شبهه در مورد ورود شیطان به بهشت
شبهه در مورد ورود شیطان به بهشت
شبهه در مورد ورود شیطان به بهشت
برخی بر اساس مبانی نقلی شبهه ای را در مورد داستان حضرت آدم ذکر نموده اند که: خداوند در سوره بقره می فرماید: « فأزلهما الشیطن عنها فأخرجهما مما كانا فیه و قلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو و لكم فى الارض مستقر و متع إلى حین» ترجمه: و شیطان ایشانرا از نعمت بهشت بینداخت و از آن زندگى آسوده كه داشتند بیرونشان كرد، گفتیم: با همین وضع كه دشمن یكدیگرید پائین روید كه تا مدتى در زمین قرارگاه و بهره دارید (بقره 36) مگر بهشت مقام قرب و نزاهت نیست و مگر در باره بهشت نیامده كه در آن لغو و گناه نیست؟ شیطان چگونه دو باره به بهشت راه یافت. بهشت جاى اولیاى خدا است نه جاى شیطان. آنها می گویند: اولا مسئله داخل شدن ابلیس در بهشت، و اغواى آدم در آنجا، با اینكه بهشت اولا مقام قرب و نزاهت و طهارت است، و به حكم آیه: « لا لغو فیها و لا تأثیم» ( سوره طور آیه 23)ترجمه: جاى لغو و گناه و نیرنگ نیست، منافات دارد، و ثانیا بهشت در آسمان قرار دارد و ابلیس بعد از امتناعش از سجده بر آدم، به فرمان « فاخرج منها فإنك رجیم» ( سوره حجر آیه 34) و نیز به حكم « فاهبط منها فما یكون لك أن تتكبر فیها»( سوره اعراف آیه 12) ترجمه: از بهشت رانده شد، و چون میخواست تكبر كند، و بهشت جاى تكبر نبود، فرود آمد، و با این حال چطور دوباره به بهشت راه یافت؟ آنها می گویند: شیطان، چگونه توانست ـ پس از رانده شدن ـ وارد بهشت شود؟ در نتیجه بیان می کنند که این آیات در داستان حضرت آدم (ع) به همدیگر ناسازگاری دارد.
عناصر منطقی شبهه:
1- در داستان حضرت آدم طبق آیات قرآنم بیان شده که شیطان وارد بهشت شده و آدم را فریفته است.
2- در حالی که طبق آیات قرآن بهشت مقام قرب و نزاهت است وجایگاه اولیاى خدا است و در آن لغو و گناه نیست.
3- پس چگونه شیطان وارد بهشت شده است.
پاسخ شبهه:
بعد از خلقت حضرت آدم و حوا و امر کردن خداوند ملائکه را به سجده کردن آدم، این فرمان از طرق خداوند به آنها ابلاغ شد: « و قلنا یئادم اسكن أنت و زوجك الجنة وكلا منها رغدا حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظلمین» ترجمه: ای آدم، تو و همسرت در بهشت سکونت کنید و از نعمت های بهشتی هر چه میخواهید بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید بود(سوره بقره، آیه 35). اما شیطان به خاطر تکبری که داشت آدم را سجده نکرد و رانده درگاه حضرت حق گردید.آدم و حوا در بهشت مشغول زندگی بودند و از نعمت های بهشتی استفاده میکردند. شیطان که همه بدبختیهای خود و رانده شدن از درگاه پرفیض الهی را از ناحیه آدم میدانست و کینه او را به سختی در دل گرفته بود، در صدد بود به هر شیوه ای که ممکن است موجبات گمراهی آدم و فرزندانش را فراهم سازد و حتی در پیشگاه خدا سوگند یاد کرد که به هر نحوی و از هر سویی که بتوانم آدمیان را گمراه و جهنمی خواهم کرد. شیطان در چنین موقعیتی که حضرت آدم و حوا بهترین زندگی را دارند چگونه میتواند آسوده بنشیند و آدم را در آن همه لذت های بی منتهای مادی و معنوی مستغرق ببیند و نصیب وی فقط اندوه و حسرت و ندامت باشد؟ شاید اگر هم فکر انتقام در سر او نبود همان طبع حسود و تکبری که داشت او را آسوده نمیگذاشت و در صدد زایل کردن این نعمت های بی حد الهی از آدم و حوا بر می آمد.
نوع بهشت حضرت آدم
بهشت حضرت آدم (ع) حالت برزخى داشته است و بهشت خلد و جاوید نبوده است. بر اساس آنچه در روایات و تفاسیر بیان شده است، بهشت حضرت آدم، باغی از باغ های دنیا بوده است؛ زیرا اگر بهشت همان بهشت موعود نیکان و پاکان باشد، با آیات قرآن منافات دارد که می فرماید: «مقربان درگاه الهی در باغ هایی قرار دارند که در آنجا سخن بهیوده و لغو نمیشنوند و در آنجا گناهی صورت نمیگیرد». پس بهشت جای ورد اشخاص آلوده به گناه نیست و شیطان که آلوده به گناه بود چطور میتوانست به بهشتی که موعود نیکان است وارد شود؟!از امام صادق(ع) روایت شده است که ایشان درباره بهشت فرمودند: «بهشت حضرت آدم، باغی از باغ های دنیا بود که خورشید و ماه بر آن میتابید و بسیار زیبا و آب و هوای خوبی داشت. اگر آن بهشت، بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن رانده نمی شد»( تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 62).
جواب قسمت اول شبهه
همانطور كه بعضى دیگر نیز گفته اند: قرآن كریم آنچه از لغو و تاثیم كه از بهشت نفى كرده، از بهشت خلد نفى كرده، یعنى آن بهشتى كه مؤمنین در آخرت داخل آن میشوند، و همچنین از بهشت برزخى كه بعد از مرگ و رحلت از دار تكلیف در آنجا بسر مى برند، و اما بهشت دنیایى كه آدم و همسرش داخل آن شدند، و هنوز در دار تكلیف و مورد توجه امر و نهى قرار نگرفته بودند، قرآن كریم در باره آن بهشت هیچ مطلبى بیان نكرده، و بلكه میتوان گفت: بعكس گفتار اشكال كننده، جایى بوده كه لغو و تاثیم در آن ممكن بوده، و شاهد بر آن همین كافى است، كه قرآن وقوع عصیان آدم را در آن حكایت كرده.علاوه بر اینكه لغو و تاثیم از امور نسبى است، كه وقتى تحقق پیدا مى كند كه انسان در دنیا آمده باشد، و امر و نهى متوجه او شده، و خلاصه انسان مكلف شده باشد.
جواب قسمت دوم شبهه که شیطان چگونه دوباره به بهشت راه یافت
اولا برگشتن ضمیر (هاء) در جمله (فاخرج منها)، و جمله (فاهبط منها)، به كلمه (سماء)، از آیه روشن نیست، و دلیلى نداریم كه به ان برگردد، براى اینكه در كلام سابق نامى از سماء برده نشده، و معهود ذهن نبوده، پس ممكن است به عنایتى بگوئیم:
مراد خروج از میانه ملائكه، و هبوط از میان آنان باشد، و یا مراد خروج و هبوط از منزلت و كرامت باشد.
این اولا، و اما ثانیا، ممكن است امر به خروج و هبوط كنایه باشد از نهى از ماندن در آن بهشت، و میانه ملائكه، نه از اصل بودن در آنجا، و عروج و عبور، خلاصه ماندن ابلیس چون ملائكه در بهشت ممنوع شد، نه بالا رفتن و عبورش از آن.
و این معنا از آیاتى كه مى فرماید: ابلیس ه باسمان مى رفت، تا استراق سمع كند، نیز استفاده میشود، در روایات هم آمده: كه شیطانها تا قبل از بعثت عیسى (ع)، تا آسمان هفتم بالا مى رفتند، همین كه آن جناب مبعوث شد، از آسمان چهارم ببالا ممنوع شدند، و سپس وقتى پیامبر اسلام (ص) مبعوث شد، از همه آسمانها ممنوع گردیدند، و هدف تیرهاى شهاب قرار گرفتند.
جواب دیگر
در كلام خداى تعالى نیامده كه ابلیس داخل بهشت شده باشد، و بنا بر این اصلا موردى براى اشكال نمى ماند، آنچه در این باره آمده، در روایات است، كه آنهم بخاطر اینكه روایات آحاد است، و بحد تواتر نمى رسد، قابل اعتناء نیست، علاوه بر اینكه احتمال آن هست كه راویان آنها روایت را نقل بمعنا كرده باشند، و عین الفاظ امام را نیاورده باشند، و بهمین خاطر چیزى در كلمات آنان اضافه شده باشد.تنها آیه اى از قرآن كه دلالت دارد بر اینكه ابلیس داخل بهشت شده حكایت كلام ابلیس به آدم است، كه مى فرماید: « و قال ما نهاكما ربكما عن هذه الشجرة، إلا أن تكونا ملكین، أو تكونا من الخالدین» ترجمه: ابلیس بآن دو گفت: پروردگارتان شما را از این درخت نهى نكرد، مگر براى اینكه دو فرشته نباشید، و از كسانى نشوید كه جاودانه در بهشت هستند( سوره اعراف آیه 20)و دلالتش بر این معنا از این جهت است كه كلمه (هذا- این درخت)، در آن آمده، و چون این كلمه مخصوص اشاره به نزدیك است، پس گویا ابلیس در نزدیكى آن درخت به آن اشاره كرده و این سخن را به آدم گفته است.
و لكن استدلال به این آیه نیز درست نیست، براى اینكه اگر كلمه (هذا) همه جا دلالت بر نزدیك بودن مكانى مشار الیه باشد، باید در آیه: « و لا تقربا هذه الشجرة، فتكونا من الظالمین» ( سوره اعراف آیه 19 ) كه نهى خدا و خطابش بادم و همسر اوست، این دلالت را بكند، و حال آنكه خدا بزرگتر از آنست كه به نزدیكى و دورى مكانى توصیف شود، (پس هم چنان كه در این آیه دلالت ندارد، چه مانعى دارد كه بگوئیم در آن آیه نیز دلالت ندارد).
علامه طباطبایی می فرماید: از داستان بهشت آدم به تفصیلى كه در سوره" بقره" آمده، چنین بر مى آید كه قبل از اینكه آدم در زمین قرار گیرد خداوند بهشتى برزخى و آسمانى آفریده و او را در آن جاى داده، و اگر او را از خوردن از درخت مزبور نهى كرد براى این بود كه بدین وسیله طبیعت بشرى را آزموده معلوم كند كه بشر جز به اینكه زندگى زمینى را طى كرده و در محیط امر و نهى و تكلیف و امتثال تربیت شود، ممكن نیست به سعادت و بهشت ابدى نائل گردد، و جز با پیمودن این راه محال است به مقام قرب پروردگار برسد. از اینجا نیز معلوم مى شود كه هیچكدام از اشكالاتى كه بر این داستان وارد كرده اند وارد نیست، براى اینكه بهشت آدم بهشت جاودان نبوده تا اشكال شود به اینكه. و یا اشكال شود به اینكه بهشت جاى خلود است و كسى كه وارد آن شد دیگر بیرون نمى شود پس آدم چطور بیرون آمد؟ و نیز بهشت دنیایى و مادى نبوده تا مانند سرزمین هاى دیگر دنیا جاى زندگى دنیوى باشد و اداره آن زندگى تنها به وسیله قانون و امر و نهى مولوى ممكن باشد، بلكه بهشت برزخى و جایى بوده كه سجایا و اخلاق و خلاصه غرایز بشرى- نه فقط آدم (ع)- ظاهر و هویدا مى شده است.
منبع:
http://www.tahoordanesh.com