تاریخچه خودرو

ses

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چگونگی پیدایش لوگوی شرکت های خودرو سازی.........

چگونگی پیدایش لوگوی شرکت های خودرو سازی.........

چگونگی پیدایش لوگوی شرکت های خودرو سازی

نشانه یا آرم خودروها، خود به یک ابزار تبلیغاتی برای کمپانی ها مبدل شده اند. در میان تبلیغات رنگارنگ خودروها در سراسر دنیا، حداقل یک بار تصویری از نشانه یا آرم شرکت خودروسازی به نمایش در می آید و این نشانه ها گاهی سابقه ذهنی در چند نسل به جای گذاشته اند.


نشانه یا آرم خودروها، خود به یک ابزار تبلیغاتی برای کمپانی ها مبدل شده اند. در میان تبلیغات رنگارنگ خودروها در سراسر دنیا، حداقل یک بار تصویری از نشانه یا آرم شرکت خودروسازی به نمایش در می آید و این نشانه ها گاهی سابقه ذهنی در چند نسل به جای گذاشته اند. بعضی از آرم ها تقریبا از ابتدای تولید اتومبیل بی تغییر باقی مانده اند، بعضی ها ساده تر شده اند و بعضی ها به طور کلی بازآفرینی شده یا تغییر کرده اند.




لوگو یا آرم خودروهای مختلف، اشکال متفاوتی دارند. بعضی ها از خطوط گرافیکی معنی دار تشکیل شده اند، بعضی متکی به شکل حروف لاتین هستند و بعضی ها هم از عناصر طبیعی مثل حیوانات استفاده کرده اند. در مجموع همه نشانه ها به نحوی سعی کرده اند که حرکت یا همان جوهره و فلسفه پیداش خودرو را به نمایش بگذارند. بعضی ها خطوط ملایم و منحنی را پسندیده اند و بعضی هم خطوط شکسته و خشن را برگزیده اند. نوع طراحی آرم ها هم به نوعی با بعضی از المان های بومی هر منطقه سازگاری دارد. به طور مثال نوع استفاده از خطوط در آرم اتومبیل های آلمانی تفاوت قابل توجهی با همتای ژاپنی دارد. بعضی از خودروها به خصوص خودروهای آمریکایی هم ملغمه ای از انواع خطوط و شکل های هندسی است. به آرم کادیلاک توجه کنید!




منشا نشانه ها:
اگرچه برندهای خودرو در زمره مشهورترین و پرقدرت ترین برندها بر روی کره خاکی هستند اما به ندرت کسی منشا نشان هایی که برای این برندها برگزیده شده است را می داند. گفته می شود که ریشه نشان شورولت، که یکی از برندهای جنرال موتورز به عنوان پرفروش ترین خودروساز دنیا است به یکی از سفرهای ویلیام دورانت، موسس این شرکت به پاریس در سال 1907 باز می گردد. دورانت آنچنان مسحور طرح زیبای کاغذ دیواری خود قرار گرفته بود که تکه ای از آن را کند و داخل کیف پول خود قرار داد. چند سال بعد در سال 1913 او این تکه را مبنای طراحی لوگوی طیفی از خودروهای تولیدی خود که نامشان را از لوئیس شورولت، راننده مسابقات سرعت به عاریت گرفته بودند قرار داد.




شاید باور کردن اینکه یک تکه پاره پاره کاغذ دیواری الهام بخش کسی بوده که با کنار هم قرار دادن چند شرکت خودروساز بزرگ ترین تولیدکننده خودرو را به وجود آورد شاید کمی سخت باشد. اما این داستان تقریبا با واقعیت انطباق دارد. سفر او به پاریس و آن تکه کاغذ دیواری لوگوی شرکتی را رقم زد که اکنون از آن به عنوان "ضربان قلب آمریکا" یاد می شود. در ابتدا همه شرکت ها اصرار داشتند نمادی فلزی از لوگوی خود را بر روی قسمت جلویی کاپوت بر روی رادیاتور نصب کنند اما بعدها بیشتر به استفاده از نمادهای رنگارنگ که روی حفاظ جلویی رادیاتور یا به اصطلاح جلوی پنجره قرار می گرفت، روی آوردند.




نمادهای شرکت های خودروسازی خود زبان و تاریخچه خاص خود را دارد و این شرکت ها در مقاطع مختلف از فعالیت خود برای قوای محرکه، مدل های مختلف و حتی برای سال تولید خودروهایشان نمادهایی را طراحی کرده و مورد استفاده قرار دادند.


اکثر لوگوهایی که خودروسازها استفاده می کردند به شکلی اتفاقی طراحی شده بود و تنها طی سال های اخیر و با برندهایی چون سترن و لگزس نشانه هایی از طراحی حرفه ای در دنیای لوگوی برندها به منصه ظهور رسید. سال پیش شرکت جیپ، لوگوی پیشین خود را که نمادی گرافیکی از نمای جلویی Wagner بود عاقبت کنار گذاشت. این تصمیم هم به نوبه خود عجیب بود. درست است که این برند در سراسر دنیا شهرت دارد اما نداشتن لوگوی واحدی هم در جای خود عجیب و نادر است. طراحان برجسته لوگو می گویند داشتن لوگو برای خودروها از همان وجهه و اهمیتی که این مساله در مورد سایر کالاها دارد، تبعیت نمی کند.


خودروسازها امروز به چنان شهرتی رسیده اند که محبوبیت تولیدات آنها برگرفته از کیفیت منحصر به فرد آنان و نه لوگویی است که حمل می کنند.


البته در این میان گروهی هم هستند که داشتن نشانی مناسب و در معرض دید بودن آن از زوایای مختلف را دارای وجهه تبلیغاتی می دانند و بر لزوم استفاده از آن تأکید می کنند. گاهی دیدگاه های مرتبط با اهمیت لوگو چنان جدی گرفته می شود که به خلق نمونه ای کامل از یک خودرو بر مبنای لوگوی آن شرکت سازنده ختم می شود. فورد توروس جدید نمونه ای از این مساله است. این مدل بر مبنای لوگوی بیضی شکل فورد طراحی شد. از آنجا که بسیاری از شرکت های خودروساز، لوگوی خود را نمادی از کیفیت و دوام می پندارند، هیچ گاه حاضر به تغییر آن نیستند. مرسدس بنز، جگوار و رولزرویس از این طیف هستند.




دو دهه 1950 و 1960 میلادی سال های اوج طراحی نمادهای گرافیکی برای خودروها بودند. خودروسازها برای مدل های تازه خود، نمادهای جدید تعریف می کردند و رقابتی جدی در این زمینه بین خودروسازها در گرفته بود. کادیلاک اولین شرکتی بود که در سال 1998 لوگوی قدیمی خود را تغییر داد. برای این منظور یکی از طراحان صاحب نام به خدمت گرفته شد.


در حالی که اکثر نشان های حک شده بر روی خودروهای امروز اشکال فلزی بی روحی هستند در مواردی همین نشان های فلزی خود به نمادی از زیبایی تبدیل می شوند. کافی است نشان فلزی رنگارنگ و بسیار شکیل SUV جدید پورشه Cayenne را در نظر آوریم یا به دوج نئون جدید نگاهی بیاندازیم تا مشخص شود این نشانه ها به طور کامل به فراموشی سپرده نشده اند. نشان اولیه کادیلاک بر مبنای شناسه خانوادگی مردی که این شرکت را در سال 1701 تأسیس کرد، طراحی شده بود. آنتونی دلاموته که با نام سر کادیلاک هم شناخته می شد مدیری میان پایه در دولت ایالات متحده بود که پایه گذار کادیلاک در دیترویت شد. شرکت او تا سال ها ارابه های فلزی می ساخت و نشانی که برای محصولات اش انتخاب شده بود برازنده اش می نمود. آرم مرسدس بنز برگرفته از ستاره ای است که گوتلب دایملر، موسس این شرکت بر روی کارت پستالی که عکسی از کلنی را برخورد داشت، کشید تا محل زندگی اش در این شهر را به فرزندانش که در جایی دیگر اقامت داشتند، نشان دهد. سه شاخه مرسدس فاقد حلقه دور آن بود اما پس از ادغام مرسدس و بنز در دهه 20 میلادی حلقه گلی به دور این نشان اضافه شد.


BMW :
BMW که کماکان یکی از تولیدکنندگان خودروهای مجلل است از وقتی به تولید موتور هواپیما روی آورد آرم امروز خود را برگزید. در این آرم بخش آبی رنگ درون حلقه نمادی از حرکت پره های هواپیما تلقی شده است. وضع در مورد اکثر تولیدکنندگان قدیمی دیگر هم به همین منوال است نشان پورشه به نماد شهر اشتوتگارت، جایی که این خودرو در آنجا متولد شد شباهت دارد. نشان فولکس واگن، که در سال های منتهی به جنگ دوم جهانی پایه عرصه حیات گذاشته مخلوق فرانس ریمپیسه، از مهندسان روزهای آغازین حیات این شرکت است.




ریمپیسه همان کسی بود که در اواخر دهه 30 میلادی موتور فولکس قورباغه ای را طراحی کرد. در سال 1939 و زمانی که فولکس قورباغه ای محبوب هیتلر بود و از آن به عنوان لذت از مسیر قدرت یاد می کرد لگوی اصلی که ریمپیسه در رقابتی درون سازمانی آن را طراحی کرده و به خاطر این خلاقیت 50 مارک برنده شده بود با چرخ دنده ای احاطه شد که نشان رسمی جبهه کارگری آلمان بود اما پس از جنگ دوم جهانی این دنده از لوگو حذف شد.




فراری:
یکی از معروف ترین کارخانجات اتومبیل سازی که محصولات آن از گران قیمت ترین اتومبیل های دنیا می باشد و تمام علاقه مندان سرعت در دنیا با این کارخانه آشنا می باشند. "انزو" که متعلق به شرکت فراری است، مدتی گران قیمت ترین خودروی جهان بود. این خودرو 660 اسب بخار قدرت داشته و 12 سیلندر می باشد. قیمت این خودرو 650 هزار دلار است.




لوگوی مربوط به این شرکت یک اسب بلند شده بر روی دو پا در یک زمینه زرد رنگ است که معمولا حروف S F به علامت Scuderia Ferrari در پایین آن مشاهده می شود. این آرم در حقیقت نشان مربوط به Count Francesco Baracca خلبان بسیار ماهر ایتالیایی در جنگ جهانی اول می باشد که همیشه این آرم را بر روی هواپیماهای خود ترسیم می نمود. Count Francesco Baracca بسیار زود در 19 جون 1918 پس از پیروزی های فردی و گروهی بسیار در گذشت و به یک قهرمان ملی تبدیل گشت. وی از این آرم استفاده کرد زیرا به علت این که در آن زمان نیروی هوایی بسیار تازه تأسیس بود و فرماندهی مجزایی نداشت گروهان وی در سواره نظان ثبت شده بود و وی بهترین شوالیه آن گروه بود.




لوگوی فراری علامت مربوط به شهر Stuttgart است و عده ای می گویند انتخاب این لوگو به این علت بوده است که خانوده وی اسب هایی زیادی در نگه داری می نمودند و عده ای می گیند وی این آرم را از روی یک هواپیمای سقوط کرده آلمانی که نشان شهر Stuttgart را بر روی خود داشته الهام گرفته است.


نکته جالب این که Stuttgart یک لغت قدیمی آلمانی به معنای مزرعه اسب می باشد که در ایتالیایی scuderia تلفظ می شود.


در 17 جون 1923 Enzo Ferrari یک مسابقه سرعت را در Ravenna برد و با مادر Francesco Baracca ملاقات کرد. کنتس Paolina (مادر Francesco Baracca) به او پیشنهاد کرد که از آرم اسب بر روی ماشین های خود استفاده کند تا برای وی خوش شانسی بیاورد. اما اولین باری که وی از آرم اسب بر وری ماشین های خود استفاده نمود 11 سال بعد در تاریخ 24 سپتامبر 1923 بود. فراری برد و از آن به بعد این اسب را سمبل خود کرد اما رنگ زرد را نیز که سمبل شهر وی یعنی Modena بود را به آرم افزود.


البته این آرم تنها برای فراری نبوده است و مثلا Fabio Taglioni نیز از این آرم برای Ducati motorbike خود استفاده می کند. پدر Taglioni یکی از دوستان Francesco Baracca بود اما با رشد سریع کارخانه فراری وی استفاده از این آرم را متوفق کرد؛ شاید به علت توافقی با کارخانه فراری و اکنون این آرم تجاری معرف کارخانه فراری در سرتاسر دنیا می باشد.


فیات :
فیات در دهه 80 نشان بدوی خود را به نفع حروف کلمه فیات که به طور نامنظم کنار هم قرار گرفته بودند، کنار گذاشت. در یکی از شب های 1982 مایومایول، طراح ارشد فیات در حال آزمودن یکی از مدل هایی بود که به تازگی تولید شده بود. او از برابر یکی از تابلوهای نئون تبلیغاتی فیات گذاشت و نور این نئون که در پی زمینه سیاهی آسمان معوج به نظر می آمد توجه او را جلب کرد.


آئودی :
چهار حلقه آئودی به رغم برخی شایعات هیچ ارتباطی به حلقه های المپیک ندارد بلکه نمادی از ادغام چهار شرکت خودروسازی آلمان در سال 1932 است این چهار شرکت که هورچ، DKW وندرو و آئودی را در برمی گرفتند در واکنش به شرایط نامناسب بازار ناچار به ادغام در یکدیگر شدند. بعد از جنگ این اتحادیه نام خود را از زبان لاتین که در انگلیس به معنای "می شنوم" است و از اسم موسس خود آگوسته آئودی گرفته شده، حفظ کرد و حلقه های نشانه اش نیز باقی ماند.


جاگوار :
در بین خودروهای انگلیسی جاگوار لوگوی برجسته ای دارد. آنچنان که از نام خودرو برمی آید جاگوار نام یک پلنگ درنده است که دربه در به دنبال شکار می گردد. البته این روزها پلنگ جاگوار دیگر مثل سابق حریفان را گرفتار چنگال خود نمی بیند. حالا رقبای جاگوار هر یک به تنهایی قدرتی هستند.


خودروهای ژاپنی:
ژاپنی ها که 40 سال پیش حرفی برای گفتن نداشتند این روزها همه چیز را بر مبنای بازار تنظیم می کنند حتی نشانه ها را. تویوتا بزرگ ترین کمپانی خودروساز ژاپن در سال های پایانی دهه 80 آرم خود را که به یک سکان بیضی شکل کشتی بود، تغییر داد و نشانه جدیدی از 3بیضی متقاطع خلق کرد. مدیران کمپانی تویوتا هر یک از بیضی ها را نشانه ای از تولید جهانی، خدمات پس از فروش موفق و حفظ کیفیت برتر می دانند. هوندا از حرف لاتین ابتدای نامش بهره گرفته و H را با ایجاد تغییراتی گرافیکی مناسب حک کردن بر روی خودروهایش دانسته است. آرم میتسوبیشی بر گرفته از سه قطعه الماس لوزی شکل است که در یک نقطه تلاقی پیدا کرده اند. میتسوبیشی با این آرم می خواهد به مشتریانش بفهماند که خودروی زیر دستشان مثل یک الماس با ارزش است.جالب اینجاست که نماینده میتسوبیشی در ایران در سال های دهه هفتاد هم نام با مسمای "الماس داران" را یدک می کشید.





