مشاعرۀ سنّتی

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

سلام

یك عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس كه خویشتن را در خود فشرده بودم

در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم

وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد
كاش آن غروب ها را از یاد برده بودم
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام :gol:

ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد

باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام :gol:

ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد

باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا

از این پس عبور از دلم ساده نیست
که معمار پل های ویرانی ام

خدا را به طبل خدا کم زنید
فزون می شود شور شیطانی ام!

غرور شما، ساقه ام را شکست
بترسید از گرده افشانیم
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیده ام
من بی سر و بی دست و پا، در خواب خون رقصیده ام

میلاد بی آغاز من هرگز نمی داند کسی
من پیر تاریخم که بر بام قرون رقصیده ام

فردای ناپیدای من، پیداست در سیمای من
این سال که با فرداییان در خون کنون رقصیده ام

منظومه ای از آتشم، آتشفشانی سرکشم
در کهکشانی بی نشان، خورشید گون رقصیده ام

ای عاقلان در عاشقی دیوانه می باید شدن
من با بلوغ عقل در اوج جنون رقصیده ام

میلاد دانایی منم، پرواز بینایی منم
من در عروجی جاودان از حد فزون رقصیده ام

با رقص من در آسمان، رقص تمام اختران
من بر بلندای زمان بنگر که چون رقصیده ام

نصرالله مردانی
 

'nobody'

کاربر بیش فعال
من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیده ام
من بی سر و بی دست و پا، در خواب خون رقصیده ام

میلاد بی آغاز من هرگز نمی داند کسی
من پیر تاریخم که بر بام قرون رقصیده ام

فردای ناپیدای من، پیداست در سیمای من
این سال که با فرداییان در خون کنون رقصیده ام

منظومه ای از آتشم، آتشفشانی سرکشم
در کهکشانی بی نشان، خورشید گون رقصیده ام

ای عاقلان در عاشقی دیوانه می باید شدن
من با بلوغ عقل در اوج جنون رقصیده ام

میلاد دانایی منم، پرواز بینایی منم
من در عروجی جاودان از حد فزون رقصیده ام

با رقص من در آسمان، رقص تمام اختران
من بر بلندای زمان بنگر که چون رقصیده ام

نصرالله مردانی


سلام
من ترک عشق و شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

ببخشين تشكرام تموم شدن
تا گل روی تو دیدم، همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم، همه خلق اغیارند

آن که گویند به عمری شب قدری باشد
مگر آنست که با دوست به پایان آرند
 

'nobody'

کاربر بیش فعال
ببخشين تشكرام تموم شدن
تا گل روی تو دیدم، همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم، همه خلق اغیارند

آن که گویند به عمری شب قدری باشد
مگر آنست که با دوست به پایان آرند

خواهش میکنم
فقط اینکه من چون شعرامو تایپ میکنم و سرعت تایپم پایینه یکم زمان میبره

در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خواهش میکنم
فقط اینکه من چون شعرامو تایپ میکنم و سرعت تایپم پایینه یکم معتل میشین

در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

خواهش مي كنم...راحت باشين

در افق، پشت سرا پرده نور
باغ های گل سرخ،
شاخه گسترده به مهر،
غنچه آورده به ناز،
دم به دم از نفس باد سحر؛
غنچه ها می شد باز ...............
 

'nobody'

کاربر بیش فعال
خواهش مي كنم...راحت باشين

در افق، پشت سرا پرده نور
باغ های گل سرخ،
شاخه گسترده به مهر،
غنچه آورده به ناز،
دم به دم از نفس باد سحر؛
غنچه ها می شد باز ...............

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

تو قامت بلند تمنایی ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی ای درخت
دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار
زیبایی ای درخت

وقتی که بادها
در برگ‌های درهم تو لانه می‌کنند
وقتی که بادها
گیسوی سبز فام تو را شانه می‌کنند
غوغایی ای درخت
 

'nobody'

کاربر بیش فعال
تو قامت بلند تمنایی ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی ای درخت
دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار
زیبایی ای درخت

وقتی که بادها
در برگ‌های درهم تو لانه می‌کنند
وقتی که بادها
گیسوی سبز فام تو را شانه می‌کنند
غوغایی ای درخت

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
و چه دردناک است وقتی نهنگی مچاله می شود
و وقتی دریا مختصر می شود
و وقتی قلب خلاصه می شود
و آدم، قانع.

این ماهی کوچک اما بزرگ خواهد شد
و این تنگ بلورین، تنگ و سخت خواهد شد
و این آب ته خواهد کشید.

تو اما کاش قدری دریا می نوشیدی
و کاش نقبی می زدی از تنگ سینه به اقیانوس.

کاش راه آبی به نامنتها می کشیدی
و کاش این قطره را به بی نهایت گره می زدی.
کاش ...

گ
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
این مشاعره است که،چرا حرف انتخابی دادی؟؟؟؟؟؟؟


یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواهش میکنم،برو دکتررررررررر
یه شعر هم میذاشتی که اسپم حساب نشه،مدیران پوست از کلمه مون در میارن;)

ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
 

t.askari

عضو جدید
نيست چون دسترسي تا رخ زيبات ببوسم

مي‌شوم در گذرت خاك كه تا پات ببوسم

بوسه خواهم ز تو امروز دهي وعده فردا

كو من دل شده را عمر كه فردات ببوسم؟
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا