لطفا مباحث مشاوره ای وشخصی خود را دراین تاپیک مطرح فرمایید

esmaeili60

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام خوشحالم از موفقيتت ولي اگه فضولي نيست ميشه بگي به چي اعتياد داشته
 

kosar_zahra

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیزم توی این مملکت همه چی الان الکیه.بابا تست کجا بود.به راحتی میشه جواب تست و منفی کرد.با خوردن بعضی قرص ها.......
بچه نداریم.من نخواستم.خواستم زندگیمون اونجور که میخوام شه بعد بچه دار شیم.الانم پایان نامه دارم.انشالله بعدا.

:smile:
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
ممنونم.گاهی وقتا فکر میکردم که چرا باهاش ازدواج کردم.اما زود پشیمون میشدم......امیدوارم شما هم زندگی خوبی داشته باشید...
ممنونم دوست عزیز
واقعا باید شوهرتون هر جا میره سرشو بالا بگیره بگه این زنه منه
این که پاش نشستید و این قدر پا به پاش حرکت کردید و کمکش کردید خیلی جای تقدیره
ایشالله که همین طور بشه :smile:
 

kosar_zahra

عضو جدید
کاربر ممتاز
به تریاک اعتیاد داشته. خوب من شک کردم.چون مجبور بود برای بیرون رفتن از خونه بهانه های الکی بیاره.البته من خیلی حساس هم بودم.هرکاری میکرد میفهمیدم.زیرنظرش داشتم.البته نمیذاشتم بفهمه.بالاخره فهمیدم و گفتم اما کتمان کرد و من از اینکه نمینونستم ثابت کنم زجر میکشیدم و همش میگفت بریم آزمایش بدم و من میدونستم آزمایش الکیه.واسه همین اعصابم داغون بود. تا اینکه یه بار از دانشگاه زود برگشتم.به جای اینکه 5 برگردم. 2 اومدم و دیدم گلپر دود کرده تا بوی تریاک نده خونه.و همیشه هم نبات میخورد.بالاخره مچشو گرفتم وقتی که با داداش نامردش خونمون بود سرزده رفتم و آبروشونو بردم.شاید فکر کنید کار بدی کردم.اما من آینده رو میدیم.واسه همین پی همه چیو به تنم مالیدم.الان خانواده شوهرم منو تحسین میکنن.
 

kosar_zahra

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنونم دوست عزیز
واقعا باید شوهرتون هر جا میره سرشو بالا بگیره بگه این زنه منه
این که پاش نشستید و این قدر پا به پاش حرکت کردید و کمکش کردید خیلی جای تقدیره
ایشالله که همین طور بشه :smile:
دوست عزیز برام دعا کنید.دعای غریبه ها بیشتر میگیره.از اینهمه لطفی که دارید سپاسگذارم.
 

esmaeili60

عضو جدید
کاربر ممتاز
به تریاک اعتیاد داشته. خوب من شک کردم.چون مجبور بود برای بیرون رفتن از خونه بهانه های الکی بیاره.البته من خیلی حساس هم بودم.هرکاری میکرد میفهمیدم.زیرنظرش داشتم.البته نمیذاشتم بفهمه.بالاخره فهمیدم و گفتم اما کتمان کرد و من از اینکه نمینونستم ثابت کنم زجر میکشیدم و همش میگفت بریم آزمایش بدم و من میدونستم آزمایش الکیه.واسه همین اعصابم داغون بود. تا اینکه یه بار از دانشگاه زود برگشتم.به جای اینکه 5 برگردم. 2 اومدم و دیدم گلپر دود کرده تا بوی تریاک نده خونه.و همیشه هم نبات میخورد.بالاخره مچشو گرفتم وقتی که با داداش نامردش خونمون بود سرزده رفتم و آبروشونو بردم.شاید فکر کنید کار بدی کردم.اما من آینده رو میدیم.واسه همین پی همه چیو به تنم مالیدم.الان خانواده شوهرم منو تحسین میکنن.

خوب بوده به مواد طبيعي كار كرده والا اگر به مواد ديگه بود نميشد مچشو بگيري

تازه با يكم مهرباني و حس زندگي ميشه تركش داد - ولي بقيه مواد متاسفانه نه يا با سختي زياد

بازم خدا رو شكر
 

kosar_zahra

عضو جدید
کاربر ممتاز
دقیقأ همینطوره.ولی خداییش الان کلی حال میکنم از اینکه همیشه مچشو گرفتم.شوهرم بهم میگه تو عین کاراگاه گجتی.همی چیو میفهمی.میگه تا حالا نشده کاری کنم و نفهمی.بالاخره دیر یا زود میفهمی.:biggrin:
 

aseman.

عضو جدید
"لاحول و لا قوة الا باالله العلی و العظیم"
اینو زیاد بگو، خیلی تاثیر داره
 

esmaeili60

عضو جدید
کاربر ممتاز
دقیقأ همینطوره.ولی خداییش الان کلی حال میکنم از اینکه همیشه مچشو گرفتم.شوهرم بهم میگه تو عین کاراگاه گجتی.همی چیو میفهمی.میگه تا حالا نشده کاری کنم و نفهمی.بالاخره دیر یا زود میفهمی.:biggrin:

حواست باشه اين يه ترفند قوي هست - زياد گول نخوري از اين سبك حرفا زياد هستش


اين جوري مغرورت ميكنه
 

majidnewman

عضو جدید
تا زمانیکه خود فرد به معنای واقعی کلمه به بن بست زندگی نخوره و این فاجعه اعتیاد رو در زندگیش نبینه نمیتونه ترک کنه!!! یکی از بستگان من 30 سال معتاد بود بعد 30سال فهمید چه اشتباه بزرگی مرتکب شده و الان بطور قطع و یقین ترک کرده و دیگران را هم به این کار تشویق می کنه!
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
اگه یک روز بفهمی عزیزترین و بهترین دوستت عشقت را دوست داره چه کار میکنی حساب کن طرف مقابلتون هیچ مشکلی با ازدواج با هیچ کدموم ندازه ولی از موضوع هم خبری نداره:cry:
دوست عزیز جون من فردین بازی در نیار

مطمئنا دوستتون از علاقه شما نسبت به اون خانم چیزی نمیدونه
من بودم میرفتم پیشنهاد ازدواجمو میدادم ولی شما از کجا میدونی اون خانم با ازدواج با هیچ کدومتون مشکل نداره
میتونی اول به دوستت هم همه ی ماجرا رو بگی تا نامردی نکرده باشی
ولی به خاطر دوستت کنار نکش که پشیمون میشی چون پشیمون میشی من تجربشو دارم

حق انتخوابو بذار به عهده ی همون خانم حتی اگهمیخواد دوستیتون بهم بخوره
اون بی میل نبود ولی من چی که هیچ کاری نمتونم بکنم از یکطرف عشقمه از یک طرف بهتربین دوستم که 19 ساله با هم بزرگ شدیم حساب کن داداشمه

بعدشم شما چطور دوستای 19 ساله بودید که از علاقتون به عشقتون به هم چیزی نگفتید شما 11 سال و اون فامیل و دوستتون سه سال (دو تا دوست 19 ساله و صمیمی این جور چیزا رو مخفی نمیکنند از هم)
در کل حق انتخابو به همون خانم بدید.و لا غیر پشیمون میشی.
 
آخرین ویرایش:

G1-Asal_lrrtm1

عضو جدید
نه عزیزم اینکه خودش دوست داشته ترک کنه خیلی مهمه.واسه همین ترس ندارم دوباره برگرده چون واقعأ نمیخواد. ما باهم خیلی خوبیم اوایل یه کمی خواه ناخواه سرکوفت میزدم از کارهایی که باهام کرده بود.وقتایی که تنهام گذاشت و ... اما الان
گوش شیطون کر روال عادی داره زندگی مون. و من همه چیو فراموش کردم به جز بدی هایی که برادرشوهرم درحقم کرد....

باریکلا دخترعجب صبری داری تو...من که بودم تا حالا مرده بودم دمت گرم خدایی ایشالا به کوریه چشم برادرشوهرت روزبه روز زندگیت بهتروقشنگ تر بشه
 

mahshid.

عضو جدید
سلام-------کسی میتونه کمکم کنه؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام-------کسی میتونه کمکم کنه؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام به همه ی دوستان.

اگه هم کلاسی ادم که به ظاهرش میخوره پسر خوبی باشه و اهل مسخره بازی و .. نباشه
و از نگاهاش و رفتارش مشخص باشه یه نظری بهت داره

یه روز بیاد تعقیبت بعد ببینیش و بهت پیشنهاد ازدواج بده و بگه دوست دارم و .....

و ادم شوکه بشه !!!چی رفتاری بهتره؟؟؟من خیلی شوکه شدم
از کجا بفهمم راست میگه؟؟؟
و اینم بگم که بهت بگه همه ی شرایط ازدواج از مسکن تا ....داره ولی فعلا درس میخونه
چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

omid_008

عضو جدید
سلام به همه ی دوستان.

اگه هم کلاسی ادم که به ظاهرش میخوره پسر خوبی باشه و اهل مسخره بازی و .. نباشه
و از نگاهاش و رفتارش مشخص باشه یه نظری بهت داره

یه روز بیاد تعقیبت بعد ببینیش و بهت پیشنهاد ازدواج بده و بگه دوست دارم و .....

و ادم شوکه بشه !!!چی رفتاری بهتره؟؟؟من خیلی شوکه شدم
از کجا بفهمم راست میگه؟؟؟
و اینم بگم که بهت بگه همه ی شرایط ازدواج از مسکن تا ....داره ولی فعلا درس میخونه
چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خب یه توصیه که بهتون می کنم اینه که باهاش مخفیانه و بدون اطلاع خانواده شناخت رو شروع نکنید .به دلیل اینکه ممکنه علاقه پیش بیاد و نتونید درست تصمیم بگیرید.
بهش بگین باید از طریق خانواده اقدام کنید و ببینید عکس العملش چیه؟ بهونه اورد و گفت حالا بعد .خیلی با احتیاط رفتار کنید.یکمی هم اون بدونید ببینید واقعا شما رو می خواد یا نه.ممکنه واسه دوستی باشه و همه هم با قصد ازدواج شروع می شه و اخرش نافرجام.مراقب باشید و همیشه یه بزرگتر که دنیا دیده س رو در کنارتون داشته باشید.موفق باشید
 

hale a.a

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا ما نیز از این مشاوره ها میخوایم ولی رومون نمیشه عمومی بگیم...
ای سجاد کجایی که مشاوره هات روحمو نجات داد...
 

G1-Asal_lrrtm1

عضو جدید
سلام به همه ی دوستان.

اگه هم کلاسی ادم که به ظاهرش میخوره پسر خوبی باشه و اهل مسخره بازی و .. نباشه
و از نگاهاش و رفتارش مشخص باشه یه نظری بهت داره

یه روز بیاد تعقیبت بعد ببینیش و بهت پیشنهاد ازدواج بده و بگه دوست دارم و .....

و ادم شوکه بشه !!!چی رفتاری بهتره؟؟؟من خیلی شوکه شدم
از کجا بفهمم راست میگه؟؟؟
و اینم بگم که بهت بگه همه ی شرایط ازدواج از مسکن تا ....داره ولی فعلا درس میخونه
چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

منم با امید خان موافقم...بهتره با اطلاع خونواده باشه حداقل مامانت اینو به خودشم بگو تا عکس العملشو ببینی اگه واقعا قصدش ازدواج باشه نباید اماهو اگرتو کار بیاره
 

G1-Asal_lrrtm1

عضو جدید
راستی این تاپیک مشاوره همیشگی نداره ما هردفعه مشکلمونو میگیم کسی نیست اصولی راهنمایی کنه
 

memar_w

عضو جدید
سلام دوستان
لطفا کمکم کنید
من یه مدتیه اعتماد به نفسمو از دست دادم.دست به هر کاری که میرنم خراب میکنم اینم باعث میشه که اطرافیانم بهم اعتماد نکننن و دیگه ازم در مورد هیچ کاری کمک نخوان
احساس تنهایی میکنم و این موضوع رفته رفته تو کل زندگیم تاثیر میذاره....
نمیدونم چرا اینجوری میشه؟؟؟؟؟؟؟/
 

mahshid.

عضو جدید
سلام دوستان
لطفا کمکم کنید
من یه مدتیه اعتماد به نفسمو از دست دادم.دست به هر کاری که میرنم خراب میکنم اینم باعث میشه که اطرافیانم بهم اعتماد نکننن و دیگه ازم در مورد هیچ کاری کمک نخوان
احساس تنهایی میکنم و این موضوع رفته رفته تو کل زندگیم تاثیر میذاره....
نمیدونم چرا اینجوری میشه؟؟؟؟؟؟؟/
دوست عزیز واقعا مشخصه مخصوصا ازروی امضات و زندگی نامت

همین اول کاری اونا رو عوض کن (یعینی چی امضا بلد نیستم)

ببین بقیه هم دارند هی بدتر روحیتو خراب میکنند اصلا حرفای بدو به گوش نگیر
سعی کن فکر کنی که قادر به انجام هر کاری هستی و فقط فکرای خوب کن.
 

