امام رضا (ع) در روایتی به نقل از امام چهارم، ضمن بیان معیارهای مهمی از دین داری، طیفی از افراد ظاهرا دیندار را افشا می كنند كه برای به دست آوردن قدرت، نه تنها مراعات ظواهر شرعی را می كنند، بلكه از برخی ثروتها و نعمتهای حلال دنیایی هم می گذرند، اما به دلیل سلطه هوای نفس، در ادامه مسیر از هیچ گونه بی دینی پروایی ندارد.
فارغ از تفسیرها و برداشتهای سیاسی و آلوده، مطالعه این گونه روایات عمیق، نگاه تازه ای به دین شناسی موشكافانه اهل بیت (ع) و شناخت آنها از فریبكاری و هوای نفس انسانهای قدرت طلب به دست می دهد.
در بخشی از این روایت آمده است:
«هرگاه كسی را دیدید كه رفتار و شیوه عمل او نیكو و پسندیده است و در سخن گفتن، خود را آرام و متین نشان می دهد و در رفتار و عملِ خود، اظهار خضوع و افتادگی می كند، در مورد او زود قضاوت نكنید. بلكه تأمل نمایید و[این رفتار] شما را فریب ندهد. چرا كه بسیارند كسانی كه به دلیل سستیِ اراده، پَستی و كوچكیِ همت و بُزدلی، از دنیاطلبی و بهره گیریِ حرام از آن ناتوان می مانند و به همین دلیل « دین » را پوششی برای این ناتوانی[خود] قرار می دهند. پس چنین كسی همواره با ظاهر خویش آدمیان را می فریبد و آنگاه كه توانایی بر حرام بیابد، در آن فرو می رود.
...پس هرگاه كسی را یافتید كه از كژی ها و ناراستی های زشت (نیز) می پرهیزد، در داوری شتاب نكنید و فریب نخورید تا اینكه بررسی كنید كه عقل او به چه چیزی پایبند است ؟ چرا كه بسیارند كسانی كه همه آن چه كه گفته شد را كاملاً وامی گذارند، ولی رفتار آنان معطوف به عقل سنجیده نیست. بنابراین به دلیل نادانی شان، فساد برانگیزی ای كه دارند، بیشتر از اصلاحی است كه به وسیله عقلشان موجب می گردند.
هرگاه كسی را یافتید كه از «عقل سنجیده و توانمند» برخوردار است، در داوری او[نیز] شتاب نكنید و فریب نخورید، تا بررسی كنید كه آیا با خواهش های نفسانی اش در برابر عقل خود قرار می گیرد یا اینكه در برابر تمایلات نفسانی خود، همراهی با عقل خویش را برمی گزیند؟ و [ بررسی كنید كه] علاقه او به ریاست های باطل [قدرت های دنیایی] و بی رغبتی اش نسبت به ریاست طلبی چگونه است؟ چرا كه همانا در میان مردمان، كسانی هستند كه در دنیا و آخرت زیانكارند، دنیا را [نه برای آخرت بلكه] برای دنیا ترك می كنند و لذت [و شیرینی قدرت و] ریاست های باطل (دنیوی) را از لذت و شیرینی ثروتها و نعمتهای مُجاز و حلالِ [دنیوی]، برتر می دانند[و قدرت، برایشان لذّت بخش تر است] و از این رو همه این نعمت ها و بهره مندی های دنیوی را برای دستیابی به [قدرت و] ریاست ترك می گویند. تا آنجا كه «وقتی به ایشان گفته می شود: از خدا پیروی كن، او را بزرگی و عزّتِ آلوده و برآمده از گناه فراگیرد (و به گناه بیشتری كشانده می شود)، پس دوزخ او را بس، و بسیار بد بستری است.» (و إذا قیل له اتّق الله أخذته العزة بالأثم فحسبه جهنمُ و لَبئِسَ المهاد. بقره/ 206)
چنین كسی [پس از رسیدن به این مرحله همچو نابینایی كه با گذاشتن اولین گام در بیراهه،تا پایان به بیراهه می رود] نخستین اقدام نادرست، او را به دورترین پایان های زیانبار می كشاند و پس از آنكه خود چنین [سرنوشتی را برای خویشتن] اراده نمود، پروردگارش [مانع او نمی شود و] او را یاری می رساند و سركشی ها و تجاوزهایش از آنچه اكنون بر آن توانایی دارد، بسی فراتر می رود، پس حرام خداوند را حلال می شمارد و حلالش را حرام می كند.[واكنون]برای حفظ [قدرت و] ریاستی كه برای رسیدن به آن، پارسایی می ورزید، هر چه از دین خویش را از دست دهد، پروایی ندارد.