خودروهای ایران:
بی تردید اولین نشانه ای که در صنعت خودروسازی ایران مطرح شد، آرم حک شده بر روی پیکان بود. تصویری از یک ارابه باستانی و شمایلی از یک اسب در حال حرکت در سال های میانی دهه 40 بر روی پیکان نقش بست. نشانه ای که گهگاه در تبلیغات فروش پیکان به حرکت در می آمد و به صورت انیمیشن جان می گرفت. این آرم تا پایان تولید پیکان در اردیبهشت سال جاری بر روی این خودرو باقی ماند؛ در حالی که سه سال از خلق نشانه جدید بر روی خودروی جدید ملی می گذشت. لازم به ذکر است که تایپوگرافی نام ایران خودرو توسط استاد بیژن جناب طراحی شده است.




سمند پیش از آنکه در خط تولید انبوه قرار بگیرد نشانه خود را یافته بود. در کشاکش سخت خودروی ملی مسوولان ایران خودرو طراحی آرم جدیدی برای این محصول را به معرض فراخوان عمومی گذاشتند و در نهایت طرح استاد مرتضی ممیز که یک سر اسب زیبا بود به عنوان زیباترین و بهترین اثر برای قرار گرفتن بر روی بدنه خودروی سمند برگزیده شد. طرحی که آشکارا با نام خودرو هم همخوانی داشت. لوگوی سایپا نیز طراحی استاد ممیز می باشد. این آرم علاوه بر تحرک، واجد صفاتی چون بالندگی و توسعه است که تبدیل به یکی از آشناترین نشانه های صنعتی ایرانی شده است.
 

BIGHAM

عضو جدید
کاربر ممتاز
لوگوی سایپا :
پدر گرافیک ایران مرتضی ممیز با جستجو و کندو کاو در تمدن ایران زمین بلاخص فرم بناهای آجری ایلخانی مراغه توانست از بطن این نقوش نشانه شرکت سایپا را طراحی نماید . مرحوم ممیز در این باره میگوید : به کارخانه سایپا چند طرح خوب دیگر را هم پیشنهاد دادم. اما آنها این طرح را که بر اساس نقوش آجری بناهای مراغه ساخته بودم و شباهتی به نشانه ی اتومبیل سازی مرسدس بنز داشت انتخاب کردند.



دوره سلجوقی و ایلخانی را می توان نقطه عطفی در تاریخ معماری ایران محسوب نمود. اشکال جدید معماری و بروز شیوه های تزیینی جدید سبب شد تا معماری ایران به تدریج یک شکل نهایی به دست آورده ودر نهایت به انسجام هماهنگی و پختگی کامل برسد. عمده ترین نقش های مشاهده شده آجری، نقش های هندسی هستند. نقش های هندسی ویژگی های بصری خاص و دقیقی دارند. در کلیه این نقش ها با پرهیز از تنوع و پراکندگی، هر نقش تنها با استفاده از یک یا دو عنصر اولیه و ابتدایی مثل خط ومثلث، خط و دایره، مربع و مثلث و ... شکل گرفته است. نشانه سایپا از لحاظ فرم و استحکامی که دارد از جمله نشانه¬های موفق به شمار می آید.
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اریخچه شرکت هوندا HONDA
شرکت موتوری هوندا یک شرکت تولیدی، فنی و مهندسی در زمینه طراحی پیشرانه و فن آوری های مختلف موتوری است که تمرکز اصلی این کمپانی بر تولید اتومبیل و موتورسیکلت می باشد. هوندا با تولید بیش از ۱۴ میلیون پیشرانه در سال، به عنوان بزرگترین تولید کننده پیشرانه در جهان به حساب می آید.
به وجود آورنده این کمپانی، “سویچیرو هوندا” یک مکانیک بود که پس از کار کردن در آرت شوکای با تکیه بر اراده و فعالیت فردی توانست رینگ پیستون های مخصوص خود را در سال ۱۹۳۸ تولید کند. در حالی که اولین طرح وی در فروختن آن ها به تویوتا شکست خورد، ولی هوندا توانست با تویوتا قراردادی منعقد کند که این قرارداد تا جنگ جهانی دوم ادامه داشت. پس از جنگ جهانی، وی یک کمپانی بزرگ بنا کرد. به دلیل مشکلات شدید مالی و نیاز شدید به وسایل نقلیه در آن زمان، هوندا با اتصال یک پیشرانه ساده به بدنه یک دوچرخه، یک وسیله ارزان قیمت را تولید کرد. وی کمپانی خود را “هوندا کیگن کوگیو کابوشی کایشا” به معنی کمپانی تحقیقاتی هوندا نام نهاد. اولین محصول این کمپانی که در ابتدا یک کابین کوچک و ساده چوبی بود، یک دوچرخه موتوردار بود. کمپانی رسمی موتوری هوندا به نام وی و به طور رسمی در ۲۴ سپتامبر ۱۹۴۸ در ژاپن بنا شد.

بدین ترتیب بود که اولین موتور سیکلت تکامل یافته هوندا در سال ۱۹۴۹ روانه بازار شد که Dream D-Type نام داشت. کمپانی هوندا در سیر تکاملی خود و در طی موفقیت های چشمگیر در عرصه موتورسیکلت سازی، شانس خود را در اتومبیل سازی هم امتحان کرد. در اوایل سال ۱۹۶۰ اولین نمونه های اتومبیل جاده ای هوندا تولید شد. البته این محصول بیشتر بر مبنای بازار ژاپن طراحی شده بود. اولین محصول اتومبیلی هوندا مدل T۳۶۰ در سال ۱۹۶۳، یک بارکش کوچک در چهار فرم متفاوت بدنه بود که با یک پیشرانه ۳۶۰ سی سی و با ۳۰ اسب بخار قدرت تولید می شد. دو ماه بعد، اولین محصول رسمی هوندا با نام S۵۰۰ ساخته شد که یک خودروی دو در با یک موتور ۴۹۲ سی سی بود که با ۴۴ اسب بخار قدرت و گشتاور ۹۵۰۰ دور در دقیقه و با یک گیربکس چهار دنده عرضه گردید.

علاوه بر بازار ژاپن، کمپانی هوندا تلاش های بسیاری برای بازاریابی در آ-م-ر-ی-ک-ا و کانادا انجام داد. اتومبیل های پیشرفته هوندا که با مارک “ACURA” در آ-م-ر-ی-ک-ای شمالی و چین عرضه می شود، تحولی بزرگ در تولید اتومبیل های لوکس هوندا ایجاد کرد. در سال های اخیر تاکید هوندا در سیستم امنیتی و توسعه این امکانات بوده است. برای سال ۲۰۰۷ هوندا در صدد گسترش بخش های استاندارد امنیت در حد خودرو های روز آ-م-ر-ی-ک-ای شمالی بوده و در این زمینه کیسه های هوای روبرو (Front Air Bag )، کیسه های هوای طرفین ( Side Air Bag ) وترمز های ضد بلوکه ( Antilock Brake System =ABS ) را در مدل های جدید خود منظور کرده است.
F۱ یا همان فرمولا وان یکی از مهیج ترین زمینه هایی است که هوندا بازی تجارت را در آن تجربه کرده است. برای اولین بار در فصل ۱۹۶۴ آلمان بود که هوندا اتومبیل خود را وارد عرصه رقابت کرد، ولی اولین پیروزی تیم هوندا در گراندپری مکزیک به دست آمد.
 
