راهی به سوی آغاز

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
در تمام این سال ها، خوب یادگرفته ام
معنای خوب هم زیستی را
و معنای هم نفس بودن
یاد گرفته ام برای یار بودن
نیازی به هم سنگر بودن نیست
حاجتی به نزدیک بودن نمی باشد
می شود در همان نقطه ی ناپیدا، هم نفست باشم
می شود در همان لحظه ی نا نزدیک، مونست شوم
یاد گرفته ام... تنهایی سال هاست که تنها مانده
آرام جانم!
استعفا می دهم از این همه دقایق مجبور
استعفا می دهم... از این همه رخوت ناجور
از این همه غرور!
و برایم بس شیرین است هر آنچه که تو می خواهی...
یاد گرفته ام عزیز ترینم را همیشه عزیز بدانم
حتی به قیمت نبودنم...
و تو برایم عزیزی حتی اگر لحظه ای نتوانم جوارت زندگی کنم
یاد گرفته ام تمام این دقایق را، ناگزیر بی تو نفس کشیدن، تقصیر کسی نیست
تقصیر کسی نیست که من... امروز تنهایم..!
عزیز ترینم!
اینکه نمی شود لحظه ها را یک به یک سپرای وجودت کنم
اینکه نمی شود کنارت بمانم... همین جا... زیر این سقف
از نالایقی خویش است... تقصیر کسی نیست
و خوب یاد گرفته ام...
فرشته ها را نمی شود روی زمین پیدا کرد
پس تو نمی شود کنارم بمانی
چون از دامان آسمان آمده ای
هم نفسم!
من بنده ی همین خاکم
از شهری دیگر نیامده ام و در دیار خود غریبه ام
من از عشقبازی همین روزهای کودکی ام به، عین عشق رسیده ام
عین عشق... همان واژه ی آشنای روزهای کودکی
که هنوز خاطره اش اشک هایم را فرا می خواند
همان واژه ی قریبی که تو مرا آموختی...
می خواهم تو باشی...
حتی اگر نباشم...
می خواهم بمانی زیر سایه ی همین پهنای رنگارنگ
حتی اگر نمانم....
و برای من... همین بنده ی حقیر!
یدک کشیدن واژه ی دوست کافیست
گرچه دوست داشتنت، این روزها عشق را تفحه ام بخشیده
اما بگذار... برایت تنها یک دوست بمانم
و هر آنچه تو می خواهی برایم گواراست
قسم به همین روزها که تو را هر جور که هستی می خواهم!!
صداقت شب های بی بندگی ام!
تو برایم تا همیشه به اندازه ی عین عشق باش
و من برایت به اندازه ی یک دوست!
 

سوگلییی

عضو جدید
[FONT=times new roman,times,serif]وقتی که پشت پنجره می آیی . . . احساس را با خود ارمغان می [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]آوری . . . و عاطفه می بخشی به لطافت رزهای تنهای پشت [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]پنجره . .[/FONT]
 

سوگلییی

عضو جدید
[FONT=times new roman,times,serif]از تبار کدامین نوری که نهایت ناپذیراست . . . ؟[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]ای در حصار زمان گرفتار . . . ! چیست بهای زمان . . . ؟[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]می دانم . . . می دانم این حصار را روزی با دستان پر از عشق خود [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]خواهی شکست . . . کاش آنروز باشم و فاتحانه بر روی قله ی عشق [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]و احساس قدم برداشتنت را ببینم. . . ای کاش باشم . . . ای کاش . . .[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]باور کن به خدا هم حسودی می کنم . . . چرا که عزیزی مثل تو [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]دارد . . .[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]نفس بکش مهربان . . . ! [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] نفس بکش . . . ![/FONT]
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زیباترین گل،با اولین باد پاییزی پرپر شد...باوفاترین دوست،به مرور زمان،بی وفا شد!!!این پرپر شدن از
گل نیست،از طبیعت است....و این بی وفایی از دوست نیست،از روزگار است!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ماه و سنگ

اگر ماه بودم ؛ به هرجا که بودم ؛


سراغ تورا از خدا می گرفتم


وگر سنگ بودم ؛ به هرجا که بودی؛


سر رهگذار تو جا می گرفتم


اگر ماه بودی – به صد ناز – شاید


شبی بر لب بام من می نشستی


وگر سنگ بودی ؛به هرجا که بودم


مرا می شکستی ؛ مرا می شکستی !
 

سوگلییی

عضو جدید
آرزويم اين است


نرود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زياد


نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز


و به اندازه هر روز تو عاشق باشي


عاشق انکه ترا مي خواهد


و به لبخند تو از خويش رها مي گردد


و ترا دوست بدارد به همان اندازه


که دلت مي خواهد
 

سوگلییی

عضو جدید
دلم واسه ی گریه تنگ شده
واسه ی یه عالمه بغض که گلوم فشار بده
دلم واسه ی از ته ته دل گریه کردن تنگ شده
دلم تنگه واسه هق هق صدام
دلم واسه مزه ی شوری اشکهام تنگ شده
دلم میخواد بشینم و فقط گریه کنم
میخوام که مژهام خیس بشن و سنگین
میدونی
دلم واسه اون دونه الماسهایی که خودشون بلدند راهشون رو صورتم پیدا کنن تنگ شده
شاید دلم الماس میخواد، یه چیز با ارزش
شاید هم دلم واسه دیدن این دونه الماس ها تنگ شده
شاید هم واسه اون کاغذی که این اشکها چروکش میکنن
یا واسه ی تاری نگاهی که وقتی هاله اشک تو چشمام جمع میشه تنگ شده
شاید هم دلم میخواسته دستی باشه که گونه هام لمس کنه،والماسها و رو جمع
وشونه ای باشه که …
و هیچ وقت اون لحظه کنارش نبودن
واسه یه جای پرت و دنج
دلم تنگه واسه یه سقف سفید که بشه بهش زل زد
دلم تنگه واسه یه دنیا حرف نگفته
دلم تنگه واسه دل خوشیهام
شاید دلم برق نگاه قبل بوسه هات رو میخواسته وباز اینهمه بهونه میگرفته
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بگذار دوستی کمکم به اوج برسد اگر این رسیدن برق اسا باشد ناگهان از نفس می افتد و متوقف می شود "ولتر"
 