و «اینان كسانی هستند كه خداوند بر ایشان خشم كرده و از رحمت، محرومشان نموده و عذابی خواركننده برایشان فراهم آورده است.»
...
بیان:
1- این حدیث شریف از مهمترین و روشنگرترین روایات در آسیب شناسی رفتارهای دینی و دقیق تر، رفتارهای دینداران است و با در اختیار گذاردن یك معیار عملی و قاعده كلیّ ،شناخت و سنجش میزان خلوص ، راستی و صداقت مدّعیان دینداری را ممكن می سازد. آموزه مهم این حدیث شریف آن است كه به همگان توجه می دهد :
اهمیت تعیین كننده این ملاك، خصوصاً آن گاه آشكار می شود كه ناگزیر از «داوری» در میانه ادعاهای دیندارانه و تظاهرات دینی باشیم. اگر صرف استناد به ظواهر دینی ملاك حقانیت و درستی و راستی باشد، در تعارض و كشمكش میان دو نوع استناد به این ظواهر و بهره گیری دو گروه «رو در رو» چگونه باید عمل كرد؟!
تمایلات نفسانی در هر كس بر اساس شرایط و موقعیت هایی كه در آن قرار دارد، متفاوت و گوناگون می باشد و هرگز در همگان ظهوری یكسان و مشابه ندارد. و در این میان نباید گمان كرد كه مدعیان دینداری و متولیان تبلیغ دین به دلیل التزامی كه به آداب، احكام و مناسك دینی دارند، ناگزیر از ایمان و دیانت قطعی برخوردارند. بلكه چنین كسانی را باید با معیارها و ملاكاتی دقیق تر مورد موشكافی و نقد قرار داد و آن گاه در مورد خلوص دینی شان داوری نمود.
در این روایت و بسیاری روایات دیگر «میزان علاقه و یا بی رغبتی به قدرت و ریاست» به عنوان «ملاك نهایی» در این داوری معرفی شده است.
اهمیت تعیین كننده این ملاك، خصوصاً آن گاه آشكار می شود كه ناگزیر از «داوری» در میانه ادعاهای دیندارانه و تظاهرات دینی باشیم.
اگر صرف استناد به ظواهر دینی ملاك حقانیت و درستی و راستی باشد، در تعارض و كشمكش میان دو نوع استناد به این ظواهر و بهره گیری دو گروه «رو در رو» چگونه باید عمل كرد؟!
این روایت شریف، خصوصاً به این پرسش پاسخ داده و «ملاك نهایی» برای برون رفت از چنین شرایطی را به دست می دهد: «واگذاشتن قدرت»!
مدعیان دینداری، آن گاه كه حاضر باشند در وفاداری به باورهای دینی خود، در برابر قدرت قرار گرفته و یا حظّ و بهره خود را از قدرت واگذارند، این نشانه ای گویا از خلوص دینی شان می باشد. هرچند احتمال خطا و سوء فهم در هیچ شرایطی منتفی نیست؛ ولی میزان هزینه كردن از قدرت در پای ارزشها و باورهایی كه به آن ایمان داریم، «ملاك نهایی» برای اثبات میزان برخورداری از «خلوص دینی» است.
* «و یمدّه ربه بعد طلبه...»
(و پس از آنكه خود چنین [سرنوشتی را برای خویشتن] اراده نمود، پروردگارش [مانع او نمی شود و] او را یاری می رساند و... )
از این تعبیر كه امام(ع) به كار برده، دانسته می شود دنیاخواهی و ریاست طلبی عاملی است كه می تواند آدمی را از حوزه ربوبیت رحمانی و هدایت الهی خارج ساخته و او را به حوزه ربوبیت و ولایت شیطان وارد سازد. همان كه در قرآن كریم بدان تصریح شده است: «الذین كفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور إلی الظلمات اولئك اصحاب النار هم فیها خالدون» (البقره/ 257)
این فقره از حدیث شریف را می توان بیان تفسیر و مصداقی برای آیه شریفه دانست.
