هر کی سوتی داده تعریف کنه!

malo0osak

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چند وقت پیش تو همین بازیای اسیایی مادر بزرگم خونه ما بود اسم یه فوتبالیسته اسماعیل... بود فامیلیشو یادم نیست
بعد مادر بزرگم فکر فامیلیش معتله هی میگفت اسماعیل معتل'معتلش نکن شوت کن:biggrin:

بازیه ایران و کره شمالی بود ایران گل زد صحنه ی گل رو چند بار نشون دادن مادر بزرگم هی میخندید میگفت اه ببین چند بار گل زدن باز صحنه رو نشون میداد مادر بزرگم می گفت بیا باز گل زدن ا دوباره گل زدن وای چقدر گل میزنن نه به اون موقعه کهگل نمیزدن نه به الان که همش پشت سر هم گل میزنن:biggrin::biggrin::biggrin:
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو کلاس ما برعکس
پسرا جامدادی هم میارن!!!!!!!!!!!
جزوه هم همش اونا مینویسن ما کپی میگیریم از روشون !!!!!!
جا داره که یه سوتی دیگه در این رابطه تعریف کنم
از اونجا که من هیچ وقت خودکار همراهم نبود و همیشه با تاخیر میرفتم سر امتحانات و کلاسها
این شیوه من برای گرفتن خودکار بود :وقتی میومدم با همه بچه ها دست میدادم سلام علیکو بعد بهش میگفتم خودکار داری...همینجوری پیش میرفتم تا یکی بهم خودکار بده
حالا یه دفعه رییس دانشگاه بین بچه ها بود منم تا حالا ندیده بودمش اخه دو ترم بود رییس شده بود
همین جوری به بچه ها دست میدادم میگفتم خودکار داری از اونجا که روابط عمومیم قویه حتی با کسایی که نمیشناختم هم خوشو بش میکردم خلاصه رسیدم به رییس دیدم براش برگه امتحان نزاشتن گفتم چرا برای شما برگه اامتحان نزاشتن
تا اومد جواب بده گفتم خوب ولش کن خودکار داری یانه؟؟؟گفت بفرما اینم خورکار شما ترم چندی گفتم بیخیال بعد امتحان خودکارتو میدم
سر امتحان یوهو دیدم از جاش پاشد قدم میزد گفتم لابد مراقب بود
خلاصه قبل از اینکه امتحان تموم بشه از سالن رفته بود بیرون
بعد امتحان بچها گفتن حمید با رییس خوب گرم گرفته بودی نکنه فامیلاتونه گفتم اوه چه سوتی دادم من دیدم داره لبخند ملیحانه میزنه نگو یارو رییس بوده
هیچی خودکارشم دیگه بهش ندادم
 

malo0osak

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام سلام من باز اومدم با سوتی های زیاد اولش سوتیه بابا جونم

دیشب رفته بودیم خونه ببینیم بابام ایفون رو زد یارو پشت ایفون گفت کیه؟بابام گفت سلام ما از طریق بنگاه اومدیم:biggrin: میخواست بگه از طرفه بنگاه :biggrin:
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بار داداشم میخواس بره نمدونم کجا که شناسنامه شو لازم داش
صدام کرد گف پری اون شناسنامه ی منو بیار
بردم واسه اش
دوباره صدام زد گف: کارت ملی مم فک کنم بده...:cool:
:surprised::eek:
طفلی جای لطفا از واژه ی غریب فک کنم استفاده کرد:ی
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
دختر خالم شال جدید سرش بود اون خاله دیگم اومد گف سارا جون شالت خیلی خوشکله از کجا خریدی؟
سارا ام خوشحاللل گف: کادو تولدمه نازیلا (یکی از برو بچ) واسه ام گرفته
خالمم با خنده گف میگم تو ازین سلیقه ها نداری....!:ی
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه سری اوایل ازدواج خواهرم ...شوهر خواهرم اومده بود خونمون ....خواهر کوچیکم اونجا هنوز 7...8 سالش بود...
همین که دامادمون نشس که واسه اش چایی ببریمو اینا خواهر کوچیکمم میخواس مثلا گرم بگیره بهش گف: حسین اقا چه بویی میدین!!!:heart::heart:
دامادمونم اینجوری:eek::surprised::redface::redface::redface:
منم از تو اشپزخونه پخخخخخ:D
که دیدم خواهرم داره درسش میکنه : نه منظورم بوی عطر بود:cool::cool::redface:
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونم این سوتیو تریف کردم یا نه
هنو ترم 1 بودم
اند توهم و خجالت و اینا دیگه.....:d
بعد یکی از پسرای کلاسمون داش پول جمع میکرد واسه تکثیر جزوه ی نمدونم چی
خلاصه نوبت من شد اومد جلوم وایساد منم از همه جا بی خبر تازه از را رسیده بودم
گف ببخشید اسم شما چیه؟
منم سرخخخخخ سفیدددددد سیااااا کبوددددددددددد ...گفتم پروین:redface::heart::heart::heart:
گف نه فامیلتون ....دارم پولارو جمع مکنم واسه ....