داستان ظهور و توسعة ايران ناسيونال و پيکان در ايران

داستان ظهور و توسعة ايران ناسيونال و پيکان در ايران


داستان ظهور و توسعة ايران ناسيونال و پيکان در ايران
براي نشان دادن وضع صنعت و اقتصاد کشور در آن سالها بد نيست مروري بکنيم به بزرگترين واحد صنعتي بخش خصوصي به نام ايران ناسيونال که سازندة اتومبيل هاي سواري پيکان و اتوبوس و کاميون بود.
اين کارخانه طي 35 سالي که از افتتاح آن مي گذرد با وجود تغيير مديريت( از بخش خصوص به بخش دولتي) و تغيير نام( از ايران ناسيونال به ايران خودرو ) و با آن که طي اين سالهاي طولاني از نظر تکنولوژي از رقيبان داخلي و خارجي خود عقب مانده معهذا موقعيت خودش را به عنوان بزرگترين کارخانه خودروسازي ايران و بيستمين کارخانه ي اتومبيل سازي جهان و اتومبيلي که بيش از ساير رقيبان خود خريدار و علاقمند و بازار سياه دارد همچنان حفظ کرده است.
در چنين شرايطي بد نيست ببينيم اين کارخانه در چه شرايطي به وجود آمد، به وسيلة چه کساني ساخته شد و چگونه به چنين موفقيتي دست پيداکرد.
در روز شنبه 24 ارديبهشت 1346 کارخانه اتومبيل سازي ايران در حضور شاه و شهبانو و عده اي از رجال مهم سياسي و اقتصادي کشور افتتاح شد و احمد خيامي مؤسس و سهامدار بزرگ کارخانه گزارش مربوط به توليد پيکان و برنامه هاي آينده را به اطّلاع حاضران رساند. به موجب اين گزارش کارخانة ايران ناسيونال با سرمايه اي در حدود چهل ميليون تومان به صورت زمين، اعتبار بانکی و ماشين آلات نو وکهنه تأسيس شد در حالي که فقط قادر بود روزانه ده دستگاه اتومبيل سواري و هفت دستگاه اتوبوس و کاميون مونتاژ کند.
آن روز با شنيدن اين گزارش همه به هم مي گفتند در شرايطي که کارخانه هاي اتومبيل سازي بزرگ جهان هر يک سالي چند ميليون دستگاه اتومبيل توليد مي کنند و بازار ايران را هم در بست در اختيار دارند برادران خيامی چگونه مي توانندد با توليد روزي 17 دستگاه اتومبيل و اتوبوس با آنها رقابت کنند؟ اما اين کار غير ممکن به صورت ممکن در آمد. فقط بعد از گذشت هفت سال در گزارشي که کارخانة ايران ناسونال در تاريخ 28 مهرماه 1353 از وضع کار و سرماية آن شرکت در جرايد چاپ کرد روشن شد که سرمايه اش به 579 ميليون و 125 هزار دلار رسيده! آيا اين به سبب يک معجزة اقتصادي بود يا نبوغ برادران خيامي پيکان را به اوج رسانده يا شرايط خاصي که موجب شد در روز افتتاح اين کارخانه حسين دانشور هنر پيشه پيشين سينما، دوست صميمي اردشير زاهدي و فرد مورد اعتماد اسدالله علم وزير دربار به نمايندگي از سوي کارگران ايران ناسونال به حاضران در مراسم خير مقدم بگويد سبب رونق شد. پس بد نيست کار اين کارخانه را از ابتدا پيگيري کنيم تا ببينيم کدام يک از اين عوامل مؤثر بوده است.
در سال 1303 خورشيدي در خانواده سيد ابولقاسم خيامي، مرد روحاني مشهدي، که هميشه شال سبزي به سر مي بست پسري به دنيا آمد که نامش را احمد گذاشتند. سيد ابولقاسم از هفت سالگي احمد را به مدرسه فرستاد به اين اميد که درس بخواند و طبق سنت آن روزگار، کارمند دولت و حقوق بگير شود. امّا احمد عاشق کارهاي صنعتي به خصوص سر و کلّه زدن با اتومبيل بود.
همين که از مدرسه بيرون مي آمد يک لنگ مي گرفت و به شست و شوي اتومبيل هاي کوچه خيبانها مي پرداخت و با به دست آوردن پول از اين راه به بودجة خانواده کمک مي کرد. کمي که بزرگتر شد چند آچار و پيچ و مهره و گاز انبر خريد و در کوچه خيابن ها تعمير هاي سادة اتومبيل را هم انجام مي داد.
بعضي ها ادعا مي کردند لنگي را که احمد خيامي در نوجواني با آن به شستشوي اتو موبيل مي پرداخت در خانة مجلل سة و هفت هزار متري اش واقع در انتهاي زعفرانيه به چشم ديده اند که در اتاقش آويزان کرده و به آن افتخار مي کرد. امّا ديگران ادعا مي کنند چنين لنگي وجود نداشته امّا خاطرة اتومبيل شويي هاي نوجواني هميشه در ذهن خيامي زنده بود و او همواره با افتخاار مي گفت که در سرماي زمستان مضهد گاه آن قدر روي اتومبيل ها کار مي کرد که دستهايش ترک مي خورد و او ناچار مي شد پيه داغ کرده روي آن بريزد تا زخم آن التيام پيدا کند.
مردان خود ساخته از اين خاطره ها زياد دارند و احمد خيامي مردي خود ساخته و خاکي بود.
از دوچرخه سواري تا خودروسازي
هرکس کاري را شروع مي کند امييدش رسيدن به اوج موفقيت در آن کار است. اما بدون پيمودن پله هاي ترّقي آسان نيست. بسياري از کسان در همان مراحل نخستين از طي اين راه سخت و سنگلاخي باز مي مانند و در همان پلّه هاي نخستين درجا مي زنند.
موفقيّت در همه جا به خصوص کشور ما عوامل چندي را لازم دارد که بدون جمع شدن همة آن ها نمي توان به هدف رسيد. احمد خيامي کارش را در رشتة اتومبيل با عشق و پشتکار شروع کرد. روزي که در خرد سالي نخستين دوچرخه اش را تهيه کرد همة عشق و علاقه اش آن بود که يک موتور سيکلت را جانشين آن کند. وقتي توانست يک موتور سيکلت کهنه را به صورت نقد و اقساط خريداري کند چشمش به اتومبيل هاي معدودي بود که در آن سالهاي بعد از شهريور 1320 و اشغال کشور به وسيلة منافقين از خيابانهاي مشهد عبور مي کردند.
در آن زمان اتومبيل يک وسيلة اشرافي محسوب مي شد و قيمت آن بسيار گران بود. احمد نمي توانست با پولي که از حمل با به وسيلة موتور سيکلت يا کرايه دادن آن به نوجوانان به دست مي آورد اتومبيلي خريداري کند. امّا به زودي توانست با شستشوي اتومبيل در خيابان هاي مشهد و تعمير اتومبيل هايي که در کنار خيابان ها از حرکت باز مي ماندند با موتور اتومبيل آشنا شود و بعد ها تا روزي که توانست نخستين اتومبيل عمرش را تهيه کند در گاراژهاي مشهد به کار تعمير اتومبيل بپردازد.
عشق احمد خيامي به اتومبيل آنقدر زياد بود که سالهاي بعد که در کارخانه اش پانزده هزار کارگر و کارمند کار مي کردند و توليد سالانه پيکان به يکصد و پنجاه هزار رسيد هر وقت اتومبيل خودش يا نزديکانش عيب و ايراد پيدا مي کرد در مقابل چشم کارگران و راننده ها کت ش را ميکند، آستين هايش را بالا مي زد و مشغول تعمير اتومبيل مي شد و الحق اين کارفرماي بزرگ صنايع اتومبيل سازي کشور از هر مکانيسين متخصصي بهتر از عهدة کار بر مي آمد. او عاشق اين ماشين چهار چرخ موسوم به اتومبيل بود و برايش هيچ لذّتي بالاتر از زماني نبود که با پيچ و مهره هاي آن کار مي کرد.
در گفتگويي که جندي قبل با يک مهندس ساختمان که دوست و همشهري و خويشاوند احمد خيامي بود در بارة پشتکار او داشتيم. مي گفت گاهي که در زمستان قرار مي گذاشتيم ساعت شش يا هفت صبح سر ساختمان هاي نيمه تمام کارخاني ايران ناسيونال در جادّة کرج برويم، او ساعت چهار يا پنج صبح به در خانة من مي آمد. وقتي مي گفتم در اين ساعت روز هوا تاريک است و نمي شود کاري انجام داد، باز روزهاي بعد در همين ساعت مي آمد و در سرماي سرد زمستان يکي، دو ساعت در داخل اتومبيل منتظر مي ماند تا وقت حرکت فرا رسد.
او در تابستان نوعي ديگر عمل مي کرد. در گرماي سوزان تير و مرداد همين که مي ديد کارگر هاي ساختماني دچار عطش هستند سوار اتومبيل مي شد به سرعت به کرج مي رفت و قالب هاي يخ و نوشابه مي خريد. البته اين مربوط به اوايل کارش بود که هنوز کارخانه وسايل و امکانات زياد نداشت.
اين ها نمونه هايي از عشق و پشتکار احمد خيامي بود. امّا آيا براي موفقيت همين دو عامل کافي است؟ بسيار هستند کساني که عشق و علاقه را با پشتکار به حدّ کمال دارند امّا موفق نمي شوند. پس عوامل ديگري هم لازم است که از جمله آن ها بايد از شانس و ارتباطات ياد کرد. يکي از شانسهاي زندگي احمد خيامي آن بود که در جريان کارش به عنوان راننده و تعمير کار با فريدون سودآور نماينده فروش اتومبيل ها و اتوبوس هاي مرسدس بنز و همچنين سازندة کاميون هاي خاور آشنا شد. عشق و علاقه و پشتکار و ابتکار احمد خيامي سبب شد که سودآور که مردي موفق و ثروتمند و مشهور بود و به عنوان داماد حاج حسين آقا ملک با مقامات بالا ارتباط داشت، احمد خيامي کارگر را به عنوان يک دوست و همکار پذيرفت و تا زماني که خود احمد خيامي به صورت يک کارفرماي موفق در آمد از او حمايت و به افرادي چون اردشير زاهدي معرفي کرد.
احمد خيامي در مسير خودرو سازي
مردان خود ساخته در طول عمر خود دست به کارهاي متعدد مي زنند و نا کام مي مانند اما ناگهان در ميان آن همه کار يکي با موفقيت همراه مي شود و با آن به هدف مي رسند. احمد بعد از مدّت ها ماشين شويي، کرايه دادن دوچرخه و موتورسيکلت، آوردن اتومبيل از تهران به مشهد و کار در تعمير گاه خيام( برادران خيامي در مشهد به اين نتيجهرسيد که در زادگاهش بيش از اين امکان ترقي برايش وجود ندارد. گاراژ و تعمير گاهش را به برادر کوچک ترش محمود سپرد و در آستانة سي سالگي عازم تهران شد.
در آن زمان در تهران کساني بودند که اتاق اتوبوس مي ساختند مانند اتوبوس شمس العماره، اتوبوس ايران پيما. اينها شاسي اتوبوس را از خارج وارد مي کردند و با چوب و آهن و ارّه و چکش براي آن اتاق مي ساختند و از قضا خوب هم مي ساختند. نام بعضي از اين اتوبوس ها کاديلاکي بود. به سبب آن که قسمت عقب اتوبوس را به شکل عقب اتومبيل کاديلاک که در آن زمان خيلي معروف بود در مي آوردند و همچنين اتوبوس هايي بودند که به با دماغ و بي دماغ معروف بودند.
احمد شيفتة کار اين صنعتگران با ذوق شده بود، کساني که صنايع دستي را جايگزين يک کار کاملاً صنعتي کرده بودند. آرزو داشت خودش هم دست به چنين کاري بزند امّا اين کار پول لازم داشت و احمد پول نداشت. پس تصميم گرفت کاري بکند که احتياج به سرماية بسيار زياد نداشته باشد.
احمد خيامي طي مدّتي که براي رساندن اتومبيل هاي مارک هاي مختلف از تهران به مشهد و همچنين زماني که در تعمير گاهش در مشهد روي اتومبيل هاي مختلف کار کرده بود متوجه شد که وقتي موتور اتومبيلي خراب مي شود اولين کار يک تعميرکار آن است که قطعة معيوب را با يک قطعة سالم عوض کند. فروشندگان قطعات يدکي که از آن موضوع اطّلاع دارند آن قطعات را چند برابر ارزش واقعي مي فروشند، صاحبان اتومبيل ها و تعمير کاران هم که مي دانند که تا وقتي آن قطعه عوض نشود اتومبيل به صورت يک دستگاه بي مصرف در مي آيد آن قطعه را به هر قيمت که عرضه کنند، مي خرند.
احمد که سرمايه اندکش اجازه نمي داد اتاق اتوبوس بسازد يا يک تعميرگاه مجهّز در تهران تأسيس کند تصميم گرفت يک مغازه کوچک فروش قطعات و لوازم يدکي اتومبيل افتتاح کند. از يکي از آشنايان به نام آقاي نيکبخت يک مغازي کوچک در خيابان اکباتان اجاره کرد يک تابلو بزرگ با عنوان فروشگاه تضامني برادران خيامي بالاي آن زد و به فروش قطعات يدکي اتومبيل پرداخت.
احمد خيامي بعدها دربارة آن تابلوي مطنطن و عنوان کمي عجيب آن گفت: به غير از برادران نمازي و برادران کاشانچي و فريدون سود آور که قبلاً با آنها کار کرده بودم و به من اعتماد داشتند بقية نماينده هاي اتومبيل حاضر مي شدند جنس نسيه بدهند. تهران آن زمان نمايشگاه انواع اتومبيل هاي کشور هاي مختلف بود. من براي آن که خريداران را به سوي مغازه جلب کنم ناچار بودم قطعات و لوازم همة اتومبيل ها را بفروشم. انتخاب عنوان " شرکت تضامني برادران خيامي" به کارم اهمّيّت مي داد هم به عنوان شرکت تضامني به فروشنده ها نشان مي دادم که شرکت فقط در حد سهام مسؤول بدهي هايش نيست و آن ها مي توانند براي وصول مطالبات خود از ساير دارايي هاي برادران خيامي هم اقدام کنند.
خوشبختانه فروشنده هاي قطعات يدکي مارکهاي مختلف اتومبيل هرگز براي وصول مطالبات خود ناچار به اقدام نشدند. کار شرکت تضامني برادران خيامي خيلي زود و خيلي زياد گرفت به طوري که يکي يکي مغازه هاي اطراف و اتاق هاي طبقات بالاي ساختمان را اول اجاره و بعد خريداري کرد. از يک مهندس آرشيتکت خواست با آهن بندي و تغيير دکوراسيون طبقي اول را تبديل به يک فروشگاه بزرگ و طبقات بالا را تبديل به آپارتمان هاي دفتري بکند. رونق کار فروشگاه آنقدر زياد بود که او تعدادي کارمند و ويزيتور و فروشنده استخدام کرد.
اين فروشگاه بعدها به نام "پي.ال.پي" به صورت يکي از بزرگترين قطعات يدکي اتومبيل در ايران در آمد درآمدرش آن قدر زياد بود که احمد مي توانست تا آخر عمر در ناز و نعمت زندگي کند امّا هدف احمد خيامي اين نبود او آرزوهاي دور و دراز داشت.
نخستين ابتکار ها
درآمد احمد خيامي از فروش قطعات يدکي اتومبيل در فروشگاه خيابان اکباتان زياد بود با گرفتن نمايندگي لاستيک کنيتا نتال و باتري دنا و بعضي قطعات ديگر از خارج زيادتر شد به طوري که تصميم گرفت به آرزوي ديرينه اش در مورد ساختن اتاق اتوبوس جامه عمل بپوشاند.
قطعه زميني در جادة کرج بين جادة مخصوص و اتوبان کرج به قيمت متري يک تومان خريد، يک سالن بزرگ در آنجا ساخت و وسايل کار ساخت اتاق اتوبوس را در آنجا نصب کرد. شکل اين سالن شبيه پروانه بود به اين سبب اسم آن را سالن شاپرکي گذاشتند-کارگران قديمي ايران ناسيونال حتماً اين بنا را که نخستين بنا در زمين کارخانه بود به خاطر مي آورند-آن گاه از فريدون سودآور نمايندة مرسدس بنز در ايران شاسي اتوبوسهاي مرسدس بنز را مي گرفت و روي آن ها اتلق مي ساخت.
اين کار تا اينجا تازگي نداشت. در آن زمان در تهران عدة زيادي به ساختن اتاق هاي اتوبوس اشتغال داشتند. و الحق اتاق هاي قشنگي هم مي ساختند. اتاق هايي که در ظاهر با اتاق هاي ساخت خارج فرق نداشت، پس احمد تصميم گرفت براي جلب خريدار دست به ابتکار هايي بزند.
احمد خيامي طي مدتي که اتومبيل هاي مختلف را از تهران به مشهد مي برد. در بازگشت همين مسير را به وسيلة اتوبوس طي مي کرد اغلب مشاهده مي کرد کودکان خردسال يا مردان و زنان سالخورده يا بيماران با خواهش و التماس از راننده تقاضا مي کنند:"آقا... بي زحمت چند دقيقه نگهداريد... و راننده با غر و لند نگه مي داشت و مسافر شرمزده زير يک درخت يا پشت يک ديوار خودش را سبک مي کرد. ايران کشور وسيعي است فاصلة بين شهر هاي بزرگ بسيار زياد است در آن زمان آبادي ها بسيار دور از هم بودند و اين گرافتاري مسافران همة خطوط اتوبوس راني کشور بود.
بعد ها که احمد به هواپيما نگاه مي کرد با خود مي انديشيد مسافران آن ها در موارد اضطراري چه مي کنند. حتماً به خلبان نمي گويند: "آقا لطفاً يک گوشه نگه داريد.... " هواپيما ها براي اين کار ها هم مجهّز شده اند. پس چرا او در اتوبوس اين کار را نکند؟ بعد از کمي فکر در قسمت انتهايي اتوبوس ها يک دستشويي و توالت کوچک درست کرد.
اين کار مثل تخم مرغ کريستف کلمب ساده بود امّا يکي بايد فرش را مي کرد. احمد اين فکر را کردو با همين فکر خريداران اتوبوس او چند برابر شد. اين کار به شرکت هاي مسافربري دليلي براي تبليغ و جلب مشتري مي داد. وقتي اتاق سازهاي ديگر از اين کار او تقليد مي کردند احمد يک قدم ديگر برداشت و در گوشه اي از اتوبوس يک يخچال نصب کرد تا مسافران در سفرهاي طولاني از نوشابة خنک استفاده کنند و بعد ها به همان نسبت که کارش رونق پيدا مي کرد قدم هاي ديگري بر مي داشت. به جاي به کار گيري چکش و ارّة معمولي وسايل برقي و ماشينط به کار مي برد. چند متخصص اتاق سازي از آلمان آورد. به جاي رنگ کردن اتوبوس با قلم مو اتاق رنگ درست کرد. در اين اتاق، اتوبوس وارد مي شد و رنگ پاش هاي برقي همه جايش را به طور مساوي رنگ مي کردند در کنار سالن شاپرکي يک سالن براي ساخت صندلي هاي راحت مخصوص اتوبوس ساخت تا مسافراني که چندين ساعت روي صندلي مي نشينند احساس ناراحتي نکنند. اين کارگاه صندلي سازي بعد ها الهام بخش او در ساختن نخستين کارخانه بزرگ مبل سازي ايران به نام "مبليران" شد.
اول کارگران، بعد خانواده
در ميان مردان خودساخته هستند کسانی که وقتی از زندگی سخت به مراحل بالا رسيدند اعتقاد پيدا مي کنند حال که خودشان سختي کشيدند تا به رفاه رسيدند ديگران نيز به نوبة خود بايد چنين مراحلی را بگذرانند. احمد خيامي از اين گروه نبود عقيده داشت تا حدي که برايش امکان دارد بايد از فشار وسختي زندگي ديگران کم کند.
او می دانست نخستين آرزوي هر کارگر و کارمند ايراني داشتن يک سرپناه و نجات از خانه به دوشي است. خودش هم اين آرزو را داشت به اين سبب همين که کارش در فروشگاه هاي قطعات يدکي خيابان اکباتان و کارگاه ساخت اتاق اتوبوس جادة کرج رونق پيدا کرد به فکر ساختن خانه براي کارگران و کارمندانش افتاد.
زميني در اراضي نيروي هوايي در شرق تهران خريد. از يک مهندس دوست و همکارش خواست در آنجا براي کارگران و کارمندانش خانه سازي کند. در آن تاريخ يعني اواخر دهة سي و اوايل دهة چهل خورشيدي در ايران سابقه نداشت يک کارفرما در بخش خصوصي براي کارکنانش خانه بسازد. به اين سبب اين مجتمع مسکوني که به 16 دستگاه معروف شد در ميان مردم و کارگران و حتي کارفرمايان چنان شهرتي براي احمد خيامي به وجود آمورد و اعتبار او را ميان هم صنفانش چنان بالا برد که يک تشکيلات عظيم روابط عمومي هم نمي توانست از عهدة اين کار برآيد.
امّا با اين همه احمد به فکر خودش و لذّت بردن از زندگي نبود، بعد از کارگران به فکر خانواده اش افتاد.
ما ايراني ها سنت خوبي داريم که اميدواريم آن را در نسلهاي آينده نيز هم چنان حفظ کنيم و آن گرامي شمردن خانواده است. پدران و مادران وظيفة خود مي دانند وسيلة تحصيل فرزندان خود را تا آخر فراهم کنند و حتي کمک به تهية وسايل ازدواج آن ها را از وظايف خود مي دانند. متقابلاً وقتی پدر و مادر به سن کهولت رسيدند فرزندانشان آنها را تنها نمي گذارند. همان طور که وقتي در خانواده يک نفر موفق شد دست خويشان و آشنايان را ميگيرد و آنها را بالا مي کشد. در غرب متمدّن چنين سنتهايي وجود ندارد يا دست کم عموميت ندارد.
احمد که در اين زمان مراحل اولية موفقيت را پيموده بود به فکر خانواده اش افتاد. از پدر و مادرش خواست نزد او به تهران بروند، امّا آنها حاضر نشدند مشهد را ترک کنند. احمد در حد امکان براي آن ها زندگي راحتي در مشهد فراهم ساخت. برادر کوچکترش مسعود کم سن و سال بود و به تحصيل اشتغال داشت. از محمود که پنج سال از او کوچکتر بود خواست گاراژ و تعمير گاه مشهد را برچيند و خودش به اتفاق بعضي از کارگران که به نظرش متعهد و متخصص و قابل اتماد هستند به تهران برود.
احمد براي آينده نقشه هاي بسياري در سر داشت که برادرش محمود مي توانست در پياده کردن آن برنامه ها مدد کارش باشد
در به در دنبال يک اتوموبيل ايده آل
محمود خيامي پس از مدّتي کوتاه با همة کارهاي فروشگاه قطعات يدکي اتو موبيل و کارگاه ساخت اتاقهاي اتوبوس آشنايي پيدا کرد و فروشنده ها و خريداران را شناخت. احمد وقتي ديد او به کارها تسلط پيدا کرده تصميم گرفت تشکيلاتش را به برادر کوچکترش بسپارد و به مسافرت دور دنيا برود. او اين سفر را از دونظر لازم داشت; يکي آنکه کارخانه هاي بزرگ اتوموبيل سازي جهان را از نزديک ببيند و از طرز کارشان آگاه شود و ديگر آنکه از ميان آن همه مدل هاي گوناگون يک اتوموبيل سواري مناسب را براي مونتاژ در ايران انتخاب کند.
در اين سفر دو نفر از دوستان و همراهان احمد خيامي او را همراهي مي کردند. اول به ايتاليا رفت، اول به ايتالي رفت، کارخانه هاي اتو موبيل سازي فيات و لانچيا توجه او را جلب کرد به خصوص مجذوب عظمت کارخانة فيات و تنوع توليداتش شد. فيات در ايران نماينده داشت. برادران کاشانچي ( علي و حسن کاشانچي ) فيات 1100 را در ايران مونتاژ مي کردند اما کلية قطعات اين اتوموبيل در ايتاليا ساخته و در ايران به هم وصل مي شد و چون احمد خيامي مدتي نمايندگي فيات را در مشهد داشت و بردران کاشانچي به او خيلي کمک کرده بودن فکر مي کرد به راحتي بتواند با آنها سر مونتاي فيات در ايران کنار بيايد.
به خصوص آن که آنها تا اي زمان هنوط به وارد کردن "پرس" هاي مورد نياز کارخانه براي ساختن تنة اتوموبيل و قطعات لازم براي مونتاژ اقدام نکرده بودند و دولت هم به آنها فشار وارد مي کرد که وضع کارخانه را مشخص کنند.
احمد خيامي از ايتاليا به اسپانيا رقت. در آن زمان کارخانه اتوموبيل سازي فورد آمريکا در اسپانيا اتوموبيل هاي کوچکي به نام "في يستا" توليد مي کرد که اسپانيايي ها به آن اتومبيل هزار و يک شب لغب داده بودند علّت اين نامگذاري آن بود که گفته مي شد که اين کارخانه در هزار و يک روز ساخته شده است. خيامي اين اتوموبيل را هم پسنديد و آن را در اولويت قرار داد.
خيامي از اسپانيا راهي آلمان، فرانسه، انگلستان، سوئد و آمريکا شد. او از کارخانه هاي اتوموبيل سازي فولکس واگن، مرسدس بنز، دکا و آلمان، پژو، سيتروئن، رنو فرانسه و کارخانة "روتس" سازندة اتوموبيل هاي هيلمن، آرو و آونجر و همچنين از جاگوار در آن کشور بازديد کرد و بيش از همه مجذوب فولک واگن و مرسدس بنز شد.
در سوئد هم اتو موبيل هاي "ساپ" و "ولوو" توجهش را جلب کرد.
يکي از دوستان و همکاران احمد خيامي که در اين سفر او را همراهي مي کرد مي گفت : احمد از اين سفر تجربيات فراواني اندوخت او که تا اين زمان فقط در شهر هاي مشهد و تهران اقامت کرده و تعمير گاه ها و کارگاه هاي اين دو شهر را ديده بود. از مشاهده کارخانه هاي بزرگ اتوموبيل سازي اروپا و آمريکا با ده ها و صد ها هزار کارگر و کارمند چنان به هيجان امده بود که دائم در حال برنامه ريزي بود که در ايران يک کارخانة اتوموبيل سازي بزرگ تأسيس کند.
در بازگشت به ايران اطرافيان خيامي انتظار داشتند اعلام کند که قصد مونتاژ فيات يا في يستا يا ولوو يا يک اتوموبيل آلماني يا فرانسوي را دارد اما ب کمال تأجب شنيدند که وي مي خواهد اتوموبيل "آرو" از محصولات کارخانة اتوموبيل سازي "روتس" انگلستان را مونتاژ کند. "روتس" در آن زمان يک کارخانة اتوموبيل سازي ورشکسته بود و خيامي در بازديد از آن کارخانه به توليدات آن از همه کمتر امتياز داده بود.
يکي از دوستان نزديک خيامي تعريف مي کرد وقتي ان خبر را شنيدم گفتم :
-- مگر خودت نگفتي "روتس" يک کارخانة ورشکسته است پس اين انتخاب چه معني دارد؟
او در حالي که در قيافه اش اثري از اندوه ديده مي شودجواب داد:
-- در زندگي انسان هميشه مختار نيست هر کاري را که مي خواهد انجام بدهد.
بعد بلافاصله اعتماد به نفس خودش را بدست آورد و گفت به زودي خواهي ديد من اين مدل ورشکسته را به يکي از معتبرترين اتوموبيل هاي جهان تبديل مي کنم.
چرا ايران ناسينال، چرا پيکان
اولين کار احمد خيامي بعد از انتخاب اتوموبيل انگليسي "آرو" براي مونتاژ تأسيس يک شرکت بود. شرکت نام و سرمايه مي خواست. نامي که او براي کارخانة اتوموبيل سازي اش انتخاب کرد "ايران ناسيونال" بود که امروز به ايران خودرو تغيير نام داده است و با آرم يا علامت گردونه اي باستاني که به وسيلة اسب کشيده مي شد.
امروزه شايد کمتر کسي بداند چرا خيامي اين نام را براي کارخانة اتوموبيل سازي اش انتخاب کرده. يکي از همکاران سابق او در اين باره چنين گفت : بعد از شهريور 1320 و اشغال کشور به وسيلة متفقين و آزادي فعاليت سياسي، جوانان هم به سياست علاقه پيدا کردند، امّا بيشتر آنها به ويژه روشنفکران و افراد وابسته به طبقات محروم جامعه به عضويت حزب توده در آمدند. حزب توده يک حزب دست چپي متمايل به سياست هاي اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي بود. امّا احمد خيامي با آن که از طبقات پايين جامعه بود و در جواني محروميت ها کشيده بود تمايلات ملي گرايانه داشت. به اين سبب در شعبة مشهد حزب "ايران" نام نويسي کردو در تمام سال هاي بعد از شهريور 1320 تا بيست و هشت مرداد 1332 که فعاليت احزاب آزاد بود در آن حزب فعاليت مي کرد و چون جواني ورزشکار بود و بارها مي شد او را در صف اول مبارزة بين احزاب و زد و خورد گروه هاي مختلف سياسي ديد.
حزب ايران يک حزب کوچک ملّي بود که رهبران و اعضاي آن طرفدار دکتر محد مصدق بودند و وقتي نهضت ملي کردن صنعت نفت آغاز شد همگي به عضويت جبهة ملي در آمدند و در حقيقت ستون اصلي جبهة ملي را تشکيل دادند.
بعد از 28 مرداد 1332 بسياري از اعضاي حزب ايران گرفتار، محکوم و زنداني شدند امّا احمد مشکلي پيدا نکرد او در زمان جواني کمنام بود که بين مشهد و تهران فعاليت مي کرد. بعد از 28 مرداد به کلي از سياست کناره گيري کرد امّا تمايلات ملي گرايانه خودش را از دست نداد به اين سبب وقتي براي کارخانه به دنبال اسم مي گشت نام ايران ناسيونال را انتخاب کرد، ايران به سبب تمايل به حزب ايران و ناسيو نال يا ملي به سبب عضويتش در جبهة ملّي.
در مورد اتوموبيل هم او نام "آرو" را نپسنديد و تصميم گرفت براي آن مارک اتوموبيل کارخانة "روتس" اگلستان يک نام ايراني انتخاب کند. کلمة "آرو" در فارسي به معني "تير"، "خدنگ" و "پيکان" آمده. او در ميان اين کلمات پيکان را پسنديد. با خواندن اين نام انسان کمتر به ياد تير و خدنگ و نيزه مي افتد به خصوص که امروز شخص تا نام پيکان را مي شنود يک اتوموبيل در نظرش مجسم مي شود.
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] واقعیت این است که اتومبیل رولزرویس از بهترین اتومبیل های لیموزین در جهان بوده و خواهد بود. هیچ جای شکی نیست که مهندس "رویس" همواره بهترین معیارها و استانداردها را برای ساخت اتومبیل های خود در نظر میگرفت. "فردریک هنری رویس" "[/FONT][FONT=&quot]Frederick Henry Royce[/FONT][FONT=&quot]" در 27 می 1863 میلادی در آلوتن نزدیک پترزبورگ بدنیا آمد.
او پسر یک آسیابان بود که در کارش ورشکست شده بود. در اوایل دوران زندگی خود مشاغل متعددی از قبیل روزنامه فروشی و پادویی و تلگراف خانه داشت. قبل از اینکه او در خط آهن بزرگ شمال شاگردی و نوآموزی را شروع کند مخارش زندگی اش به وسیله عمه اش پرداخت می شد. مشکلات و مصایب مادی به طور ناگهانی و خیلی زودرس، تعلیمات کارآموزی اش را فسخ نمد و او را مجبور کرد که در یک شرکت تولید کننده ابزار استخدام شود.
وی در اوقات فراغتش به مطالعه دروس مهندسی برق می پرداخت و این مطالعه و گرایش به سوی مسایل فنی سبب گردید تا با یک شرکت مهنسی برق رابطه برقرار کند. قبل از تاسیس شرکت مهندسی برق و الکتریکی خود ، در منچستر با سرمایه ای حدود 20 پوند و با یک شریک ایم شرکت را پایه گذاری و تاسیس کرد. اولین اتومبیل رویس ، یک چهار چرخه فرانسوی ناقص بود که در سال 1903 میلادی جانشین یک مدل فرانسوی دیگر شد. این اتومبیل یک مدل دوسیلندر ناصاف و خشن و پر سر و صدا بود که در طرح آن رویس تغییرات قابل توجهی بوجود آورد.
رویس در سال 1904 میلادی ، اتومبیل دوسیلندری ساخت که هر چند موفقیت تجاری ویژه ای را نصیبش ننمود ولیکن عالی تر از مدل های مشابه فرانسوی اش بود. "چالز استوارت رولز" "[/FONT][FONT=&quot]Charles Stewart Rolls[/FONT][FONT=&quot]" پسر سوم لرد لینگاتوک بود که از فروش کالسکه های بودن اسبش موفقیت و پیشرفت قابل توجهی کسب کرده و فرد نسبتا مرفهی بود ، چرا که درشکه هایش را به طبقه اعیان و اشراف می فروخت. او اشتباهات زیادی در ابتدای کار مرتکب شد ولی بعدها این اشتباهات را اصلاح کرد.
با ساخت و تولید اتومبیل ، وی اقدام به فروش انواع اتومبیل نمود. لیکن پس از اینکه هنری رویس اتومبیل استثنایی خود را تولید کرد ، رولز در هتل [/FONT] [FONT=&quot] Midland[/FONT][FONT=&quot] منچستر ترتیب ملاقاتی را با وی داد. نتیجه این مذاکره عقد پیمانی بین این دو مرد بود که به اتومبیل رویس توسط سرمایه و پول رولز رونق بخشید. رویس پنج نوع اتومبیل متفاوت را تولید کرد ، یک اتومبیل با قدرت 10 اسب بخار ، یک اتومبیل با قدرت 15-20 (با موتور و شاسی مشابه) و یک اتومبیل شش سیلندر با 30 اسب بخار قدرت و اتومبیلی با همین قدرت و چهار سیلندر.
اتومبیل های فوق در ماه دسامبر 1904 میلادی در نمایشگاه پاریس به نمایش درآمدند. در همان زمان "رولز" و "رویس" موافقت کردند که اتومبیل های تولیدی شان را از این به بعد تحت عنوان "رولزرویس" بسازند و بفروشند. این شراکت در واقع با نام "رولزرویس" به طور عملی قوت یافت. مرد سوم در این شراکت که مشهور به خط پیوند در "رولزرویس" است ، نامش "کلود جانسن" بود. وی اولین منشی کلوپ اتومبیل سلطنتی بود که تحت تاثیر نبوغ "رولزرویس" قرار گرفت و راننده مسابقات اتومبیل رانی و مهندس بسیار ماهری بود.
اولین اتومبیلی که با نام "رولزرویس" به فروش رسید مدل [/FONT] [FONT=&quot] Silver Chost[/FONT][FONT=&quot] با موتور شش سیلندر خطی بود که در سال 1906 تولید و در کمتر از یک سال بعنوان بهترین اتومبیل سال دنیا برگزیده شد.
آرم کارخانه "رولزرویس" عبارت است از یک زمینه سیاه که در آن دو عدد حرف [/FONT] [FONT=&quot] R[/FONT][FONT=&quot] انگلیسی بر روی هم نوشته شده است. این دو حرف معرف نام آقای رولز و رویس هستند.
چند نکته جالب در مورد این کارخانه وجود دارد.
رولزرویس یکی از پیشرفته ترین کارخانه ها در زمینه ساخت موتور هواپیما است تا جایی که موتور هواپیمای کنکورد توسط این کارخانه ساخته شدند.
بر روی جلوپنجره تمامی رولز رویس هایی که از سال 1911 به بعد ساخته شده اند مجسمه یک فرشته از جنس طلا قرار گرفته که امیلی نام داردو به عقیده بسیاری این فرشته تمثال دختری است که آقای رویس به آن دل بسته بود ولی هرگز موفق به ازدواج با او نشد. برخی هم معتقدند این فرشته سمبل آرامش است و [/FONT] [FONT=&quot] The Spirit of Extacy[/FONT][FONT=&quot] نام دارد.
این مجسمه از طلای 24 عیار و به روش ریخته گری سنتی ساخته می شود که این باعث می شود تا هیچکدام از این مجسمه ها کاملا شبیه به هم نباشند.[/FONT]
[FONT=&quot] اما نکته قابل بحث ، سرنوشت تلخ رولز و رویس در اواخر عمرشان بود. رولز که رد ضمن فروشندگی گاهی اوقات نیز پرواز می کرد در 12 جولای 1910 میلادی در یک نمایش پرواز در "بارن هاوس" کشته شد . یک سال بعد از آن ، رویس خسته از کار برای همیشه کار و خانه اش را ترک کرد. همسرش نیز او را رها کرد و پرستاری به نام "اتل اوبین" از این مرد بزرگ صنعت اتومبیل سازی نگهداری کرد. رویس که در اواخر عمرش به کلی ناتوان و علیل گردیده بود ، سرانجام در تاریخ 22 آوریل 1933 چشم از جهان فرو بست.
آرم تمامی مدل های "رولز رویس" تا سال 1933 با لعاب قرمز پوشیده بود و سپس به رنگ سیاه تغییر پیدا کرد و این تغییر رنگ دلیلی جز درگذشت رویس در ان سال نداشت که به احترام مقام والا و بزرگش ، مسئولین کمپانی برای همیشه آرم اتومبیل را سیاه کردند.[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] منبع :[/FONT]
[FONT=&quot] http://www.car.mihanblog.com[/FONT]
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شرکت پارس خودرو یکی از شرکتهای تولید کننده خودرو در ایران است. پارس خودرو عمده‌ترین تولید کننده خودروهای چندمنظوره و ورزشی(SUV) در ایران نیز می‌باشد.
تاریخچه