نكته قابل تأمل اینكه حضرت می فرماید، در چنین مرحله ای آدمی وارد راهی بی بازگشت شده و تحت ربوبیت و ولایت شیطان درآمده است. همان گونه كه خداوند بندگان خود را كه هدایت او را برگزیده اند، بر هدایت آنان می افزاید و كاستی های آنان در رسیدن به نجات و رستگاری را جبران می سازد. شیطان نیز آنان كه تحت ولایت و تدبیر او قرار گرفته اند را در رسیدن به غایات شرّ و شیطانی یاری می رساند. (ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم) و صد البته این قرار گرفتن تحت ولایت شیطان و بهره مندی از یاری و مدد او، به اراده و خواست خود آدمی است (و یمدّه ربّه بعد طلبه).
* ولكن الرجل كل الرجل...
(و اما « مَردِ مَرد »، « نیك مَرد » كسی است كه...)
روشن است آنچه كه معصوم(ع) در توصیف «مَردان مرد» كه اخلاق و شریعت را قربانی ریاست طلبی و قدرت طلبی های دنیوی نمی سازند، بیان فرموده، نسبی و مقول به تشكیك است. یعنی هر انسانی به میزانی كه این ویژگی ها در او تحقق یابد، شایسته چنین اوصافی است و به همان میزان مورد تحسین و ستایش قرار می گیرد و به همان میزان نیز می تواند و باید الگو و سرمشق دیگران قرار گیرد. (فبه تمسّكوا و بسنّته فاقتدوا) بنابراین نه وجود این اوصاف در همه انسانها مطلق است و نه میزان اعتماد و الگوپذیری از ایشان، مطلق می باشد. پیامبران و امامان معصوم(ع)، مصداق كامل و تامّ این «مردان مرد» هستند كه باید در تمام حوزه های رفتاری به آنها اقتدا كرد و ایشان را الگوی عمل قرار داد. اما در مراتب پسین، هر فردی از انسان كه از ویژگی های گفته شده برخوردار گردد، به همان میزان بهره مندی از این ویژه گی ها شایسته ستایش و مستحقّ تحسین می باشد و می تواند الگو و سرمشق دیگران قرار گیرد.
فارغ از تفسیرها و برداشتهای سیاسی و آلوده، مطالعه این گونه روایات عمیق، نگاه تازه ای به دین شناسی موشكافانه اهل بیت (ع) و شناخت آنها از فریبكاری و هوای نفس انسانهای قدرت طلب به دست می دهد.
در بخشی از این روایت آمده است:
«هرگاه كسی را دیدید كه رفتار و شیوه عمل او نیكو و پسندیده است و در سخن گفتن، خود را آرام و متین نشان می دهد و در رفتار و عملِ خود، اظهار خضوع و افتادگی می كند، در مورد او زود قضاوت نكنید. بلكه تأمل نمایید و[این رفتار] شما را فریب ندهد. چرا كه بسیارند كسانی كه به دلیل سستیِ اراده، پَستی و كوچكیِ همت و بُزدلی، از دنیاطلبی و بهره گیریِ حرام از آن ناتوان می مانند و به همین دلیل « دین » را پوششی برای این ناتوانی[خود] قرار می دهند. پس چنین كسی همواره با ظاهر خویش آدمیان را می فریبد و آنگاه كه توانایی بر حرام بیابد، در آن فرو می رود.
...پس هرگاه كسی را یافتید كه از كژی ها و ناراستی های زشت (نیز) می پرهیزد، در داوری شتاب نكنید و فریب نخورید تا اینكه بررسی كنید كه عقل او به چه چیزی پایبند است ؟ چرا كه بسیارند كسانی كه همه آن چه كه گفته شد را كاملاً وامی گذارند، ولی رفتار آنان معطوف به عقل سنجیده نیست. بنابراین به دلیل نادانی شان، فساد برانگیزی ای كه دارند، بیشتر از اصلاحی است كه به وسیله عقلشان موجب می گردند.