:cry::cry:اولین شکست عشقی من:D
 

rahajo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونم این سوتیو تریف کردم یا نه
هنو ترم 1 بودم
اند توهم و خجالت و اینا دیگه.....:d
بعد یکی از پسرای کلاسمون داش پول جمع میکرد واسه تکثیر جزوه ی نمدونم چی
خلاصه نوبت من شد اومد جلوم وایساد منم از همه جا بی خبر تازه از را رسیده بودم
گف ببخشید اسم شما چیه؟
منم سرخخخخخ سفیدددددد سیااااا کبوددددددددددد ...گفتم پروین:redface::heart::heart::heart:
گف نه فامیلتون ....دارم پولارو جمع مکنم واسه ....


:cry::cry:اولین شکست عشقی من:D
 

Coraline

مدیر تالار پزشکی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
این سوتی رو داداشم سالها پیش موقعی که کلاس اول بوده داده:

یه روز داداشم دپرس میاد خونه ، برگه ی امتحانشو نشون مامانم میده
گرفته بوده ۱۸
خلاصه خیلی ناراحت به مامانم میگه نیگا کن من همه رو درست نوشتم اما خانوم ۱۸ داده...
مامانم برگه رو زیر و رو میکنه و اشتباهی پیدا نمیکنه
بعد یه دفعه متوجه سوتی داداشم میشه...!
حالا بپرسید چی؟؟
فامیل معلم داداشم بوده : زادصراف
اون وقت داداشم بالای برگه ، نام معلم رو نوشته بوده: خانوم زاد زرافه !!!!!!!
به خاطر همین ۲ نمره ازش کم شده بووود
 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
نمیدونم این سوتیو تریف کردم یا نه
هنو ترم 1 بودم
اند توهم و خجالت و اینا دیگه.....:d
بعد یکی از پسرای کلاسمون داش پول جمع میکرد واسه تکثیر جزوه ی نمدونم چی
خلاصه نوبت من شد اومد جلوم وایساد منم از همه جا بی خبر تازه از را رسیده بودم
گف ببخشید اسم شما چیه؟
منم سرخخخخخ سفیدددددد سیااااا کبوددددددددددد ...گفتم پروین:redface::heart::heart::heart:
گف نه فامیلتون ....دارم پولارو جمع مکنم واسه ....


:cry::cry:اولین شکست عشقی من:D

این خیلی قشنگ بود :دی
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
این سوتی رو داداشم سالها پیش موقعی که کلاس اول بوده داده:

یه روز داداشم دپرس میاد خونه ، برگه ی امتحانشو نشون مامانم میده
گرفته بوده ۱۸
خلاصه خیلی ناراحت به مامانم میگه نیگا کن من همه رو درست نوشتم اما خانوم ۱۸ داده...
مامانم برگه رو زیر و رو میکنه و اشتباهی پیدا نمیکنه
بعد یه دفعه متوجه سوتی داداشم میشه...!
حالا بپرسید چی؟؟
فامیل معلم داداشم بوده : زادصراف
اون وقت داداشم بالای برگه ، نام معلم رو نوشته بوده: خانوم زاد زرافه !!!!!!!
به خاطر همین ۲ نمره ازش کم شده بووود
اینقدر یوهو بلند خندیدم که بابام از خواب پرید...
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
باز هم سلام
دوستان ببخشید سوتی های من یه خورده صحنه داره نمیشه تعریف کرد باید بگردم ساده هاشو پیدا کنم
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
مامانم کلا فقط سرماخوردگی رو بیماری میدونه ومیگه سرماخوردگی منشا همه بیماریهاست.بهش میگم مامان سرم درد میکنه میگه سرماخوردی میگم دلم درد میکنه میگه سرما خوردی
یه دف با موتور تصادف کرده بودم شونه سمت چپم شکسته بودو اینا
بعد عمه ام از تهران زنگ زده بود داشت با ماما نم صحبت میکرد من من یوهو از درد یه داد بلند کشیدم
عمه ام به مامانم چی شده مامانم گفت هیچی حمید سرما خورده شونش درد میکنه
منو میگی سه حالت بهم دست داد:1ـ حس درد از شکستگی شونم

2ـ حس خنده از دست مامانم که منشا شکستگی رو هم سرماخوردگی میدونه

3ـ حس کفری شدن از دست مامانم که من دارم از درد میمیرم میگه سرما خوردی واقعا عصبانی شدم
 

عطر بارون

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بار دوستم میره مغازه میوه فروشی و میخواست موز بخره و دوستم تو این فک بوده که موز بخره و شیر موز درس کنه که مغازه دار ازش میپرسه خانوم چی میخواین؟ و دوستم میگه هویج دارین میخوام شیر موز درس کنم:surprised:
 

financialmanager

عضو جدید
یه بار دوستم میره مغازه میوه فروشی و میخواست موز بخره و دوستم تو این فک بوده که موز بخره و شیر موز درس کنه که مغازه دار ازش میپرسه خانوم چی میخواین؟ و دوستم میگه هویج دارین میخوام شیر موز درس کنم:surprised:
خيلي باحال بود
 

financialmanager

عضو جدید
اولي روزي بود كه رفته بودم كار آموزي طرفي كه قرار بود پيش دستش باشم يه پسر 22
ساله بود از اون شيطوناييكه دنبال سوتي گرفتنن
خلاصه كار همينطور جلو ميرفت كه گفت "خب اين قسمت و cut كن توي اون يكي قسمت paste كن"
اقا جاتون خالي انقدر هل شده بودم كه دكمهctrl صفحه رو فشار دادم:surprised::eek:
ولي دمش گرم هيچي نگفت فقط با خونسردي و بدون خنده گفت نه كليك راست كن....
:biggrin::biggrin::biggrin:بعدش خودم كلي خجالت كشيدم:redface::cry:
 

financialmanager

عضو جدید
جا داره که یه سوتی دیگه در این رابطه تعریف کنم
از اونجا که من هیچ وقت خودکار همراهم نبود و همیشه با تاخیر میرفتم سر امتحانات و کلاسها
این شیوه من برای گرفتن خودکار بود :وقتی میومدم با همه بچه ها دست میدادم سلام علیکو بعد بهش میگفتم خودکار داری...همینجوری پیش میرفتم تا یکی بهم خودکار بده
حالا یه دفعه رییس دانشگاه بین بچه ها بود منم تا حالا ندیده بودمش اخه دو ترم بود رییس شده بود
همین جوری به بچه ها دست میدادم میگفتم خودکار داری از اونجا که روابط عمومیم قویه حتی با کسایی که نمیشناختم هم خوشو بش میکردم خلاصه رسیدم به رییس دیدم براش برگه امتحان نزاشتن گفتم چرا برای شما برگه اامتحان نزاشتن
تا اومد جواب بده گفتم خوب ولش کن خودکار داری یانه؟؟؟گفت بفرما اینم خورکار شما ترم چندی گفتم بیخیال بعد امتحان خودکارتو میدم
سر امتحان یوهو دیدم از جاش پاشد قدم میزد گفتم لابد مراقب بود
خلاصه قبل از اینکه امتحان تموم بشه از سالن رفته بود بیرون
بعد امتحان بچها گفتن حمید با رییس خوب گرم گرفته بودی نکنه فامیلاتونه گفتم اوه چه سوتی دادم من دیدم داره لبخند ملیحانه میزنه نگو یارو رییس بوده
هیچی خودکارشم دیگه بهش ندادم

