فرد گاوباز با آن پارچهي قرمز معروفش و با نيزههاي کوچکي که در دست دارد به مصاف گاو ميرود و حسابي گاو را عصباني ميکند و حملههاي گاو را با نيش نيزههايش پاسخ ميدهد و آرام آرام و هر چند لحظه يکي از نيزههايش را به پهلوی گاو فرو ميکند و جمعاً شش هفت نيزه در دو طرف پهلوي گاو فرو ميرود.
وقتي که گاو توان خود را در اثر خونريزي داخلي ناشي از زخمِ نيزهها از دست داد، ماتادور قهرمان(!) با يک شمشير نوک تيز گاو را از پسِ گردن قطع نخاع ميکند و اين اوج هيجان تماشاگران و افتخار جنابِ گاو... ببخشيد جناب گاوباز است!
سپس گوشهاي گاو به عنوان مدال افتخار برديده شده و به گاوباز میرسد، و گاو را ـ در حالي که هنوز جان در بدن دارد ـ کشانکشان از زمين بازي خارج ميکنند.
خداي من چقدر بي رحمن مردم