هرگاه كسی را یافتید كه از «عقل سنجیده و توانمند» برخوردار است، در داوری او[نیز] شتاب نكنید و فریب نخورید، تا بررسی كنید كه آیا با خواهش های نفسانی اش در برابر عقل خود قرار می گیرد یا اینكه در برابر تمایلات نفسانی خود، همراهی با عقل خویش را برمی گزیند؟ و [ بررسی كنید كه] علاقه او به ریاست های باطل [قدرت های دنیایی] و بی رغبتی اش نسبت به ریاست طلبی چگونه است؟ چرا كه همانا در میان مردمان، كسانی هستند كه در دنیا و آخرت زیانكارند، دنیا را [نه برای آخرت بلكه] برای دنیا ترك می كنند و لذت [و شیرینی قدرت و] ریاست های باطل (دنیوی) را از لذت و شیرینی ثروتها و نعمتهای مُجاز و حلالِ [دنیوی]، برتر می دانند[و قدرت، برایشان لذّت بخش تر است] و از این رو همه این نعمت ها و بهره مندی های دنیوی را برای دستیابی به [قدرت و] ریاست ترك می گویند. تا آنجا كه «وقتی به ایشان گفته می شود: از خدا پیروی كن، او را بزرگی و عزّتِ آلوده و برآمده از گناه فراگیرد (و به گناه بیشتری كشانده می شود)، پس دوزخ او را بس، و بسیار بد بستری است.» (و إذا قیل له اتّق الله أخذته العزة بالأثم فحسبه جهنمُ و لَبئِسَ المهاد. بقره/ 206)
چنین كسی [پس از رسیدن به این مرحله همچو نابینایی كه با گذاشتن اولین گام در بیراهه،تا پایان به بیراهه می رود] نخستین اقدام نادرست، او را به دورترین پایان های زیانبار می كشاند و پس از آنكه خود چنین [سرنوشتی را برای خویشتن] اراده نمود، پروردگارش [مانع او نمی شود و] او را یاری می رساند و سركشی ها و تجاوزهایش از آنچه اكنون بر آن توانایی دارد، بسی فراتر می رود، پس حرام خداوند را حلال می شمارد و حلالش را حرام می كند.[واكنون]برای حفظ [قدرت و] ریاستی كه برای رسیدن به آن، پارسایی می ورزید، هر چه از دین خویش را از دست دهد، پروایی ندارد.
و «اینان كسانی هستند كه خداوند بر ایشان خشم كرده و از رحمت، محرومشان نموده و عذابی خواركننده برایشان فراهم آورده است.»
...
بیان:
1- این حدیث شریف از مهمترین و روشنگرترین روایات در آسیب شناسی رفتارهای دینی و دقیق تر، رفتارهای دینداران است و با در اختیار گذاردن یك معیار عملی و قاعده كلیّ ،شناخت و سنجش میزان خلوص ، راستی و صداقت مدّعیان دینداری را ممكن می سازد. آموزه مهم این حدیث شریف آن است كه به همگان توجه می دهد :
اهمیت تعیین كننده این ملاك، خصوصاً آن گاه آشكار می شود كه ناگزیر از «داوری» در میانه ادعاهای دیندارانه و تظاهرات دینی باشیم. اگر صرف استناد به ظواهر دینی ملاك حقانیت و درستی و راستی باشد، در تعارض و كشمكش میان دو نوع استناد به این ظواهر و بهره گیری دو گروه «رو در رو» چگونه باید عمل كرد؟!
تمایلات نفسانی در هر كس بر اساس شرایط و موقعیت هایی كه در آن قرار دارد، متفاوت و گوناگون می باشد و هرگز در همگان ظهوری یكسان و مشابه ندارد. و در این میان نباید گمان كرد كه مدعیان دینداری و متولیان تبلیغ دین به دلیل التزامی كه به آداب، احكام و مناسك دینی دارند، ناگزیر از ایمان و دیانت قطعی برخوردارند. بلكه چنین كسانی را باید با معیارها و ملاكاتی دقیق تر مورد موشكافی و نقد قرار داد و آن گاه در مورد خلوص دینی شان داوری نمود.
در این روایت و بسیاری روایات دیگر «میزان علاقه و یا بی رغبتی به قدرت و ریاست» به عنوان «ملاك نهایی» در این داوری معرفی شده است.