در ابتدا پارس خودرو محصولات
رامبلر و جنرال موتورز را تحت لیسانس شرکت‌های اصلی تولید می‌کرد. اولین خودروی ساخته شده توسط این شرکت آریا شاهین بود که در سال ۱۹۶۷ میلادی بر اساس خودروهای تولید رامبلر ساخته شد. این شرکت همچنین خودرو جیپ را تحت لیسانس شرکت اصلی تولید کرد.
ذر سال ۱۹۷۲ میلادی پس از این که پارس خودرو جزئی از
جنرال موتورز شد به جنرال موتورز ایران تغییر نام یافت و تولید خودروهای اپل را با علامت تجاری شورلت در ایران آغاز کرد. این خودرو با موتورهای ۲٫۵ و ۲٫۸ لیتری تولید می‌شد. علاوه بر این یک مدل بیوک و کادیلاک و یک مدل شورلت به نام شورلت نوا همراه با یک وانت شورلت تولید شد. این تولیدات تا سال ۱۳۶۱ شمسی که دولت جمهوری اسلامی ایران شرکت را وادار به قطع رابطه با جنرال موتورز کرد ادامه داشت.
پس از این پارس خودرو تولید
نیسان پاترول را تحت لیسانس شرکت نیسان آغاز کرد. همچنین شرکت پارس خودرو خط تولید رنو ۵ را از شرکت سایپا خریداری کرده و اقدام به تولید خودروهای سپند I و سپند II نمود که در واقع نسخه‌های تغییر یافته رنو ۵ بودند.
در سال ۲۰۰۰ مقدار ۵۱ درصد از سهام شرکت پارس خودرو توسط
سایپا خریداری شد. محصول بعدی پارس خودرو پی‌کی نام داشت که با تلفیق موتور پراید و بدنه رنو ۵ تولید می‌شد. با توجه به این که فاصله چرخ‌های پراید بیش از رنو ۵ بود چرخ‌های پی کی خارج از بدنه آن قرار می‌گرفت. توليد اين خودرو متوقف شده است.




محصولات فعلی

در حال حاضر شرکت محصولات رنو و نیسان را تحت لیسانس شرکت اصلی تولید می‌کند.
نیسان ماکسیما و نیسان رونیز و مگان و لوگان از این جمله‌اند. لوگان تولیدی به نام تندر۹۰
شناخته می‌شود.2 محصول جدید هم از اواخر سال 1388 به نامهای {نیسان قشقائی } و (نیسان تینا ) به محصولات پارس خودرو افزوده می‌شوند که به ترتیب جای رونیز و ماکسیما را خواهند گرفت .
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] تاریحچه خودروهای بنزینی

ترجمه: حمیده احمدیان راد [/FONT]

[FONT=&quot] اولین وسیله نقلیه جاده ای که انرژی اش به وسیله موتورهای بخار تأمین می شد، به وسیله نیکلاس ژوزف کاگنوت فرانسوی در سال 1769 ساخته شد. این اتومبیل به وسیله کلوب اتومبیل سلطنتی انگلیس و کلوب اتومبیل دوفرانس به عنوان اولین اتومبیل شناخته شده است. بنابراین چرا بسیاری از کتاب های تاریخی می گویند که اتومبیل به وسیله "گوتلیب دیملر" و یا توسط "کارل بنز" اختراع شده است. [/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] این امر به این دلیل است که هم دیملر و هم بنز وسایل نقلیه کاربردی و عملی که با انرژی بنزین کار می کرد و سرآغاز اتومبیل های امروزی است را با درجه موفقیت بالایی اختراع کردند. دیملر و بنز اتومبیل هایی اختراع کردند که شبیه به ماشین هایی که ما امروزه مورد استفاده قرار می دهیم به نظر می رسیدند و کار می کردند.[/FONT]
[FONT=&quot] تاریخ موتوراحتراق داخلی- قلب اتومبیل[/FONT]
[FONT=&quot] موتور احتراق داخلی، موتوری است که در آن احتراق انفجاری سوخت یک پیستون را داخل سیلندر هل می دهد. حرکت پیستون، میل لنگی را می گرداند و سپس چرخ های اتومبیل را از طریق یک زنجیر یا یک جعبه دنده به گردش درمی آورد و سواری حرکت می کند. سوخت هایی که معمولاً برای موتورهای احتراق اتومبیل مورد استفاده قرار می گیرند بنزین، دیزل و نفت سفید هستند. [/FONT]
[FONT=&quot] خلاصه تاریخ موتور احتراق داخل به این گونه است:[/FONT]
[FONT=&quot] 1680 -فیزیکدان آلمانی، کریستین هویگنس [/FONT] [FONT=&quot] Christian Huygens[/FONT][FONT=&quot]، یک موتور احتراق داخلی اختراع کرد (اما هرگز ساخته نشد) که سوختش باروت بود.[/FONT]
[FONT=&quot] 1807-ایساک فرنکوییز دو ریواز [/FONT] [FONT=&quot] Francois Isaac de Rivaz[/FONT][FONT=&quot] سوییسی، یک موتور احتراق داخلی اختراع کرد که ترکیبی از هیدروژن و اکسیژن را به عنوان سوخت مورد استفاده قرار می داد. ریواز اتومبیلی برای موتورش طراحی کرد که اولین اتومبیلی بود که موتورش احتراق داخلی بود. به هرصورت آن چه که او طراحی کرد، طراحی بسیار ناموفقی بود.[/FONT]
[FONT=&quot] 1824-مهندس انگلیسی، ساموئل براون موتور بخاری را که برای سوزاندن بنزین مناسب بود ساخت. ماشین او مدت کوتاهی از تپه "شاترز هیل" لندن بالا رفت.[/FONT]
[FONT=&quot] 1858-یک مهندس متولد بلژیک به نام جان جوزف اتینه لنویر [/FONT] [FONT=&quot] Jean Joseph[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] Étienne Lenoir[/FONT][FONT=&quot] در سال 1860 یک موتور دوکاره احتراق داخلی با جرقه الکتریکی اختراع کرد و آن را ثبت کرد. این موتور با سوخت گاز ذغال کار می کرد. در سال 1863 لنویر موتور بهتری را ساخت (در آن از کاربراتور اولیه و مشتقات نفت استفاده می شد) که یک واگن سه چرخه را حرکت می داد و توانست یک سفر تاریخی را در جاده ای 50 مایلی به پایان برساند.[/FONT]
[FONT=&quot] 1862-آلفونس بیو دو روچاس [/FONT] [FONT=&quot] Alphonse Beau de Rochas[/FONT][FONT=&quot]، مهندس غیرنظامی فرانسه یک موتور چهار زمانه را ثبت اختراع کرد ولی آن را نساخت. [/FONT]
[FONT=&quot] 1864-مهندس اتریشی، مارکوس زیگفرید، یک موتور یک سیلندری را با کاربراتوری ابتدایی ساخت و موتورش را در ارابه ای با دو چرخ کار گذاشت که برای رانندگی 500 فوتی (15/0 کیلومتری) در سنگلاخ نیز مناسب بود. چند سال بعد مارکوس وسیله نقلیه ای طراحی کرد که با سرعت 10 مایل در ساعت (حدود 16 کیلومتر) در ساعت حرکت می کرد و چند مورخ آن را آغاز اتومبیل مدرنی که با بنزین یا گازوییل کار می کرد می دانند.[/FONT]
[FONT=&quot] 1873-جرج بریتون، مهندسی آمریکایی بود که به شکل ناموفقی موتور دو زمانه با سوخت نفت سفید ساخت (این موتور دو سیلندر که با دو پمپ بیرونی کار می کرد) را ایجاد کرد. به هر صورت این موتور به عنوان اولین موتور نفتی کاربردی و ایمن در نظر گرفته می شود.[/FONT]
[FONT=&quot] 1866-مهندسان آلمانی یوگن لنگن [/FONT] [FONT=&quot] Eugen Langen[/FONT][FONT=&quot] و نیکولاس آگوست اتو، روی طرح های لنویر و دو روچاس کار کردند و یک موتور بنزینی مؤثر و کارا را اختراع کردند.[/FONT]
[FONT=&quot] 1876-نیکلاس آگوست اتو به طور موفقیت آمیزی یک موتور چهار زمانه را اختراع کرد وبعداً آن را ثبت اختراع کرد که "سیکل اتو" نامیده می شود.[/FONT]
[FONT=&quot] 1876-اولین موتور دو زمانه به شکل موفقی به وسیله سر دوگاله کلرک [/FONT] [FONT=&quot] Sir[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] Dougald Clerk[/FONT][FONT=&quot] اختراع شد.[/FONT]
[FONT=&quot] 1883-مهندس فرانسوی ادوارد دلامر-دبوتویل [/FONT] [FONT=&quot] Edouard[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] Delamare-Debouteville[/FONT][FONT=&quot]، یک موتور چهار زمانه تک سیلندر ساخت که با بنزین کوره حرکت می کرد. مشخص نیست که آیا او واقعاً اتومبیلی ساخت یا نه. اما به هرحال طرح های او برای آن زمان بسیار پیشرفته بود و هم دیملر و هم بنز آنها را از بعضی جهات دست کم بر روی کاغذ جلو بردند.[/FONT]
[FONT=&quot] 1885-گوتلایب دیملر آن چه را که اغلب به عنوان نمونه اولیه موتور بنزینی مدرن شناخته می شود اختراع کرد که با یک سیلندر عمودی و با بنزینی که به داخل یک کاربراتور تزریق می شد کار می کرد (این اختراع در سال 1887 ثبت شد). دیملر در ابتدا با این موتور یک وسیله نقلیه سواری با دوچرخ ساخت و یک سال بعد اولین وسیله نقلیه موتوری چهارچرخ جهان را ساخت.[/FONT]
[FONT=&quot] 1886-در 29 ژانری،کارل بنز اولین اتومبیل با سوخت بنزین را ثبت اختراع کرد.[/FONT]
[FONT=&quot] 1889-دیملر یک موتور چهار زمانه پیشرفته با سوپاپ های قارچی شکل و دو سیلندر وی ([/FONT][FONT=&quot]V[/FONT][FONT=&quot]) شکل ساخت.[/FONT]
[FONT=&quot] 1890-ویلهم میبچ [/FONT] [FONT=&quot] Wilhelm Maybach[/FONT][FONT=&quot] اولین موتور چهار سیلندر چهار زمانه را ساخت.[/FONT]
[FONT=&quot] طراحی موتور و طراحی خودرو فعالیت هایی مکمل یکدیگرند. تقریباً همه طراحان موتور که پیش از این به آنها اشاره شد، خودرو هم طراحی کردند. چند تا از این طرح ها تداوم یافتند و تبدیل به محصولات اصلی در اتومبیل سازی شدند. همه این مخترعان و افرادی دیگر تکامل قابل توجهی در وسایل نقلیه با احتراق داخلی به وجود آوردند.[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] http://inventors.about.com/[/FONT]
[FONT=&quot] library/weekly/aacarsgasa.htm [/FONT] [FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] منبع:[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]http://020.ir[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]شرکت هوندا موتور: آغاز کار

در سال 1946، مردم ژاپن، کشوری که جنگ آن را در هم شکسته بود، در تلاش آن بودند تا سرزمین خویش را از میان خرابه ها و پاره سنگ های باقیمانده از جنگ، بازسازی کنند.
از آن هنگام که دشمن آخرین بمب ها را فرو ریخته بود، به زحمت یک سال می گذشت و برای نگاهداری آنچه که باقی مانده بود و از میان بردن یادآورهای سهمگین، کاری بسیار انجام گرفته بود.

با این وجود، هنوز بخش بیشتر شهر، خرابه بود. حمل و نقل توکیو، شامل وسایل نقلیه موتوری دودزایی می شد که با زغال کار می کردند و یا خودروهای پر سروصدای خیابانی که به محض توقف و سوار کردن یک مسافر، احتمال خاموش شدن آنها می رفت؛ و در پی اینها دوچرخه بود.

دوچرخه نه تنها فراوان بود بلکه هم برای جابه جا کردن دوچرخه سوار و هم بار، با سرعتی به ظاهر زیاد، وسیله ای مناسب بود. در عین حال، چندان مهم نبود که دوچرخه سوار چقدر می توانست با اراده باشد، زیرا قادر نبود بار زیادی را حمل کرده و یا راهی دور را بپیماید.

آن سال، سوئی چیرو هوندا، که مردی چهل ساله بود، موسسه تحقیقات فنی هوندا را پایه گذاری کرد. او در این محل، موتورهای درون سوز و ماشین ابزارهای کوچک می ساخت تا از آنها برای تولید دوچرخه های موتوری استفاده کند.
وضع نمی توانست بدتر از این باشد؛ هوندا به اندازه کافی سرمایه نداشت و در شرف ورود به صنعت پر ازدحامی بود که در آن هنگام به تخمین 250 رقیب داشت. هوندا مردی بود که تحصیلات رسمی چندانی نداشت و در امر مدیریت یا تجارت نیز دارای مهارتی نبود و اگر مشاورانی در برنامه ریزی یا بازرگانی می داشت، او را اندرزها می دادند که جلو سرمایه گذاری تازه را بگیرد و آنچه را هم که به کار گذاشته است از خطر برهاند.

سوئی چیرو هوندا
مردی که عاشق مکانیکی بود

سوئی چیرو هوندا، پسر آهنگری فقیر در روستای کوچک کومیو بود.
این روستا در 270 کیلومتری جنوب غربی توکیو قرار داشت. پدرش در کنار کار آهنگری، به تعمیر دوچرخه نیز اشتغال داشت.
پسر جوان، همراه با صداهای کوبنده پتک بر سندان بزرگ می شد، و شاید این زمینه ای بود که به تدریج عشقی جاودان به مکانیکی را در او به وجود آورد. سوئی چیرو هوندا پیش از ورود به مدرسه در تعمیر دوچرخه به پدرش کمک می کرد.

هنگامی که هوندا به یک آگهی کوچک استخدام شاگرد در یکی از مجلات تجارتی برخورد و به آن پاسخ داد، به ناگاه دست از تحصیلات رسمی کشید.
او در سن شانزده سالگی عازم توکیو شد تا در یک تعمیرگاه کوچک اتومبیل موسوم به آرت شوکائی، دوره شش ساله شاگردی را بگذراند.

برای او، این کار آغازی بود از سطح پایین در رشته مکانیکی، و اجرت نخستین ماه کار او، مبلغی معادل یک دلار و بیست و پنج سنت بود.

با این وجود، هنگامی که این دوره شش ساله پایان گرفت، مرد بیست و دو ساله، تعمیرکاری بسیار ماهر شده بود و استادش به او مبلغی پول داد که هوندا می توانست با آن، شعبه آرت شوکائی را در زادگاهش برای خود باز کند.