bittaa

عضو جدید
سلام من مشکلی دارم که مدتیه تصمیم گرفتم برطرفش کنم.لطفا کمک کنید.
چطور میشه ترس رو کنار زد؟چطور میشه شجاع بود؟از چیزایی مثل روح، از ما بهترون... وزلزله ،تاریکی در حد مرگ میترسم.شاید واسه اینه که تو بچگی ،دوستای بیخودی داشتم که با خالی بندی هاشون بقیه رو میترسوندند،یا اینکه اکثرا تو خونه تنها بودم و خیال پردازی میکردم،فیلمای ترسناک میدیدم و کتابای ترسناک میخوندم.حالا که بزرگ شدم،میدونم چی درسته اما حتی با شنیدن کلمه ترس هم میترسم.
چکار کنم؟
 

omid_008

عضو جدید
سلام دوستان
لطفا کمکم کنید
من یه مدتیه اعتماد به نفسمو از دست دادم.دست به هر کاری که میرنم خراب میکنم اینم باعث میشه که اطرافیانم بهم اعتماد نکننن و دیگه ازم در مورد هیچ کاری کمک نخوان
احساس تنهایی میکنم و این موضوع رفته رفته تو کل زندگیم تاثیر میذاره....
نمیدونم چرا اینجوری میشه؟؟؟؟؟؟؟/

پیش یه مشاور خوب بری خیلی بهتر می تونه شما رو جلو بندازه.
بعضی ها که میان پیشم یا از قبل می شناسم اون ها رو یا باید یه ساعت حرف بزنن که فهمید منشا مشکل دقیقا کجاست.با چند خط نمی شه شما رو شناخت وجوابتون رو کامل داد.یه توصیه .حتما به دنبال درمانش به صورت جدی در دنیای حقیقی باشید.به امید دیدن موفقیت های روز افزون شما
 

omid_008

عضو جدید
سلام من مشکلی دارم که مدتیه تصمیم گرفتم برطرفش کنم.لطفا کمک کنید.
چطور میشه ترس رو کنار زد؟چطور میشه شجاع بود؟از چیزایی مثل روح، از ما بهترون... وزلزله ،تاریکی در حد مرگ میترسم.شاید واسه اینه که تو بچگی ،دوستای بیخودی داشتم که با خالی بندی هاشون بقیه رو میترسوندند،یا اینکه اکثرا تو خونه تنها بودم و خیال پردازی میکردم،فیلمای ترسناک میدیدم و کتابای ترسناک میخوندم.حالا که بزرگ شدم،میدونم چی درسته اما حتی با شنیدن کلمه ترس هم میترسم.
چکار کنم؟

خود من هم چنین تجربه ای داشتم و خیلی می ترسیدم در بچگی به دلیل قوه ی تخیل بسیار بالا.اینقدر بالا بود که حس می کردم واقعی هستن و کلی اذیت می شدم.و اخر با خوندن کتاب هری پاتر راهکارم رو از دورنش پیدا کردم.و دیگه از اون موقع هیچ ترسی ندارم و خیلی کم شده .می گم شاید به دردتون بخوره.
توی کتاب هری پاتر یه موجودی بود که وقتی با شما بر خورد می کرد ذهن شما رو می خوند و خودش رو به اون چیزی تبدیل می کرد که شما ازش می ترسیدید .و اونا ها باید یه وردی بخونن و بعد اون چیزی که ازش می ترسید رو مضحک تصور می کردن و اون موجود تبدیل می شد به اون چیز مضحک.مثل گرگ باشه شما تصور می کنی که یه گرگی که لباس صورتی پوشیده و گوش هاش خیلی درازه.همین باعث خنده شما و دوری از ترستون می شه.منم همین کارو کردم .از همین قوی تخیلم بر علیه خودش استفاده می کردم و نمی زارم به یه چیزی عمیق فکر کنم و هر وقت بخوام به چیزی فکر کنم یهو همه رو میارم به ذهنم و مانع تمرکز می شم و خودش گم می شه.و یه سری تمرین هایی هم هست.هر وقت یاد یه چیز ترسناک افتادید یا اونو مضحکش کنید یا همه ی چیزهای وحشتناک رو با هم بیارین و سریع تغیر موضوع بدین .به من که خیلی کمک کرد امیدوارم به شما هم کمک بکنه.
روح و جن هم ترس نداره.وقتی شما کاریشون ندارین .اونا هم کاریتون ندارن.جن هم در شهر شلوغ و اپارتمانی اصلا نیست.حرف زیاده ولی خب نمی شه همه رو گفت.موفق باشید
 