اين اعتماد به نفست منو كشته حميد خان
 

عیدی امین

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیروز رفتم ساندویچی گفتم رویال برگر میخوام ....موندم ...موندم ....آماده نشد رفتم جلوی پیشخون یه ساندویچ گوشه ای آماده بود برداشتم به خیال سفارش خودم نگو کباب لقمه است ....گاززدم فهمیدم ....ولی صداشودرنیاوردم ....بعد دیدم سروصدا ازجلوی پیش خون بلندشد ....آقامن دوتا کباب لقمه سفارش دادم اینم فیشش ....صاب مغازه داد زد سر پیشخدمت که گاگول ...خنگ به کی دادی اونو ...اون بنده خدام هی میگفت من به کسی ندادمش اون آقا که اونجا نشسته ورداشته ....منم خودمو زدم به ببو بازی جروبحث خوابید ...یه دفعه مسئول سفارشا دادزد رویال برگر ....رویال ...این رویال مال کیه ...آقا ماهم یه گاز زده ونزده ساندویچ و انداختم تو آشغالی وازدر زدم بیرون ...وقتی داشتم از در میزدم بیرون مغازه دارو و شاگردش دادمیزدن .....رویال ....رویال ....منم که ....آره منم که خوابم ....کی بود چی بود ...من اینجا چکارمیکنم ....
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قضیه مربوط به من نیست برای دوستم اتفاق افتاده

یکی از دوستام گفته بود اگه فلان درس رو قبول بشم به همه شام میدن

دنبال یه فرصت بود تا همه با هم جمع بشیم بریم رستوران

دوستم زنگ می زنه به خونه اون یکی جواب نمیده

بعد از قطع کردن تلفن خانم مسیج میده که خونه نیستم

:surprised:
 

fereshte1111

عضو جدید
سلام گلم من تعریف میکنم
من و دوستم داشتیم میرفتیم یه مسیر راست رو بعد همینطوری که داشتیم میرفتیم خوردیم به کوچه ای که سمت چپمون بود. دیدیم یه ماشبد داره میاد ما به راننده نگاه نکردیم و وایسادیم اونم وایساد ما فکر کردیم که اون به خاطر ما وایساده بعد دوباره فکر کردیم که اون فکر کرده که ما به خاطر اون وایسادیم در حالی که اینطوری نبود و وقتی من و دوستم نگاه کردیم به راننده دیدیم خانوم دارن عینکشونو پاک میکنن بدون اینکه حواسشون به ما باشه خانوم ببینید ترخدا ما داشتیم چه فکرایی میکرذیم. بعد عین دیوونه ها زدیم زیر خنده
 