این کار، یک کار ذوقی بود. هوندا ساعت های متمادی به شدت کار می کرد و کسبش رونق چندانی نداشت. او در اوقات فراغت، خود را با موتورها مشغول می داشت.

ظاهرا در پی بروز یک رشته رویدادهای طبیعی، شیفته اتومبیل های تندرو شد و سرانجام به طراحی و ساخت آنها روی آورد، تا اینکه توانست وارد مسابقات اتومبیل رانی شود.
در ژوئیه سال 1936، هوندا در مسابقات اتومبیلرانی ژاپن شرکت کرد. او در این مسابقه، یک اتومبیل فورد اصلاح شده را می راند و توانست با سرعت 75 مایل در ساعت، رکوردی نسبتا خوب در سطح ژاپن بر جای گذارد.

در این مسابقات او خیلی راحت از دیگران پیش افتاد و هنگامی که می خواست از خط پایان عبور کند، ناگهان اتومبیلی که نقص فنی پیدا کرده بود به شدت با اتومبیل او برخورد کرد و وی را به سختی زخمی ساخت، به طوری که هجده ماه، او را ناتوان نمود.
پس از این رویداد، همسرش ساچی، که یک دختر دهقان بومی بود، توانست او را راضی کند تا دست از راندن اتومبیل های مسابقه بردارد.

این رویداد در زندگی مکانیک، نقطه عطفی بود که او را وادار کرد تا کار مسابقه را رها کند و وقت و نیروی خود را صرف کسب و کارش بنماید.

سرانجام، هوندا از کار تعمیر اتومبیل بی قرار گشت. او استدلال می کرد که "تعمیر اتومبیل، کاری است محدود، زیرا تنها می توانم در مناطق محلی و اطراف آن، اتومبیل مردم را تعمیر کنم. مردم آمریکا، یا حتی توکیو، هر قدر هم که تعمیرکار خوبی باشم، اتومبیل های خود را به تعمیرگاه من نمی آورند. اما اگر من در کار ساخت این وسیله باشم، می توانم کسب و کار خود را تا نقطه های دور دست دنیا گسترش دهم."

در اواخر سال 1937، هوندا با حمایت مالی بستگان و دوستانش، تعدادی ماشین آلات برای ایجاد یک کارخانه ساخت و رینگ پیستون خریداری کرد. عزم او برای رسیدن به کامیابی آن قدر راسخ بود که بی اغراق در کارخانه اش زندگی می کرد.
روی کف کارگاه می خوابید و برای صرف غذا، آنجا را ترک نمی گفت و از این رو همسرش غذای او را به کارگاه می آورد. با این وجود این کسب و کار هم رونق نیافت. روزی یکی از دوستانش که صاحب یک کارگاه ریخته گری بود به او توصیه ای کرد و گفت، "مهم نیست که چقدر سخت کار کنی و بخواهی موفق شوی، تو باید در ریخته گری تخصص پیدا کنی و گرنه محکوم به فنا هستی، و من به تو توصیه می کنم تا برای آموختن این فن، در یک دوره کارآموزی شرکت کنی."

هوندا، با شناخت محدودیت های خود و نیازی که به دانش بیشتر حس می کرد، با معلم مدرسه تکنولوژی هاماماتسو که در همسایگی او قرار داشت ( و اکنون دانشگاه شی زواوکا است) به رایزنی پرداخت. معلم به او گفت که در رینگ پیستون هایی که او می سازد به اندازه کافی سیلیکون به کار نمی رود. او در خاطراتش می نویسد، "نه تنها درباره سیلیکون دانش کافی نداشتم، بلکه خجالت می کشیدم بپذیرم که حتی نمی دانم بدان نیاز دارم."[/FONT]

 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]هوندا که در دوران مدرسه، شاگردی ضعیف بود، با اکراه در سر کلاس درس حاضر می شد و در عین حال به اداره کسب و کار خویش ادامه می داد. او در کلاس به چیزی که به طور مستقیم به رینگ پیستون ربطی نداشت توجه چندانی نمی کرد. نه جزوه برمی داشت و نه نگران امتحانات کتبی بود.

رییس مدرسه به او می گفت اگر از دادن امتحان خودداری کند، دیپلم نمی گیرد. هوندا با شنیدن این حرف با حاضر جوابی می گفت که ارزش دیپلم از بهای یک بلیت سینما کمتر است: "با یک بلیت به شما در سالن سینما جایی برای نشستن می دهند، اما با یک دیپلم کاری برایتان فراهم نمی کنند."

البته چنین نبود که هوندا برای تحصیلات دیگران احترامی قل نباشد، تنها معلومات کلاسیک که در پس آن تجربه ای وجود نداشت در ذهن او جای گیر نمی شد.
او سالها نسبت به گاکوباتسو، یا سیستم تشکیل شبکه ای در ژاپن موسوم به "پسران خوب قدیمی" احساس تحقیر شده ای داشت. این سیستم، بیشتر از آنکه روی توانایی اشخاص و لیاقتشان در کار تکیه کند، روی مدرسه ای که از آن فارغ التحصیل می شدند، تاکید می گذارد. حتی اکنون هم دانش یک درجه تحصیلی از یک دانشگاه بزرگ، می تواند در جامعه بازرگانی ژاپن درهایی را بگشاید که در غیر این صورت بسته می ماند.

با این وجود، شرکت هونداموتور در عین حال که سهم خود را از فارغ التحصیلان دانشگاه دارد، داشتن ورقه دیپلم از یک دانشکده "خوب" را تنها ملاک ارجاع کار به اشخاص قرار نمی دهد.

هنگامی که هوندا طرز ساختن رینگ پیستون را به درستی فرا گرفت، شرکت او رشد کرد و ظرف دو سال، برنده یک قرارداد با شرکت تویوتا، بزرگترین سازنده اتومبیل در ژاپن شد. در ایام جنگ جهانی دوم، بمب های آتشزا به کارخانه پیستون سازی او آسیب سختی وارد ساختند، و زمانی که جنگ به پایان رسید، زلزله آنچه را که از این کسب و کار بر جای مانده بود منهدم ساخت.

هوندا، در اکتبر سال 1946 "موسسه تحقیقات فنی هوندا" را بنیان گذارد. اینجا، شرکتی کوچک با نامی دهان پرکن بود که شامل بنیانگذار و تنی چند از دستیارانش می شد. هوندا دو سال در این شرکت به تعمیر موتور اشتغال داشت.

سپس در سال 1948، شرکت خود را تجدید سازمان داد و نام آن را به شرکت هونداموتور با مسوولیت محدود تغییر داد. او 500 موتور کوچک مازاد زمان جنگ را به قیمت تقریبا 32 دلار خریداری کرد. این موتورها، موتورهایی کوچک و بنزینی بودند که در زمان جنگ از آنها برای به کار انداختن ژنراتور برق استفاده می شد. اینها موتورهای دوهنگامه تک سیلندر و کوچکی بودند که می شد برای تامین نیروی کمکی در دوچرخه ها آماده شان کرد.

از طرف دیگر، بنزین در ژاپن مثل بیشتر کالاها، کمیاب و گران بود؛ از این روف سوئی چیرو هوندا شروع به ساختن ترکیب ارزان قیمتی از روغن سقز و بنزین نمود که ترکیبی خاص خودش بود.

البته قابل پیش بینی بود که مشتریان او سوخت جدید را از این شرکت تازه کار خواهند خرید، اما این کسب تازه چندان رونقی نگرفت. سال نخست، کل فروش ناخالص شرکت بالغ بر 55000 دلار شد که سودی را نشان نمی داد. زمانی که موجودی موتورهای مازاد کم کم ته کشید، مخترع سختکوش، تصمیم گرفت که خود دست به کار ساختن موتور شود.

پیمان یک شراکت پاک و صمیمانه:
ورود تاکه ئو فوجی ساوا

هنگامی که تقاضا برای موتورهای هوندا افزایش یافت، او واقعا در بازاریابی تجربه ای نداشت، چرا که شخصا به هدف های فنی کارش علاقه مند بود. اما با درک این حقیقت که فراورده های او باید به فروش بروند، با توزیع کننده ای وارد معامله شد تا تمام موتورهای بازسازی شده را خریداری کند.

این خریدار، به نوبه خود، موتورها را در بسته بندی هایی، به عنوان کیت تبدیل موتوسیکلت، برای فروش به بازار عرضه کرد. هوندا که اینک از بار مسوولیت بازاریابی آسوده خاطر شده بود، می دانست در پی هدف همیشگی خود که تکمیل یک "تله موش بهتر" بود به کار تجربه و آزمایش با موتورها ادامه دهد. او سخت بر این باور بود که اگر ژاپن باید به صورت یک کشور بزرگ صنعتی ساخته شود، این رستگاری از راه دستیابی به تکنولوژی پیشرفته فراهم می آید.

هوندا در سال 1949، مبلغ 3800 دلار از طریق سرمایه دارانی که خواهان سرمایه گذاری بودند، پول فراهم ساخت و آن را صرف تکمیل موتور دو سیلندر 50 سانتی متر مکعبی سبک وزنی کرد که قادر بود 3 اسب بخار نیرو تولید کند. موتوسیکلت تازه نه تنها قدرتش بیش از موتوسیکلت پیشین بود، بلکه قاب و بدنه فلزی نشاندار آن نیز عالی تر بود.

هنگامی که به خاطر موفقیت شرکت، جشنی بر پا شد، یکی از مدعوین فراورده تازه را "یک رویا" توصیف کرد. با این کلام او، موتور رسما "دریم تایپ دی" نام گرفت. با موفقیتی که این مدل تازه کسب کرد، شرکت از کامیابی ناگهانی و کوتاهی برخوردار شد. کارخانه کوچک هوندا، نیروی کار خود را به هفتاد نفر و میزان تولید ماهانه اش را تا پایان سال 1949 به یکصد واحد افزایش داد.

فروش این موتورها می توانست حتی بالاتر از این تعداد هم باشد، اما توزیع کننده انحصاری هوندا، تصمیم گرفته بود که به طور ساختگی فورش ماهانه را به 80 واحد محدود سازد. این پخش کننده با پایین نگاه داشتن عرضه نسبت به تقاضا، می توانست سود بیشتری را نصیب خود سازد؛ اما این کار، بی شک هیچ به سود هوندا نبود. هنگامی این وقفه شدید می توانست تبدیل به پیشرفت گردد که بر اثر وجود رقابت، موتور دو هنگامه هوندا جهش می کرد و به یک موتور آرامتر و نیرومندتر چهارهنگامه مبدل می گشت. این شرکت سختکوش از دو جهت با بلاتکلیفی روبه رو بود. از یک سو ساخت فراورده ای رشد نایافته و ناقص و از دیگر سو سروکله زدن با توزیع کننده ای که در خدمت سود شخصی خویش بود. هوندا شدیدا به کار تخصصی مدیریت نیازمند بود و این تخصص با آمدن تاکه ئو فوجی ساوا تامین گردید.

تاکه ئو فوجی ساوا، که چهارسال از هوندا جوانتر بود، پسر یک پیمانکار کوچک بود. فوجی ساوا چون هوندا، تحصیلات رسمی خود را در سالهای پایین زندگی ترک گفت.
او تنها دوره اول دبیرستان را به پایان برد، زیرا کسالت و بیماری پدرش، وی را ناچار ساخت برای تامین زندگی خانواده خویش مدرسه را ترک گوید.

او در سال 1929، کاری برای خود پیدا کرد و آن، زدن آدرس روی پاکت و ارسال کارت پستال بود. مزد این کار، چند سکه ناچیز در روز بود.

بعد از یک سال که این کار را ادامه داد، به عنوان داوطلب وارد خدمت ارتش سلطنتی شد. او می توانست به خاطر اینکه داوطلبانه وارد ارتش شده است، تنها یک سال پس از خدمت مرخص شود. فوجی ساوا برای شغل بهتری واجد شرایط نبود. پس از بازگشت از خدمت، بار دیگر به شغل پیشین روی آورد و کار چسباندن آدرس روی پاکت ها را شروع کرد.

فوجی ساوا تا سال 1934 به این کار ادامه داد و در این سال یک تاجر ساده آهن در توکیو، موسوم به میتسوا شوکائی او را به سمت منشی فروش به خدمت گرفت. در ابتدای کار، درآمد ماهانه فوجی ساوا 15 ین یعنی نزدیک یک سوم درآمد شغل پیشین وی بود. اما در پایان دومین سال خدمتش، فروشنده ارشد شرکت شد و ماهانه 150 ین حقوق می گرفت.

در ژوئیه سال 1937، ژاپن به چین یورش برد و این نشانه آغاز جنگ میان این دو کشور بود و هنگامی که مالک شرکت میتسوا شوکائی وارد خدمت نظام شد، فوجی ساوا که بیست و هفت ساله بود، مسوولیت شرکت را بر عهده گرفت.

جنگ باعث شد تا تقاضا برای فولاد افزایش یابد، و با راهبری فوجی ساوا منافع شرکت رشد پیدا کند. در سال 1939، درست پیش از شروع جنگ جهانی دوم، فوجی ساوا موسسه تحقیقات ماشین ابزرا ژاپن را تاسیس کرد. این شرکت سود خود را از راه ساخت، برش و تراش ابزارهای لازم برای کوشش های مربوط به جنگ چین و ژاپن تامین می کرد. با پاداشی که رییس فوجی ساوا، پس از بازگشت از جنگ به او داد، وی به مردی تقریبا ثروتمند مبدل شد.

در خلال جنگ جهانی دوم، که سوئی چیرو هوندا در کار ساخت رینگ پیستون بود، با هیروشی تاکه شیما مامور خرید شرکت هواپیمایی ناکاجیما آشنا شد. در تابستان سال 1948، هنگامی که تاکه شیما از معبد یاسوکوئی در توکیو دیدن می کرد، بر حسب تصادف و بازی تقدیر به دوست قدیمی خود فوجی ساوا برخورد.

در خلال گفت و گوی با هم، فوجی ساوا گفت در صدد آن است تا قدری از پول خود را در کاری سرمایه گذاری کند. تاکه شیما به او سفارش کرد پولش را در هوندا سرمایه گذاری کند.

این دو دوست تا اوت سال 1949 که فوجی ساوا، هوندا را در خانه تاکه شیما ملاقات کرد، یکدیگر را ندیدند. در این دیدار، هوندا به آشنای تازه خود گفت، "تمام سرمایه گذاران بومی در هاماماتسو خواهان بازگشت سریع پولشان هستند و من برای تکمیل تکنولوژی مناسب، جهت ساخت موتورهای قابل رقابت، به کمک سرمایه گذارانی نیاز دارم که مایل باشند تعهدی درازمدت را بپذیرند."

برای این دو مرد، تنها یک گفت و گوی کوتاه کافی بود تا راضی به انجام کار با یکدیگر شوند. فوجی ساوا، دست هوندا را فشرد و تعهد کرد که مبلغ 7500 دلار از پولش را در کار او سرمایه گذاری کند و نیز منابع مالی بیشتری را فراهم آورد تا پول لازم را برای ساخت موتور در اختیار هوندا قرار دهد. این دو تصمیم گرفتند هر کدام نیروی خود را بر حوزه تخصص خویش متمرکز کنند: هوندا توان خویش را مصروف دستیابی به دانش فنی، و فوجی ساوا نیروی خود را صرف تامین منابع مالی و بازاریابی سازد.