bittaa

عضو جدید
خود من هم چنین تجربه ای داشتم و خیلی می ترسیدم در بچگی به دلیل قوه ی تخیل بسیار بالا.اینقدر بالا بود که حس می کردم واقعی هستن و کلی اذیت می شدم.و اخر با خوندن کتاب هری پاتر راهکارم رو از دورنش پیدا کردم.و دیگه از اون موقع هیچ ترسی ندارم و خیلی کم شده .می گم شاید به دردتون بخوره.
توی کتاب هری پاتر یه موجودی بود که وقتی با شما بر خورد می کرد ذهن شما رو می خوند و خودش رو به اون چیزی تبدیل می کرد که شما ازش می ترسیدید .و اونا ها باید یه وردی بخونن و بعد اون چیزی که ازش می ترسید رو مضحک تصور می کردن و اون موجود تبدیل می شد به اون چیز مضحک.مثل گرگ باشه شما تصور می کنی که یه گرگی که لباس صورتی پوشیده و گوش هاش خیلی درازه.همین باعث خنده شما و دوری از ترستون می شه.منم همین کارو کردم .از همین قوی تخیلم بر علیه خودش استفاده می کردم و نمی زارم به یه چیزی عمیق فکر کنم و هر وقت بخوام به چیزی فکر کنم یهو همه رو میارم به ذهنم و مانع تمرکز می شم و خودش گم می شه.و یه سری تمرین هایی هم هست.هر وقت یاد یه چیز ترسناک افتادید یا اونو مضحکش کنید یا همه ی چیزهای وحشتناک رو با هم بیارین و سریع تغیر موضوع بدین .به من که خیلی کمک کرد امیدوارم به شما هم کمک بکنه.
روح و جن هم ترس نداره.وقتی شما کاریشون ندارین .اونا هم کاریتون ندارن.جن هم در شهر شلوغ و اپارتمانی اصلا نیست.حرف زیاده ولی خب نمی شه همه رو گفت.موفق باشید

مرسی.امتحانشون میکنم.امیدوارم کمکم کنه.واقعا ممنون.
حتما میدونید گاهی ترس اونقدر بهت غلبه میکنه که احساس میکنی فلج شدی و توان انجام کاری رو نداری.
 

omid_008

عضو جدید
مرسی.امتحانشون میکنم.امیدوارم کمکم کنه.واقعا ممنون.
حتما میدونید گاهی ترس اونقدر بهت غلبه میکنه که احساس میکنی فلج شدی و توان انجام کاری رو نداری.

هرچیزی اولش سخته.
توجه کردین وقتی عصبانی می شید دیگه نمی ترسید.می گین هر چی می خواد بشه وقتی هم ترسید بگین هر چی می خواد بشه.شما هم وقتی می خواد ترس بیاد سراغتون سریع یه داستان بسازید و شما بشید قهرمانشون و محو فیلم سازی بشید و از اون چیزی که می ترسید یه عالمه تصور کنید و فیلم اکشن بسازین:biggrin:

ولی خب ترس عذاب اوره به خصوص برای من که یه عالمه تنها می موندم و اون توی یه خونه بزرگ و پر از درخت.و تصمیم گرفتم حل ش کنم.سعی کنید همیشه به جای فرار از مشکلات و به داخل مشکلات شیرجه بزنید و اونا رو از بین ببرید که یه عمر فرار اذیتون نکنه.به امید دیدن اون روز برای شما
 

bittaa

عضو جدید
هرچیزی اولش سخته.
توجه کردین وقتی عصبانی می شید دیگه نمی ترسید.می گین هر چی می خواد بشه وقتی هم ترسید بگین هر چی می خواد بشه.شما هم وقتی می خواد ترس بیاد سراغتون سریع یه داستان بسازید و شما بشید قهرمانشون و محو فیلم سازی بشید و از اون چیزی که می ترسید یه عالمه تصور کنید و فیلم اکشن بسازین:biggrin:

ولی خب ترس عذاب اوره به خصوص برای من که یه عالمه تنها می موندم و اون توی یه خونه بزرگ و پر از درخت.و تصمیم گرفتم حل ش کنم.سعی کنید همیشه به جای فرار از مشکلات و به داخل مشکلات شیرجه بزنید و اونا رو از بین ببرید که یه عمر فرار اذیتون نکنه.به امید دیدن اون روز برای شما

بازم ممنوم . منم تو بچگیم خیلی تنها بودم.خودمم قوه تخیل بالایی دارمو کتابای بزرگتر از سنم رو خوندم.خوبیش اینه که میدونم منشا کجاستو چند وقتیه میخوام باهاش بجنگم.گاهی به خودم میگم بترس اما حق نداری جابزنی. حرکت کن . ادامه بده.بجنگ.و اینکار گاهی موفقیت آمیزه اما انرژی خیلی زیادی ازم میگیره.خصوصا اینکه بنا به دلایلی ساعتهای زیادی تنهام و دسترسی به دوستای صمیمیم هم ندارم.
 

Similar threads

بالا