elaheh-98

عضو جدید
دیروز قرار بود خواهرم با داییم اینا برن جایی خیلی عجله داشت از پنجره بالا منتظر بودیم بیان،برف شدیدی هم میبارید، یه ماشین اومد موند شبیه ماشین داییم،بعد چند دقیقه دیدم خواهرم خجالت زده وبا خنده داره میاد،نگو همون لحظه سریع میره پایین در ماشینو باز میکنه که میبینه ماشین همسایمونه با خانواده نشستن،خواهرم گفت رفتم سریع درو باز کردم اونا هول شدن همه اینجوری:eek: بهم گفتن سلام،خواهرمم خندش میگیره فقط سریع میاد خونه
.منم کلی بهش خندیدم:D
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیروز قرار بود خواهرم با داییم اینا برن جایی خیلی عجله داشت از پنجره بالا منتظر بودیم بیان،برف شدیدی هم میبارید، یه ماشین اومد موند شبیه ماشین داییم،بعد چند دقیقه دیدم خواهرم خجالت زده وبا خنده داره میاد،نگو همون لحظه سریع میره پایین در ماشینو باز میکنه که میبینه ماشین همسایمونه با خانواده نشستن،خواهرم گفت رفتم سریع درو باز کردم اونا هول شدن همه اینجوری:eek: بهم گفتن سلام،خواهرمم خندش میگیره فقط سریع میاد خونه
.منم کلی بهش خندیدم:D
جالبه شبیه همین اتفاق برای منو بچه ها هم پیش اومده
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
خالم تعریف میکنه میگه اوایل ازدواجشون بوده
میخواستن به معلما (خالمو شوهرش خدابیامرز معلم بودن)روغن نصف قیمت بدن!
هر خانواده یه روغن
حالا خلاصه نمیدونم چقد خر تو خر بوده که اینا ارتیست بازی در میارن دوتاییشون تو دوتا صف جداگانه وامیسن که دوتا روغن بگیرن!:cool::lol:
قبلشم شوهر خالم کلی سفارش میکنه به هیچ وجججججهههه به من نه نگا کن نه حرف بزن نه هیچی
خلاصه نوبت خالم میشه و مرده بهش روغنو میده میگه خانوم مثلا میشه 250 تومن ...پنجاه خورد نداری؟
خالم این جیبو میگرده میبینه نداره اون جیبو میگرده نداره
روشو میکنه به شوهرش میگه: اکبر اقا خورده نداری؟
شوهرش اینجوری:weirdsmiley:
میگه چرا .....بگیر:razz::razz::w39:
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بار دیگه ام خالم تعریف میکنه میگه چن سال پیشا که خیلی بهداشت رواج نداشته:D تو مدرسه سر مبارک یکی از بچه ها شپش میگیره
خلاصه باباشو میخوانو طفلی با هزار اخمو تخم پا میشه میاد مدرسه
میگه:
یعنی چی خانوم زمان شاه سر بچه ها هزارتا شپش میگرف ما رو نمیکشوندن مدرسه حالا واسه یه شپش ...
خالمم معاون بوده میگه خب اقای محترم معلم بچه تون حامله اس...
هنو حرفش تموم نشده اقاهه میگه : خب منم حامله ام خانوم:w39:


حالا جالبه وقتی خالم اینو تریف کرد ما داریم ریسه میریم یهو مامانم بین خندیدن یه نفس کشید و خیلی عادی پرسید حالا واقعا حامله بود یا الکی میگف؟:eek::surprised::surprised::w01:
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرمنده ما این چن روز خونه خالم اینا چتر بودیم هرچی سوتی تریف کردیم مال خانواده ی شریف خالم ایناس
سر سفره بودیم بعد خالم گف:رضا (پسرش) اینقد نخندون همه رو مثلا شب شام غریبانه
رضا گف: حالا چی میشه مثلا ....بابا ولمون کن و اینا....
خالم گف: اا...خب نا سلامتی شب چهلمه حضرت محمده:cool:
رضا::surprised:جاااان؟(میخواس گیر بده دیگه) شام غریبانو واسه امام حسین میگیرن مامان جان....
خالم: حالا امام حسن مجتبی ...چه فرقی میکنه؟
رضا::eek::eek::eek::surprised:مادر من حالت خوبه؟
خالم: اره چه فرقی میکنه...فردای مرگ هر کسی شام غریبان دیگه چون بچه هاش تنهان!!!!!
رضا::eek::eek::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised:بلههههه.....
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
مامان من با خالم دوقلو هستند وقیافه هاشون کپی برابر اصله
من از بچگی با اینا مشکل داشتم یه دفعه وقتی مامانم و خالم رفته بودن حج وقتی توی فرودگاه دیدمشون بعد از یک ماه از اونجایی که من عاشق مامانم هستم رفتم بغلش کردم و کلی ماچ و موچ از این حرفا خاله ما هم اهل حال هیچی نگفت تا کارم تموم شد بعد یوهو دیدم شوهر خالم اومد طرفم گفت خجالت بکش مرد گنده....
 

Similar threads

بالا