هوندا در توصیف رابطه کاری میان آن دو می گوید:

"فرض کنید دستیابی به قله کوه فوجی هدف نهایی بود؛ هم فوجی ساوا و هم من یک هدف داشتیم اما من یک مسیر را در پیش گرفتم و او مسیری دیگر را، زیرا فلسفه و شخصیت او با من تفاوت داشت. اگر ما یک مسیر واحد در پیش می گرفتیم، این امکان وجود داشت که هر دو بر اثر وقوع توفانی غیرمنتظره کارمان تمام شود. اما در غیر این صورت ما قادر بودیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم، زیرا دو مسیر متفاوت در پیش گرفته بودیم.

فوجی ساوا به من می گفت، "من در چنین و چنان جایی هستم و می بینم که توفانی در راه است، بنابراین مواظب باش" آن وقت من احتیاط می کردم. ما اگرچه در جاهای متفاوت قرار داشتیم و متفاوت عمل می کردیم اما با یکدیگر ارتباط قلبی داشتیم. آری، ما یک هدف داشتیم و آن هم رسیدن به قله آن کوه بود."

منبع: کتاب هوندا (داستانی از کامیابی مدیریت ژاپنی در آمریکا)
نویسنده: رابرت ال. شوک
مترجم: ایرج پاد[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] گرداوری : مهندس [/FONT] [FONT=&quot] جاوید جمالی مقدم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ژیان
این خودرو بر پایه مدل مشهور سیتروئن ۲Cv بوده و ۱٫۹ میلیون دستگاه از آن تولید شده‌است. ژیان توسط فرانسوی‌ها و در مقابله با فولکس‌واگن آلمان ساخته شد و هدف آن تولید خودرویی متناسب با شهرها و نیازهای خانواده و با حداقل قیمت و هزینه نگهداری بود. تولید ژیان از دهه 30 آغاز و با گذشت زمان تغییراتی در شکل ظاهری و قسمت‌های فنی آن ایجاد شد که باعث ادامه روند تولید آن و عرضه در مدل‌های گوناگون گشت. این خودرو اولین بار در اتوشوی پاریس 1948 رونمایی شده و گفته می‌شود تا سال 1990 که در مدل‌های مختلفی که تولید کرده حدود 5میلیون دستگاه فروش داشته است. از مدل‌های آن می‌توان dyane ، 2CV ، Ami ، Mehari و SM و یک نسخه اِستیشِن با نام Acadiane را نام برد این خودرو حتی مدل 4wd هم داشته که به اسم 2CV Sahara تولید شده است. مدل موجود در ایران Dyane است که در دهه 70 میلادی تولید شد. خودروی ژیان در فرانسه با نام دو شوو (Deux Chevaux) معروف است، دو شوو در زبان فرانسوی به معنای دو اسب است که بیانگر قدرت دو اسبی این خودرو در مقیاس فرانسوی است. محبوبیت فراوان این خودرو بیشتر به خاطر قیمت ارزان و مصرف بسیار کم بنزین آن است. در واقع، ژیان پاسخ سیتروئن به مدل رنو۴ بود که بعد از معرفی آن در سال ۱۹۶۱ باعث سقوط فروش مدل ۲CV شد. این اتومبیل مانند cv۲ از موتور دو سیلندری که توسط هوا خنک می‌شود بهره می‌برد . موتور این اتومبیل در ابتدا همانند cv۲ از حجم ۴۳۵ سی سی برخوردار بود اما در ادامه تولید آن حجم موتور به ۶۰۲ سی سی افزایش یافت که موجب تولید قدرت و سرعت بیشتر اتومبیل شد . شرکت اتومبیل سازی سایپا این اتومبیل را در ایران مونتاژ کرده‌است .
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تاریخچه پیدایش یاماها در 20 آوریل سال1851 توروکوزو یاماها در ایالت کایی ژاپن متولد شد . او تا سال 1887 به ساخت ساعت مشغول بود و در آن سال با ساختن تولین ارگ بادی قابل حمل شرکت خود را با با نام ((نیپون گاکی)) در شیزویکا تاسیس شکرد که آن را دو سال بعد به ثبت رساند و به تولید وسایل موسیقی پرداخت . این ریشه موسیقیایی در لوگو شرکت نیز به وضوح نمایان بود . لوگوی کمپانی یک دیاپازون را نشان می داد که حالتی سه شاخه داشت و نشان اتحاد و اهمیت سه اصل تکنولوژی ,تولید و فروش بود . این لوگو یادآور موزون بودن و شادابی موسیقی و همچنین یبان کننده 3 جزء اصلی موسیقی : یعنی ملودی, هارمونی و ریتم نیز بود. بعد از جنک جهانی دوم رییس کمپانی تجهیزات و ماشین آلات باقی ممانده از تولیدات زمان جنگ را در صنایع تکنولوژی متالوژی و تولید موتور سیکلت به کار گرفت . در همان سال اول 125 موتور سیکلت ((آکا آکاتومبو))تولید شد که به افتخار موسس آن نامگذاری شده بود . این موتور سیکلت تک سیلندر و دو زمانه از یک موتور آلمانی الهام گرفته شده بود که بعدها کمپانی انگلیسی BSAاز روی آن ساخت بانتوم و هارلی دیوید سون را آغاز کرد . در سال 1959موفقیت یاماها در فروش موتور سیکلت خود منجر به تاسیس شرکت موتوری یاماها شد . یاماها به دلیل تولید وسایل مختلف موسیقی از جمله انواع پیانو,گیتار, ویولن,ویولن سل,طبل ساکسیفون و آلات دیگر برنجی و چوبی به بزرگترین تولید کننده ابزار موسیقی تبدیل شده بود و همچنان به دنبال بازارهای مختلف دیگر مانند لوازم ورزشی, کامپیوتری و خانگی برای ارئه محصولات جدید خود بود. در اکتبر 1987در جشن صدمین سال تاسیس شرکت نام کمپانی رسما به یاماها تغییر یافت . دو سال بعد یاماها اولین دستگاه ضبط CDجهان را تولید کرد و ضمن خرید شرکتSequential Circuits51درصد سهام رقیب خود یعنی کورگ را نیز خرید. در سال 2002یاماها تولید لوازم تیر اندازی خود را متوقف کرد این مجموعه یکی از موفق ترین مجموعه های یاماها بود که از سال 1959 آغاز شده بودو شش فهرمان در المپیک با این تیر و کمان به قهرمانی رسیده بودند . دو سال بعد یاماها شرکت آلمانی نرم افزارهای صوتی((استینبرگ)) را از پیناکل خریداری کرد. در ژوئیه سال 2007 یاماها شرکت کمبل را که تولیدات آنها را به انگلستان وارد می کرد خریداری و آن را به یکی از شعبه های خود در اروپا تبدیل کرد . در دسامبر2007 نیز یاماها ضمن عقد قرارداد با یک بانک اتریشی تمام سهام شرکت ((بوسندورفر)) را خرید و به تولیدات این شرکت با نام خود ادمه داد . دلیل اینکه یاماها اغلب از سوی کارشناسان نام های تجاری دیده نشده یا مورد بی اعتنایی قرر گرفته این است که موفقیت آن تقریبا بر خلاف تمام نظریه های اثبات شده در مورد ساختن نام های تجاری است. قرار این است که برندینگ به معنای تمرکز باشد متمرکز شدن روی یک گونه محصول اولین بودن در یک رسته جدید و حاکیت بر آن رسته . اگر می خواهید نام تجاری خود را گسترش دهید باید یک نوع یا گونه جانبی از کالای اصلی خود تهیه کنید یا یک کالای مکمل کالای اصلی معرفی کنید یا اینکه نام تجاری خود را فشرده و متمرکز سازید. اگر یک شرکت واقعا نتواند از گسترش به سوی ارائه رسته های نامربوط به رسته اصلی خودداری کند معمولا به آن یک نام تجاری جدید می دهد . با این وجود یاماها از هیچکدام از این قواعد پیروی نمی کند. در کنار موتوسیکلت و لوازم موسیقی ,همچنین کالاهای صوتی و تصویری ,نیمه رسانه ها ,کالاهای کامپیوتری,وسائل ورزشی , وسائل گلف ,مبلمان,موتور کشتی و قایق ,لوازم منزل ,روبات های صنعتی ,فلزات تخصصی,ابزار ماشین آلات و خودرو های برف روب هم تولید می کند که به همه ی آن ها نام تجاری یاماها داده است. به عبارت دیگر در شرایطی که بسیاری از نام های تجاری به جای صرف هزینه ی بیشتر برای ارتقای کیفیت تولید آن را خرج بازاریابی می کنند یاماها ثلبت کرده که کالاهای با کیفیت بالا و با کارآیی خوب مشتریان را جلب می کنند نه کمپین های تبلیغاتی پر زرق و برق. بیش از 26 هزار نفر در شعبه های مختلف این کمپانی مشغول به کار هستند و فروش این شرکت در سال گذشته بالغ بر 4 میلیارد و 600میلیون دلار بود که سودی معادل 200 میلیون دلار را از آن شرکت کرد . شرکت یاماها همچنین در سراسر دنیا مدارس موسیقی دایر کرده است و کماکان به دنبال کمک به گسترشاین هنر در سطح دنیاست. اکنون یاماها زبرگترین سازنده لوازم موسیقی در دنیاست . موتورسیکلت یاماها پس از هیونا در مقام دوم قرار دارد. موفقیت یاماها گواهی بر کیفیت و کارکرد کالاهایش استو این موفقیت فقط از طریق تبلیغات و گوش دادن به توصیه های مشاوررین نام های تجاری حاصل نشده است و همین کارکرد و کیفیت است که تونسته به گوناگونترن کالاها هم وحدت ببخشد سایت کمپانی یاماها: www.yamaha.com
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کمپانی شورولت در سال 1952 به رونمایی از یک کانسپت اسپرت و2 نفره جدید خود اقدام کرد و اعلام نمود که ازسال اینده قصد دارد آنرا به تولید انبوه برساند.
سال1953فرا رسید و کوروت های سفارش گرفته شده که در آن سال همگی به رنگ سفید رنگ امیزی شده بودند در تاریخ30 ژوئن به مشتریان تحویل داده شد.اطلاعات موجود نشانگر این نکته می باشد که کوروت از سال 55 میلادی تا به امروز فقط با موتور 8سیلندر عرضه شده است.​
کوروت،خودرویی که از اولین سال تولید تا کنون دارای شاسی فلزی و بدنه ای تمام فایبرگلاس است و به همین خاطر از وزن پایین اما مقاومت بدنه بالایی بهره می برد.
طی سالهای متوالی و تولید پیاپی کوروت به علت محبوبیت بیش از حد این خودرو در سطح جهانی برای این اتومبیل هر چند سال یکبار نیاز به یک تحول اساسی در آن احساس می شد و همین تغییرات سبب بوجود آمدن نسل های مختلف کوروت شد​
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نسل اول از سال 53 تا 57 میلادی در قسمت جلو دارای دو چراغ گرد و در عقب دارای دو چراغ کشیده بود که این چراغها در سال 58 درقسمت جلو به صورت چهار چراغ گرد و در عقب به نیز به همین صورت تبدیل شد.
اوایل سال 1962 نوبت به معرفی نسل دوم کوروت رسید،در این مدل که تا سال 67 تولید شده است چراغهای جلو به صورت مخفی در ابتدای درب موتور خودرو و در قسمت پشت برای دومین بار چراغها به صورت مدل قبل و چهار چراغ طراحی شده بود. این مدل درقسمت عقب دارای دو قطعه شیشه مثلث شکل می باشد که نمای بسیار زیبایی را به آن داده است.سر انجام نوبت به نسل سوم این اتومبیل رسید که به اعتقاد بسیاری زیباترین نسل آن نیز هست (قوس های زیاد،ارتفاع کم،کاپوت کشیده و کابین که در قسمت انتهای خودرو قرار دارد این اتومبیل را یک اتومبیل تهاجمی نشان می دهد و این مشخصات دلیل بر زیبا بودن این نسل کوروت است) از سال 1968 تولید نسل سوم آغاز گردید و هر سال نیز بر زیبایی این اتومبیل ارزشمند افزوده می شد.تولید این نسل تا سال 82 ادامه داشت که تمامی خطوط بدنه و بسیاری از موارد دیگر نسلهای بعدی که تا به امروز هم ادامه پیدا کرده پیرو چهارچوب کلی این نسل است. چراغهای بزرگ پلکی(مخفی) ،سقف تی تاپ (که به صورت دو تکه می باشد و قابل برداشتن است،سقف روباز، بدنه از جنس فایبرگلاس و سبک وزن،موتور هایی با حجم بالا (تا 427 اینچ مکعب) و سرعت بالای 260 کیلومتر و در نهایت قیمت مناسب، زنگ خطری برای تمام سوپر اسپرت های اروپایی از جمله فراری و لامبورگینی بود.سل چهارم و پنجم این اتومبیل نیز با موفقیت به فروش رفت و این باعث شد که امروزه نسل ششم این اتومبیل تولید شود، این مدل با قیمتی در حدود 47 تا 75 هزار دلار( با توجه به نوع آپشن) و قدرتی بین 400 اسب بخار(مدل پایه) تا 507 اسب بخار(زی 06 ) از موقعیت بسیار عالی در بین سایر سوپراسپرت ها برخوردار می باشد.​
 
چگونگی پیدایش لوگوی شرکت های خودرو سازی

نشانه یا آرم خودروها، خود به یک ابزار تبلیغاتی برای کمپانی ها مبدل شده اند. در میان تبلیغات رنگارنگ خودروها در سراسر دنیا، حداقل یک بار تصویری از نشانه یا آرم شرکت خودروسازی به نمایش در می آید و این نشانه ها گاهی سابقه ذهنی در چند نسل به جای گذاشته اند.


نشانه یا آرم خودروها، خود به یک ابزار تبلیغاتی برای کمپانی ها مبدل شده اند. در میان تبلیغات رنگارنگ خودروها در سراسر دنیا، حداقل یک بار تصویری از نشانه یا آرم شرکت خودروسازی به نمایش در می آید و این نشانه ها گاهی سابقه ذهنی در چند نسل به جای گذاشته اند. بعضی از آرم ها تقریبا از ابتدای تولید اتومبیل بی تغییر باقی مانده اند، بعضی ها ساده تر شده اند و بعضی ها به طور کلی بازآفرینی شده یا تغییر کرده اند.




لوگو یا آرم خودروهای مختلف، اشکال متفاوتی دارند. بعضی ها از خطوط گرافیکی معنی دار تشکیل شده اند، بعضی متکی به شکل حروف لاتین هستند و بعضی ها هم از عناصر طبیعی مثل حیوانات استفاده کرده اند. در مجموع همه نشانه ها به نحوی سعی کرده اند که حرکت یا همان جوهره و فلسفه پیداش خودرو را به نمایش بگذارند. بعضی ها خطوط ملایم و منحنی را پسندیده اند و بعضی هم خطوط شکسته و خشن را برگزیده اند. نوع طراحی آرم ها هم به نوعی با بعضی از المان های بومی هر منطقه سازگاری دارد. به طور مثال نوع استفاده از خطوط در آرم اتومبیل های آلمانی تفاوت قابل توجهی با همتای ژاپنی دارد. بعضی از خودروها به خصوص خودروهای آمریکایی هم ملغمه ای از انواع خطوط و شکل های هندسی است. به آرم کادیلاک توجه کنید!