اهمیت تعیین كننده این ملاك، خصوصاً آن گاه آشكار می شود كه ناگزیر از «داوری» در میانه ادعاهای دیندارانه و تظاهرات دینی باشیم.
اگر صرف استناد به ظواهر دینی ملاك حقانیت و درستی و راستی باشد، در تعارض و كشمكش میان دو نوع استناد به این ظواهر و بهره گیری دو گروه «رو در رو» چگونه باید عمل كرد؟!
این روایت شریف، خصوصاً به این پرسش پاسخ داده و «ملاك نهایی» برای برون رفت از چنین شرایطی را به دست می دهد: «واگذاشتن قدرت»!
مدعیان دینداری، آن گاه كه حاضر باشند در وفاداری به باورهای دینی خود، در برابر قدرت قرار گرفته و یا حظّ و بهره خود را از قدرت واگذارند، این نشانه ای گویا از خلوص دینی شان می باشد. هرچند احتمال خطا و سوء فهم در هیچ شرایطی منتفی نیست؛ ولی میزان هزینه كردن از قدرت در پای ارزشها و باورهایی كه به آن ایمان داریم، «ملاك نهایی» برای اثبات میزان برخورداری از «خلوص دینی» است.
* «و یمدّه ربه بعد طلبه...»
(و پس از آنكه خود چنین [سرنوشتی را برای خویشتن] اراده نمود، پروردگارش [مانع او نمی شود و] او را یاری می رساند و... )
از این تعبیر كه امام(ع) به كار برده، دانسته می شود دنیاخواهی و ریاست طلبی عاملی است كه می تواند آدمی را از حوزه ربوبیت رحمانی و هدایت الهی خارج ساخته و او را به حوزه ربوبیت و ولایت شیطان وارد سازد. همان كه در قرآن كریم بدان تصریح شده است: «الذین كفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور إلی الظلمات اولئك اصحاب النار هم فیها خالدون» (البقره/ 257)
این فقره از حدیث شریف را می توان بیان تفسیر و مصداقی برای آیه شریفه دانست.
نكته قابل تأمل اینكه حضرت می فرماید، در چنین مرحله ای آدمی وارد راهی بی بازگشت شده و تحت ربوبیت و ولایت شیطان درآمده است. همان گونه كه خداوند بندگان خود را كه هدایت او را برگزیده اند، بر هدایت آنان می افزاید و كاستی های آنان در رسیدن به نجات و رستگاری را جبران می سازد. شیطان نیز آنان كه تحت ولایت و تدبیر او قرار گرفته اند را در رسیدن به غایات شرّ و شیطانی یاری می رساند. (ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم) و صد البته این قرار گرفتن تحت ولایت شیطان و بهره مندی از یاری و مدد او، به اراده و خواست خود آدمی است (و یمدّه ربّه بعد طلبه).
* ولكن الرجل كل الرجل...
(و اما « مَردِ مَرد »، « نیك مَرد » كسی است كه...)
روشن است آنچه كه معصوم(ع) در توصیف «مَردان مرد» كه اخلاق و شریعت را قربانی ریاست طلبی و قدرت طلبی های دنیوی نمی سازند، بیان فرموده، نسبی و مقول به تشكیك است. یعنی هر انسانی به میزانی كه این ویژگی ها در او تحقق یابد، شایسته چنین اوصافی است و به همان میزان مورد تحسین و ستایش قرار می گیرد و به همان میزان نیز می تواند و باید الگو و سرمشق دیگران قرار گیرد. (فبه تمسّكوا و بسنّته فاقتدوا) بنابراین نه وجود این اوصاف در همه انسانها مطلق است و نه میزان اعتماد و الگوپذیری از ایشان، مطلق می باشد. پیامبران و امامان معصوم(ع)، مصداق كامل و تامّ این «مردان مرد» هستند كه باید در تمام حوزه های رفتاری به آنها اقتدا كرد و ایشان را الگوی عمل قرار داد. اما در مراتب پسین، هر فردی از انسان كه از ویژگی های گفته شده برخوردار گردد، به همان میزان بهره مندی از این ویژه گی ها شایسته ستایش و مستحقّ تحسین می باشد و می تواند الگو و سرمشق دیگران قرار گیرد.