساز است.
4- کنترل کننده های منطقی برنامه پذیر(Programmable Logic Controllers) :
میکروپروسسورها دنیا را دگرگون کردند.قرارگرفتن واحدهای حافظه نیمه هادی و ایجاد مبدل های آنالوگ به دیجیتال (A to D) و بالعکس (D/A) روی یک برد مدار چاپی همه چیز را حل کرد.
دیگر تمام حرف ها را صفرها و یک ها می زنند. بیت ها و بایت ها را می توان به راحتی ذخیره کرد و یاویرایش نمود و تغییر داد.
PLC ها در ابتدا برای حل کردن مسایل ناشی از کنترل با رله ها پیشنهاد شدند ، چون استفاده از رله حجم زیادی لازم دارد ، سیم کشی فراوانی می خواهد ،عیب یابی آن مشکل است و به دلیل مکانیکی بودن عمر کوتاه تری خواهد داشت. اما با ایجاد مبدلهای آنالوگ به دیجیتال و دیجیتال به آنالوگ کنترل پارامترهای آنالوگ نیز میسر شد.
با PLC می توان تمام کارهای کنترلی را انجام داد ، از کنترل دمای یک مخزن گرفته تا کنترل روند تولید یک اتومبیل یا یک نیروگاه اتمی و این بسته به نوع CPU استفاده شده در PLC دارد.
بحث در خصوص PLC بسیار گسترده است. کتاب " راهنمای جامع PLC های seimens " اثر برادران غریبی و کتابهای مهندس ماهر اطلاعات خوبی به شما خواهد داد.
5- سیستم کنترل غیرمتمرکز (توزیع شده ) یاDCS (Distributed Control System ) :
PLC ها در انجام کارهای ساده خیلی موفق هستند اما هر چقدر فرایند پیچیده تر و بزرگتر شود کنترل کردن آن با یک cpu دقت و سرعت خواسته شده را نخواهد داشت. برای بالا بردن سرعت ، دقت و امنیت سیستم می توان کارها را تقسیم کرد طوری که هر پردازنده یک بخش از کل کارخانه را کنترل کند. پس می توان با بکار گرفتن همزمان چند plc و مدیریت عملکرد آن ها یک سیستم کنترل DCS ساخت. DCS در کل اتصال چند PLC است که پردازنده های آنها شبکه شده اند و یک کامپیوتر به عنوان مدیر شبکه (Network Manager ) کار کرد کنترل کننده های دیگر (PLCs) را مدیریت می کند.
6- سیستم کنترل فیلد باس ( Fieldbus Control System ) :
در سیستم DCS شبکه فقط در سطح مدیریت وجود دارد . اگر ما تمام ترانسمیترها و پوزیشنرها را نیز به عنوان گره هایی( Node ) از شبکه در نظر بگیریم و شبکه را به درون محیط کارخانه ( Field ) ببریم یک شبکه فیلدباس ایجاد کرده ایم. در سیستم فیلدباس یا همان FCS هر ترانسمیتر یک کامپیوتر است یعنی BIOS دارد ، آدرس هگزادسیمال دارد ، ... و گاهی hang هم می کند که باید آنرا restart کنیم.
در سال 1998 اولین پروژه فیلدباس که یک بویلر ( دیگ بخار ) بود اجرا شد و به تدریج کرخانه های بزرگ نیز با فیلدباس کنترل شدند.
شرکت ملی صنایع پتروشیمی ایران برای اولین بار از فیلد باس در مجموعه های خود بهره گرفت و شرکت پتروشیمی بیستون ( BPC ) از معدود شرکت هایی است که بطور کامل فیلدباس است.
یکی از مزایای مهم فیلدباس جدا بودن کنترل کننده های آنالوگ و دیجیتال آن و پیوند ( Link ) آنها بصورت نرم افزاری است ، این امر دقیقاً به مثابه داشتن دو PLC قدرتمند در کنار هم است که یکی از آنها فقط پارامترهای آنالوگ را کنترل می کند و دیگری تنها پارامترهای دیجیتال را.
مزیت دیگرفیلدباس زیبایی و سادگی پیکربندی محیط گرافیکی و نمایشی ( Monitoring ) و بهره گیری کاربر از امکانات ویندوز درآن محیط است.
پروتکل های دیگری نیز هستند که شبکه را درون فیلد برده اند مثل Profibus اما در فیلدباس بصورت استاندارد از پروتکل FOUNDATION استفاده می شود و بیش از 200 شرکت سازنده تجهیزات ابزاردقیق از آن پیروی می کنند.
هدف از فیلدباس اولاً کاهش حجم کابل کشی است و سپس کاهش سخت افزار مورد استفاده برای سیستم کنترل. از طرفی با استفاده از فیلدباس می توانیم اطلاعات زیادی را از ترانسمیترها گرفته یا به آنها بدهیم . از سوی دیگر چون ساختار ایجاد استراتژی و برنامه های کنترلی در فیدباس بصورت بلوکی است ( Function Block ) ، پیاده سازی و پیکربندی (configuration ) امور کنترلی بسیار راحت است.
بدیهی است فیلدباس ایده ال اصلاً وجود خارجی ندارد. در پروژه هایی که نظارت قدرتمندی نداشته باشند محل نصب و یا صدمات وارد شده به کابل باس ، محل نصب ترانسمیترها و ... باعث ایجاد نویز در اطلاعات شده وبسیار مشکل آفرین خواهد بود .
اگر محل ترانسمیترهایی که فیلدباس هستند درست تعیین نشود خط bus دچار پیچ و خم های زیادی شده و و میزان کابل مصرفی از DCS نیز بیشتر می شود!
در حال حاضر فیلدباس پیشرفته ترین سیستم کنترل می باشد چرا که در دل آن سیستم های کنترل قبلی همراه با نرم افزارهای مفید قرار گرفته است.
مقایسه سیستم کنترل DCS و FCS