منشا نشانه ها:
اگرچه برندهای خودرو در زمره مشهورترین و پرقدرت ترین برندها بر روی کره خاکی هستند اما به ندرت کسی منشا نشان هایی که برای این برندها برگزیده شده است را می داند. گفته می شود که ریشه نشان شورولت، که یکی از برندهای جنرال موتورز به عنوان پرفروش ترین خودروساز دنیا است به یکی از سفرهای ویلیام دورانت، موسس این شرکت به پاریس در سال 1907 باز می گردد. دورانت آنچنان مسحور طرح زیبای کاغذ دیواری خود قرار گرفته بود که تکه ای از آن را کند و داخل کیف پول خود قرار داد. چند سال بعد در سال 1913 او این تکه را مبنای طراحی لوگوی طیفی از خودروهای تولیدی خود که نامشان را از لوئیس شورولت، راننده مسابقات سرعت به عاریت گرفته بودند قرار داد.




شاید باور کردن اینکه یک تکه پاره پاره کاغذ دیواری الهام بخش کسی بوده که با کنار هم قرار دادن چند شرکت خودروساز بزرگ ترین تولیدکننده خودرو را به وجود آورد شاید کمی سخت باشد. اما این داستان تقریبا با واقعیت انطباق دارد. سفر او به پاریس و آن تکه کاغذ دیواری لوگوی شرکتی را رقم زد که اکنون از آن به عنوان "ضربان قلب آمریکا" یاد می شود. در ابتدا همه شرکت ها اصرار داشتند نمادی فلزی از لوگوی خود را بر روی قسمت جلویی کاپوت بر روی رادیاتور نصب کنند اما بعدها بیشتر به استفاده از نمادهای رنگارنگ که روی حفاظ جلویی رادیاتور یا به اصطلاح جلوی پنجره قرار می گرفت، روی آوردند.




نمادهای شرکت های خودروسازی خود زبان و تاریخچه خاص خود را دارد و این شرکت ها در مقاطع مختلف از فعالیت خود برای قوای محرکه، مدل های مختلف و حتی برای سال تولید خودروهایشان نمادهایی را طراحی کرده و مورد استفاده قرار دادند.


اکثر لوگوهایی که خودروسازها استفاده می کردند به شکلی اتفاقی طراحی شده بود و تنها طی سال های اخیر و با برندهایی چون سترن و لگزس نشانه هایی از طراحی حرفه ای در دنیای لوگوی برندها به منصه ظهور رسید. سال پیش شرکت جیپ، لوگوی پیشین خود را که نمادی گرافیکی از نمای جلویی Wagner بود عاقبت کنار گذاشت. این تصمیم هم به نوبه خود عجیب بود. درست است که این برند در سراسر دنیا شهرت دارد اما نداشتن لوگوی واحدی هم در جای خود عجیب و نادر است. طراحان برجسته لوگو می گویند داشتن لوگو برای خودروها از همان وجهه و اهمیتی که این مساله در مورد سایر کالاها دارد، تبعیت نمی کند.


خودروسازها امروز به چنان شهرتی رسیده اند که محبوبیت تولیدات آنها برگرفته از کیفیت منحصر به فرد آنان و نه لوگویی است که حمل می کنند.


البته در این میان گروهی هم هستند که داشتن نشانی مناسب و در معرض دید بودن آن از زوایای مختلف را دارای وجهه تبلیغاتی می دانند و بر لزوم استفاده از آن تأکید می کنند. گاهی دیدگاه های مرتبط با اهمیت لوگو چنان جدی گرفته می شود که به خلق نمونه ای کامل از یک خودرو بر مبنای لوگوی آن شرکت سازنده ختم می شود. فورد توروس جدید نمونه ای از این مساله است. این مدل بر مبنای لوگوی بیضی شکل فورد طراحی شد. از آنجا که بسیاری از شرکت های خودروساز، لوگوی خود را نمادی از کیفیت و دوام می پندارند، هیچ گاه حاضر به تغییر آن نیستند. مرسدس بنز، جگوار و رولزرویس از این طیف هستند.




دو دهه 1950 و 1960 میلادی سال های اوج طراحی نمادهای گرافیکی برای خودروها بودند. خودروسازها برای مدل های تازه خود، نمادهای جدید تعریف می کردند و رقابتی جدی در این زمینه بین خودروسازها در گرفته بود. کادیلاک اولین شرکتی بود که در سال 1998 لوگوی قدیمی خود را تغییر داد. برای این منظور یکی از طراحان صاحب نام به خدمت گرفته شد.


در حالی که اکثر نشان های حک شده بر روی خودروهای امروز اشکال فلزی بی روحی هستند در مواردی همین نشان های فلزی خود به نمادی از زیبایی تبدیل می شوند. کافی است نشان فلزی رنگارنگ و بسیار شکیل SUV جدید پورشه Cayenne را در نظر آوریم یا به دوج نئون جدید نگاهی بیاندازیم تا مشخص شود این نشانه ها به طور کامل به فراموشی سپرده نشده اند. نشان اولیه کادیلاک بر مبنای شناسه خانوادگی مردی که این شرکت را در سال 1701 تأسیس کرد، طراحی شده بود. آنتونی دلاموته که با نام سر کادیلاک هم شناخته می شد مدیری میان پایه در دولت ایالات متحده بود که پایه گذار کادیلاک در دیترویت شد. شرکت او تا سال ها ارابه های فلزی می ساخت و نشانی که برای محصولات اش انتخاب شده بود برازنده اش می نمود. آرم مرسدس بنز برگرفته از ستاره ای است که گوتلب دایملر، موسس این شرکت بر روی کارت پستالی که عکسی از کلنی را برخورد داشت، کشید تا محل زندگی اش در این شهر را به فرزندانش که در جایی دیگر اقامت داشتند، نشان دهد. سه شاخه مرسدس فاقد حلقه دور آن بود اما پس از ادغام مرسدس و بنز در دهه 20 میلادی حلقه گلی به دور این نشان اضافه شد.


BMW :
BMW که کماکان یکی از تولیدکنندگان خودروهای مجلل است از وقتی به تولید موتور هواپیما روی آورد آرم امروز خود را برگزید. در این آرم بخش آبی رنگ درون حلقه نمادی از حرکت پره های هواپیما تلقی شده است. وضع در مورد اکثر تولیدکنندگان قدیمی دیگر هم به همین منوال است نشان پورشه به نماد شهر اشتوتگارت، جایی که این خودرو در آنجا متولد شد شباهت دارد. نشان فولکس واگن، که در سال های منتهی به جنگ دوم جهانی پایه عرصه حیات گذاشته مخلوق فرانس ریمپیسه، از مهندسان روزهای آغازین حیات این شرکت است.




ریمپیسه همان کسی بود که در اواخر دهه 30 میلادی موتور فولکس قورباغه ای را طراحی کرد. در سال 1939 و زمانی که فولکس قورباغه ای محبوب هیتلر بود و از آن به عنوان لذت از مسیر قدرت یاد می کرد لگوی اصلی که ریمپیسه در رقابتی درون سازمانی آن را طراحی کرده و به خاطر این خلاقیت 50 مارک برنده شده بود با چرخ دنده ای احاطه شد که نشان رسمی جبهه کارگری آلمان بود اما پس از جنگ دوم جهانی این دنده از لوگو حذف شد.




فراری:
یکی از معروف ترین کارخانجات اتومبیل سازی که محصولات آن از گران قیمت ترین اتومبیل های دنیا می باشد و تمام علاقه مندان سرعت در دنیا با این کارخانه آشنا می باشند. "انزو" که متعلق به شرکت فراری است، مدتی گران قیمت ترین خودروی جهان بود. این خودرو 660 اسب بخار قدرت داشته و 12 سیلندر می باشد. قیمت این خودرو 650 هزار دلار است.




لوگوی مربوط به این شرکت یک اسب بلند شده بر روی دو پا در یک زمینه زرد رنگ است که معمولا حروف S F به علامت Scuderia Ferrari در پایین آن مشاهده می شود. این آرم در حقیقت نشان مربوط به Count Francesco Baracca خلبان بسیار ماهر ایتالیایی در جنگ جهانی اول می باشد که همیشه این آرم را بر روی هواپیماهای خود ترسیم می نمود. Count Francesco Baracca بسیار زود در 19 جون 1918 پس از پیروزی های فردی و گروهی بسیار در گذشت و به یک قهرمان ملی تبدیل گشت. وی از این آرم استفاده کرد زیرا به علت این که در آن زمان نیروی هوایی بسیار تازه تأسیس بود و فرماندهی مجزایی نداشت گروهان وی در سواره نظان ثبت شده بود و وی بهترین شوالیه آن گروه بود.




لوگوی فراری علامت مربوط به شهر Stuttgart است و عده ای می گویند انتخاب این لوگو به این علت بوده است که خانوده وی اسب هایی زیادی در نگه داری می نمودند و عده ای می گیند وی این آرم را از روی یک هواپیمای سقوط کرده آلمانی که نشان شهر Stuttgart را بر روی خود داشته الهام گرفته است.


نکته جالب این که Stuttgart یک لغت قدیمی آلمانی به معنای مزرعه اسب می باشد که در ایتالیایی scuderia تلفظ می شود.


در 17 جون 1923 Enzo Ferrari یک مسابقه سرعت را در Ravenna برد و با مادر Francesco Baracca ملاقات کرد. کنتس Paolina (مادر Francesco Baracca) به او پیشنهاد کرد که از آرم اسب بر روی ماشین های خود استفاده کند تا برای وی خوش شانسی بیاورد. اما اولین باری که وی از آرم اسب بر وری ماشین های خود استفاده نمود 11 سال بعد در تاریخ 24 سپتامبر 1923 بود. فراری برد و از آن به بعد این اسب را سمبل خود کرد اما رنگ زرد را نیز که سمبل شهر وی یعنی Modena بود را به آرم افزود.


البته این آرم تنها برای فراری نبوده است و مثلا Fabio Taglioni نیز از این آرم برای Ducati motorbike خود استفاده می کند. پدر Taglioni یکی از دوستان Francesco Baracca بود اما با رشد سریع کارخانه فراری وی استفاده از این آرم را متوفق کرد؛ شاید به علت توافقی با کارخانه فراری و اکنون این آرم تجاری معرف کارخانه فراری در سرتاسر دنیا می باشد.


فیات :
فیات در دهه 80 نشان بدوی خود را به نفع حروف کلمه فیات که به طور نامنظم کنار هم قرار گرفته بودند، کنار گذاشت. در یکی از شب های 1982 مایومایول، طراح ارشد فیات در حال آزمودن یکی از مدل هایی بود که به تازگی تولید شده بود. او از برابر یکی از تابلوهای نئون تبلیغاتی فیات گذاشت و نور این نئون که در پی زمینه سیاهی آسمان معوج به نظر می آمد توجه او را جلب کرد.


آئودی :
چهار حلقه آئودی به رغم برخی شایعات هیچ ارتباطی به حلقه های المپیک ندارد بلکه نمادی از ادغام چهار شرکت خودروسازی آلمان در سال 1932 است این چهار شرکت که هورچ، DKW وندرو و آئودی را در برمی گرفتند در واکنش به شرایط نامناسب بازار ناچار به ادغام در یکدیگر شدند. بعد از جنگ این اتحادیه نام خود را از زبان لاتین که در انگلیس به معنای "می شنوم" است و از اسم موسس خود آگوسته آئودی گرفته شده، حفظ کرد و حلقه های نشانه اش نیز باقی ماند.


جاگوار :
در بین خودروهای انگلیسی جاگوار لوگوی برجسته ای دارد. آنچنان که از نام خودرو برمی آید جاگوار نام یک پلنگ درنده است که دربه در به دنبال شکار می گردد. البته این روزها پلنگ جاگوار دیگر مثل سابق حریفان را گرفتار چنگال خود نمی بیند. حالا رقبای جاگوار هر یک به تنهایی قدرتی هستند.


خودروهای ژاپنی:
ژاپنی ها که 40 سال پیش حرفی برای گفتن نداشتند این روزها همه چیز را بر مبنای بازار تنظیم می کنند حتی نشانه ها را. تویوتا بزرگ ترین کمپانی خودروساز ژاپن در سال های پایانی دهه 80 آرم خود را که به یک سکان بیضی شکل کشتی بود، تغییر داد و نشانه جدیدی از 3بیضی متقاطع خلق کرد. مدیران کمپانی تویوتا هر یک از بیضی ها را نشانه ای از تولید جهانی، خدمات پس از فروش موفق و حفظ کیفیت برتر می دانند. هوندا از حرف لاتین ابتدای نامش بهره گرفته و H را با ایجاد تغییراتی گرافیکی مناسب حک کردن بر روی خودروهایش دانسته است. آرم میتسوبیشی بر گرفته از سه قطعه الماس لوزی شکل است که در یک نقطه تلاقی پیدا کرده اند. میتسوبیشی با این آرم می خواهد به مشتریانش بفهماند که خودروی زیر دستشان مثل یک الماس با ارزش است.جالب اینجاست که نماینده میتسوبیشی در ایران در سال های دهه هفتاد هم نام با مسمای "الماس داران" را یدک می کشید.





خودروهای ایران:
بی تردید اولین نشانه ای که در صنعت خودروسازی ایران مطرح شد، آرم حک شده بر روی پیکان بود. تصویری از یک ارابه باستانی و شمایلی از یک اسب در حال حرکت در سال های میانی دهه 40 بر روی پیکان نقش بست. نشانه ای که گهگاه در تبلیغات فروش پیکان به حرکت در می آمد و به صورت انیمیشن جان می گرفت. این آرم تا پایان تولید پیکان در اردیبهشت سال جاری بر روی این خودرو باقی ماند؛ در حالی که سه سال از خلق نشانه جدید بر روی خودروی جدید ملی می گذشت. لازم به ذکر است که تایپوگرافی نام ایران خودرو توسط استاد بیژن جناب طراحی شده است.




سمند پیش از آنکه در خط تولید انبوه قرار بگیرد نشانه خود را یافته بود. در کشاکش سخت خودروی ملی مسوولان ایران خودرو طراحی آرم جدیدی برای این محصول را به معرض فراخوان عمومی گذاشتند و در نهایت طرح استاد مرتضی ممیز که یک سر اسب زیبا بود به عنوان زیباترین و بهترین اثر برای قرار گرفتن بر روی بدنه خودروی سمند برگزیده شد. طرحی که آشکارا با نام خودرو هم همخوانی داشت. لوگوی سایپا نیز طراحی استاد ممیز می باشد. این آرم علاوه بر تحرک، واجد صفاتی چون بالندگی و توسعه است که تبدیل به یکی از آشناترین نشانه های صنعتی ایرانی شده است.

سلام
جالب بود دستت درد نکنه.
 

Similar threads

بالا