آخه مگه مجبوری دختر

[شادی_1]

 

[lo30]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
نذری بپزم پخش کنم خانه به خانه

 

[niaz**]

یه روز عرفه مال اون سالا که با دین و ایمون بودم با دوستم رفتیم حرم امام رضا انقدددد سرد بود که اینطوری بودیم
تازه قبلشم بارون اومده بود و فرشام خیس بودن هی چه خاطره ایی شد

 

[erfan_22]

 

[niaz**]

زهرمار

یبار خواستم مثل آدم بحرفما

 

[erfan_22]

زهرمار

یبار خواستم مثل آدم بحرفما

نه دیدم یادت رفته خواستم کمکت کنم

 

[niaz**]

نه دیدم یادت رفته خواستم کمکت کنم

چقد احساساتی

مرسی

 

[erfan_22]

چقد احساساتی

مرسی

خواهش میکنم

 

[niaz**]

خواهش میکنم

 

[erfan_22]

 

[just mechanic]

حتما" مجبور دیگه چیکارش داری

 

[شادی_1]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
نذری بپزم پخش کنم خانه به خانه

عجب طبع شعری براااااااوووو

 

[شادی_1]

یه روز عرفه مال اون سالا که با دین و ایمون بودم با دوستم رفتیم حرم امام رضا انقدددد سرد بود که اینطوری بودیم
تازه قبلشم بارون اومده بود و فرشام خیس بودن هی چه خاطره ایی شد

 

[شادی_1]

حتما" مجبور دیگه چیکارش داری

اجبار واسه چی آخه؟

 

[aaj6551]

شادی خانم ادما وقتی امیدشون از همه جا ناامید میشه مثه انسان های واقعا نیاز مند در برابر مخلوق زانو زده و به ناتوانی و عجز خود اعتراف می کنند......

 

[شادی_1]

شادی خانم ادما وقتی امیدشون از همه جا ناامید میشه مثه انسان های واقعا نیاز مند در برابر مخلوق زانو زده و به ناتوانی و عجز خود اعتراف می کنند......

اینو که باهات موافقم جدی نگیر جنبه طنز داشت