7- سیستم کنترل بی سیم (Wireless Control System ) :
یکی از مسایل مهم ، وقت گیر و پرهزینه در اجرای سیستم های کنترل کابل کشی آن است. کابل کشی (cabling ) هم تغذیه ادوات کنترلی را فراهم می کند و هم مسیر انتقال اطلاعات را درسیستم.
برای کابل کشی ابتدا باید نگهدارنده سینی کابل ها (cable tray support ) را ساخت. سپس آنها را روی ستونهای بتونی (rack) یا پایه های فلزی ( steel structure ) سوارکرد. مرحله بعد نصب سینی کابل روی نگهدارنده هاست. حال به چندین کارگر تنومند نیاز است تا کابل ها را از قرقره ها کشیده و آنرا متره ودر متراژ مناسب قطع نمایند.
در این بین یک نظارت دقیق نیز نیاز است تا هم پوسته کابل ها آسیب نبینند و هم تکه های مازاد کابل( پرتی ) ایجاد نشود!
بعد از کابل کشی نوبت به gland (گیره کابل ) و shroud (غلاف گیره کابل ) زدن و در نهایت انجام اتصالات ( connection ) کابل به ترانسمیتر یا جعبه اتصالات ( junction box ) میرسد که قبل از اتصالات حتماً باید از wire shoe یا cable shoe بهره بگیریم که سر سیم ها بخاطر افشان بودن پخش یا قطع نشوند !
این مراحل برای زمانی که فواصل زیر 100 یا 200 متر باشند قابل تحمل هستند اما وقتی کار به کیلومتر می کشد خودشپروژه ایدر دل پروژه می شود!
بر این اساس انجام کابل کشی برای مسافت های بالا بصرفه نمی باشد.
یک ایستگاه فرستنده / گیرنده کوچک می تواند در اینجا راه گشا باشد.
مطابق با استانداردهای FOUNDATION Fieldbus (FF ) حتی با تکرارکننده های خط (Bus Repeater ) طول کابل نمی تواند بیشتر از 1950 متر باشد ( ماکزیمم 4 تکرار کننده ).
در چندسال اخیر (از سال 2002 ) شرکت هایی نظیر Fuji به فکر بی سیم کردن ترانسمیترها و تجهیزات کنترلی درون کارخانه افتادند. تنها مشکلی که در اینجا به چشم می خورد تغذیه کردن دستگاههای مذکور است ، که گفته میشود آن هم با قراردادن باطری های قابل شارژ روی ترانسمیتر ها و شارژ چند ماهیانه و یا سالیانه آنها قابل حل است.
ایده دیگر ارسال سیگنال تغذیه از طریق امواج رادیویی به ترانسمیتر هاست.
بی شک تحقق سیستم کنترل کاملاً بی سیم هر چند کارخانه را در طیف وسیعی از امواج قرارمی دهد اما بسیار شیرین ودلچسب به نظر می رسد!
 

ARC_2008

مدیر بازنشسته
سلام . در مورد مورد آخر ... شما برای اتصال دو سیستم کنترل با هم . بهترین راه حلتان وایرلس نمودن دو پورت ارتباطی است. ببینید ، ما می توانیم برای انتقال اطلاعات ( DATA ) از طریق بیسیم ( WireLess ) از راه حل های جامعی استفاده کنیم. مثلا استفاده از سیستم GSM ( بر مبنای SMS یا GSM یا GPRS ، که هر سه آنها را در صنعت تست گرفتم و اطلاعات خوبی از این ها بدست آوردم . که تقدیمتان می نمایم. ) . یا استفاده از دو فرستنده و گیرنده دیتا بصورت وایرلس در یک طول موج مشخص مانند دستگاههایی که شرکت هایی مشهور تولید کننده ارائه می دهند. اما یک راه حل دیگر هم وایرلس نمودن دو پورت سریال یا اترنت می باشد . این کار از طریق دو عدد اکسس پوینت به راحتی انجام می پذیرد. با سرعت بسیار بالا. در مفاصل بسیار طولانی . و به راحتی .
 

yunes20

عضو جدید
سلم از طریق 2 تا میکرو و بیشتر هم می تونید این کار را انجام بدید. از طریق یو دی آر.
 

Chagal

عضو جدید
با تشکر از مطالب بسیار آموزنده شما (به جز در مورد DCS) لازم می دانم جهت بهبود مقاله شما مطالبی را در خصوص سیستمهای DCS ذکر نمایم.
این تصور که چنانچه تعدادی PLC را از طریق ارتباطات شبکه ای به یکدیگر متصل نمائیم و کنترل بخشهای مختلف یک Plant را در میان چند PLC تقسیم نمائیم، به یک سیستم کنترل DCS دست یافته ایم، چندان صحیح به نظر نمی رسد. در حقیقت علیرغم ظاهر مشابه System Architecture میان PLC های مدرن و DCS تفاوتهای بنیادینی در نحوه عملکرد این دو سیستم وجود دارد که به طور خلاصه اشاره خواهم کرد:

1. مدل نرم افزاری سیستمهای DCS بر پایه تقسیم Application ها بر Resource های مختلف بنا شده است، در حالیکه در برنامه نویسی PLC چنین تقسیماتی مطرح نیست و بنا به ماهیت block های آن هر Application در برگیرنده یک یا چند Resource می باشد (کاملا برعکس یکدیگر). گرچه در زمان طراحی سخت افزاری و برنامه نویسی یک سیستم DCS واقعی ممکن است از این قابلیت استفاده بشود یا نشود. (برای آگاهی از معانی فنی این دو اصطلاح به استاندارهائی که در پایان اشاره شده مراجعه فرمائید)

2. سیستم DCS بر اساس مدل FBD بنا شده است و متغیر های محلی این بلوکها در خارج از Execution Time آن بلوک وجود نخواهند داشت در حالیکه این امر در PLC الزاما بدین صورت نمی باشد.