سوگلییی

عضو جدید
سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت،سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت، دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود،چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود،من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من میزو می چینم،پشتش تو می شینی...
من روبروی تو،اما نمی بینی!
هرشب همین قصه است:یک شام رویایی،
یک خونه آروم،با نور تزئینی
 

سوگلییی

عضو جدید
صدا كن مرا كه صدايت زيباترين نواي عالم است صدا كن مرا كه صدايت قلب شكسته ام را تسكين ميدهد صدا كن مرا تا بدانم كه هنوز از ياد نبرده اي مرا نشسته ام تا شايد صدايم كني صدايم كني ومحبت بي دريقت را نثارم كني
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
رسم زندگی این است که اگر رفتیم برگردیم
رسم زندگی است است که اگر خواستیم ،بخواهانیم
رسم زندگی این است که اگر خواستند ،بخواهیم
این است که اگر دیدیم، ببینانیم
این است که اگر گفتیم، عمل کنیم
رسم زندگی فراموش نکردن گذشته هاست
رسم زندگی نوازش شکسته هاست
رسم زندگی این نیست که هر کس از راه میرسد را پاسخ دهیم ، انقدر دل شکستیم که دیگر برای پیدا کردن یارمان میزانی نداریم
نمیدانیم چه میخواهیم نمیدانیم اصلا چه باید بخواهیم
این رسم زندگی نیست
ما به رسم زندگی عمل نمیکنیم
عملی که میکنیم نمیدانیم درست است یا غلط
آدمی را آدمیت لازم است را میدانیم ، اما نمیدانیم که کیستیم و کسیت که ما را بخواهد
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیوانه ام ،نپرس که دیوانه ام چرا؟
با این سئوالهای خودت می کشی مرا!
دیوانه ای شدم که به زنجیر می برند
در حلقه های موی تو دل را به ناکجا...
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تجویز می کنند برایم سکوت را
ممنوع کرده اند صدای فلوت را
سمّ است هرچه یاد تو می آورد مرا
از باغ برده اند درختان توت را!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با عده ای شبیه خودم همکلاسیم
تو نیستیّ و حل نشده بی حواسیم
شبها که با ستاره تو حرف می زنم
اسباب خنده است ستاره شناسیم
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی به یاد چشم تو آرام و سوگوار
گاهی به جستجوی تو یک روح بیقرار
تقصیر چشم توست نه تاثیر قرصها
این چهره پر از غم و رفتار خنده دار!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزها که حال من انگار بهتر است،
ازحال من نپرس که این کار بهتر است!
اسم تورا به باد سپردم که گم کند،
یاد تورا به خاک که بسیار بهتر است!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از پنجره زیاد به تو زل نمی زنم!
دیگر به روی موی خودم گل نمی زنم!
پرهیز از هوای تو دارم هنوز هم،
حتی به حافظ تو تفال نمی زنم...
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بر من ببخش این فوران سکوت را
گم کرده ام ستاره بیرنگ و روت را
بر من ببخش گاهی اگر گیج و مبهمم
گاهی نمی شناسم اگر بوی موت را...
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی درک همین اکنون است زندگی شوق رسیدن به همان فردایی است ، که نخواهد آمد تو نه در دیروزی ، و نه در فردایی ظرف امروز ، پر از بودن توست شاید این خنده که امروز ، دریغش کردی آخرین فرصت همراهی با ، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک ، به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ زندگی ، خاطر دریایی یک قطره ، در آرامش رود
زندگی ، حس شکوفایی یک مزرعه ، در باور بذر زندگی ، باور دریاست در اندیشه ماهی ، در تنگ زندگی ، ترجمه روشن خاک است ، در آیینه عشق زندگی ، فهم نفهمیدن هاست
زندگی ، پنجره ای باز، به دنیای وجود تا که این پنجره باز است ، جهانی با ماست آسمان ، نور ، خدا ، عشق ، سعادت با ماست
 

سوگلییی

عضو جدید
شبي به دست من از شوق سيب دادي تو

نگو كه چشم و دلم را فريب دادي تو

تو آشناي دل خسته ام نبودي حيف

و درد را به دل اين غريب دادي تو.
 

سوگلییی

عضو جدید
من چه كنم خيال تو منو رها نمي كنه

اما دلت به وعده هاش يه كم وفا نمي كنه

من نديدم كسي رو كه مثل تو موندگار باشه

آدم خودش رو كه تو دل اينجوري جا نمي كنه
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر کوه‌ها، کر نبودند
اگر آب‌ها‌تر نبودند
اگر باد می‌ایستاد
اگر حرف‌های دلم بی‌ ‌ اگر‌ بود
اگر فرصت چشم من بیشتر بود
اگر می‌توانستم از خاک
یک دسته لبخند پرپر بچینم
تو را می‌توانستم
ای دور
از دور
یک بار دیگر ببینم».
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
استارتر تمام پست های منو باید بخونیا وظیفه استارتر
ردشون نکنی
بازم سلام الهام جان
 

khorshid777

عضو جدید
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم... بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد... خسته شدم بس که تنها دویدم... اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن... می خواهم با تو گریه کنم ... خسته شدم بس که... تنها گریه کردم... می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...خسته شدم بس که تنها ایستادم
 

Similar threads

بالا