3. اجرای برنامه در PLC به صورت ترتیبی می باشد، بدین صورت که در هر سیکل از برنامه Image از ورودیها گرفته میشود؛ Program یک بار اجرا می شود و سپس یک image از خروجیها به کارتها تحویل می شود و این سیکل تکرار خواهد شد. در اجرای هر سیکل هر Application یک بار و فقط یک بار اجرا خواهد شد. این مدل با اجرا در DCS تفاوت اساسی دارد و منشا بسیاری از تفاوتهای PLC و DCS می باشد. گرچه سیستمهای DCS در طول زمان تغییرات بسیاری کرده است و مدلهای اجرائی مختلف Fixed Time Slot، Variable Time Slot ، Event Driven Functionality و ... در سازندگان مختلف و در زمانهای مختلف دیده شده است، استاندارد IEC-61499 مدل آخری (Event Driven) را به عنوان مدل Execution در DCS واقعی معتبر میداند. در این مدل هر بلوک یک ورودی و خروجی Event دارد که باعث فعال شدن اجرای الگوریتم آن بلوک می گردد و کنترل این این event ها در اختیار یک Scheduling Routine واقع در سیستم عامل multi-tasking آن می باشد. بحث در خصوص این که این برنامه Scheduling به چه صورت فعالیتهای بلوکها را کنترل می نماید نه در تخصص نگارنده است و نه در این فضای کوچک می گنجد فقط کافیست بدانیم که در هر سیکل الزاما تمام بلوکها الگوریتم کنترلی درون خود را اجرا نخواهند کرد و ممکن است یک بلوک در چند سیکل اجرائی اصلا فعال نشود. جهت وضوح بیشتر میتوان تفاوت اجرا در PLC و DCS را تا حدودی به تفاوت عملکرد میان سیستم عامل DOS و سیستم عامل Windows 7 تشبیه کرد. در حالیکه سیستم عامل Windows 7 در پس زمینه همه برنامه های load شده را مدیریت می کند و برنامه ها میتوانند در پس زمینه تا زمان زیادی غیر فعال بمانند (تا زمانی که یک رخداد آنها را برای مدتی فعال کند) در سیستم عامل DOS یک دستور اجرا شده و تا زمان توقف اجرا خواهد شد. در این زمان برنامه دیگری را نمی توان اجرا کرد و برنامه غیر فعالی در پس زمینه وجود ندارد.
این قابلیت DCS باعث می شود که سرعت اجرا و تعاریف Criticality Code در یک سیستم DCS به طور معنا داری با یک PLC متفاوت باشد. همچنین وابستگی Application ها که در PLC بنا به ماهیت ترتیبی اجرا بارز است (اجرای هر Application، یا به اصطلاح زیمنس FC، وابسته به پایان یافتن اجرای Application قبلی است) در سیستم DCS چنین وابستگی وجود ندارد و هر الگوریتم تنها در صورت لزوم اجرا خواهند شد. نتیجه آن است که گرچه Application های مختلف یک سیستم DCS در یک CPU اجرا میشوند، از نظر نرم افزاری از یکدیگر مستقل می باشند و نام گذاری DCS از این موضوع نشات میگیرد. (نه اینکه PLC را از این اتاق به آن اتاق ببریم و بگوییم کنترل توزیع شده DCS است. شخصا ترجیح می دهم نام این طراحی را، به تبعیت از نویسندگان محترم کتاب Decentralization with Priofibus DP/DPV1 ، همان Decentralization بگذارم و نه DCS)

تفاوتهای دیگر یا شباهتهای دیگری که در اینجا و آنجا ذکر میشود و عمدتا به networking، زیبائی HMI، قابلیتهای Hot Swapping، قابلیتهای ثبت وقایع بصورت سخت افزاری و ... برمی گردد، مبنای صحیحی ندارد و PLC های مدرن تمامی این توانائی ها را بطور تمام و کمال دارا می باشند و تفاوتهای این چنینی تنها در حوزه قیمت گذاری و رقابتی میان سازندگان مطرح است.
نتیجه آنکه ، همانطور که بارها شنیده ایم، روش ساده PLC مناسب جهت اجرای امور حفاظتی و فرایندهای (عمدتا) ترتیبی، و روش پیچیده DCS مناسب استراتژیهای غامض کنترل پیوسته می باشد. جهت مطالعه بیشتر پیشنهاد می شود به دو استاندارد زیر رجوع گردد:
IEC 61499: Function Blocks for Embeded and Distributed Control Systems
IEC 61131: Programmable Controllers

در پایان درخواست می شود چنانچه در مواردی راقم را کم اطلاع تشخیص دادید، تذکر بفرمائید تا مطلع گردم.
 

mohsen_330

عضو جدید
با تشكر از مطالب مفيد دوستان يك نكته هم من اضافه ميكنم. پنيوماتيك يا همون نيوماتيك الان هم خيلي استفاده ميشود. مثلا كارخانه هاي صنايع غذايي به دليل رعايت مسائل بهداشتي بايد از پنيوماتيك اسفاده كنند.
ضمن اينكه تجهيزات پنيوماتيكي از هيدروليك ارزون تره و سرعت بالاتري داره و خيلي مزاياي ديگه....
 

Similar threads

بالا