پرند

minerva

عضو جدید
با sonicموافقم...
اعتراض واسه غذاي سلف اين طوري فايده نداره!
بايد همه توي حياط جمع بشند يا همچين چيزي....
تازه رفت و آمدمون معضل مهم تريه!!!اتوبوس هاي مسير دانشگاه 1000تومانه....
جلوي درب دانشگاه هم كه اصلا نمي شه سوار شد!!!
البته اعتراض واسه اين هم فايده نداره....
اگه 1000نفر هم بشيم باز كم كم 8000نفر ديگه هستند و ما به چشم نميايم!
 
آخرین ویرایش:

max_wise2001

عضو جدید
بابا بیخیال شید خودتون را حرص ندید الکی اینا برا استادا ارزش قایل نیستن چه برسه به دانشجو بدبخت.
همه از این وضع شاکین ولی هیچ کاری صورت نمیگیره همم میخورن ایرانی همینه دیگه ارزش برا خودش قایل نیست.
 

morteza_mousavi

عضو جدید
شماها هم خیلی جالبید

امیر...
خداشاهده الان میخاستم همین جمله بالایی رو بنویسم دیدم نوشتی :biggrin::biggrin::biggrin:

یک چیزی دیگه که بعضیا که میدونن خودشون بگیرن

تو اون مسابقه رفتیم مرحله بعد
این همه زدن تو سر ما که شرکت نکنید شما ... :w28:

شما نبودی ما آخرم نمیشدیم:gol:

http://imdc.ir/docs/announce/7-ConceptualDesign_result.pdf
 

کوروش ش

عضو جدید
سلام
میدونین مشکل ما ایرانیا چیه؟
اینکه فقط بلدیم حرف بزنیم و شعار بدیم
امروز میگیم اعتصاب فردا یادمون میره.
اگه یه بار محکم وایسیم جلوی کسایی که میخوان حقمونو بگیرن خیلی از مشکلاتمون حل میشه.از جمله غذا,رفت و آمد,استاد,کلاس,سایت و اینهمه مشکل دیگه.
 

farzadddd

عضو جدید
داداش حرفات درسته
اما دیگه به رشته کسی توهین نکنید
بالاخره دوستان ما ممکنه روی بعضی چیزها حساس باشند
هر رشته برای خودش محترمه و جایگاه داره
البته به من ربطی نداره ولی نمیخوام باعث دلخوری دوستانمون بشه
خواهش می کنم مطلب منو دوباره بخون .من کجا به رشته کسی توهین کردم؟میشه عینآ جمله توهین آمیز منو بگی؟من خودم مدرک کاردانیم کشاورزیه.چیزی که هر جا میرفتم همه بهم می خندیدن پس هیچوقت نمیام رشته کسی رو مسخره کنم.ضمن اینکه شاخ غول شکستن نیست که آدم مکانیک بخونه.همون سالی که ما وارد این رشته شدیم تو همین رشته هزاران نفر دیگه هم وارد شدن.پس دلیلی نداره بخوام از سر غرور برخوردی کنم اما بحث من این بود که رشته ها باید تفکیک بشن و هر رشته در دانشکده خودش باشه.چه از لحاظ دسترسی به استاد و چه از نظر دسترسی به دانشجویان رشته های نزدیک.همینطور که من خیلی از مشکلاتم رو از دانشجوهای عمران می پرسم.ضمنآ گفتی به شما ربط نداره من میگم دقیقآ ربط داره و خوبه که نظرتو بگی.قربونت
 

amir_engmec

عضو جدید
البته اعتراض واسه اين هم فايده نداره....
اگه 1000نفر هم بشيم باز كم كم 8000نفر ديگه هستند و ما به چشم نميايم!

کاملا با این حرف مخالفم 1 نفر هم 1 نفره

اگه اون یک نفر تا یک چیزی گفتن نزاره بره
باید روی حرف پافشاری بشه نه روی فرد حالا هر چی هم که کم باشن
 

farzadddd

عضو جدید
دانشگاهی که دانشجوش این باشه چه امیدی میشه داشت به بهتر شدن اوضاع دانشگاه
واقعا تاسف باره ......
نسیم جان اگه منظورت منم جوابی که به دوست دیگرمون در همین مورد دادم رو بخون و اگر در مورد مطلبی که دوستم گفته و من نقل قول کردم اولآ کاملآ مطلب طنزه و دومآ یک نگاهی به دور و ور بندازی متوجه میشی خیلی زیادن دخترهایی که از این دیدگاه خوششون هم میاد.اصلآ هم جای تاسف نداره.فکر نکنید حالا تو دانشگاههای خارج که همه چیز ها مرتبه همه فقط میان درس می خونن و میرن و ...من اونور رو هم زیاد دیدم.مشکل از این چیز ها نیست.
 

farzadddd

عضو جدید
راجع به بحث اعتصاب هم من به عنوان پیرمرد با اجازتون یک کم حرف بزنم.اولین ایراد این بحث اینکه اطلاع رسانی نشده.ایرادش چیه حتی آدم تراکت بزنه؟دوم هم اینکه اینکه همه هر روز نرن سلف نمیشه.نکته اینه که جایگزین چیه؟برن از زیر فنی غذا بگیرن که باز پول تو جیب دانشگاه میره و یا اینکه غذا بیارن.خب این شدنی هست اما با اطلاع رسانی قبلی اون هم برای یک مدت محدود مثلآ سه روز.نه بیشتر چون شدنی نیست.فشار هم رو کسی نمیاد.اگه همه نرن 3روز هم کار خودشو می کنه .
 

minerva

عضو جدید
راجع به بحث اعتصاب هم من به عنوان پیرمرد با اجازتون یک کم حرف بزنم.اولین ایراد این بحث اینکه اطلاع رسانی نشده.ایرادش چیه حتی آدم تراکت بزنه؟دوم هم اینکه اینکه همه هر روز نرن سلف نمیشه.نکته اینه که جایگزین چیه؟برن از زیر فنی غذا بگیرن که باز پول تو جیب دانشگاه میره و یا اینکه غذا بیارن.خب این شدنی هست اما با اطلاع رسانی قبلی اون هم برای یک مدت محدود مثلآ سه روز.نه بیشتر چون شدنی نیست.فشار هم رو کسی نمیاد.اگه همه نرن 3روز هم کار خودشو می کنه .
حرف منطقي يعني اين!!!
 

dimah_azer

عضو جدید
ببین بزار من برات بگم مشکل کجاست

اولا ما تنها تشکل دانشجویی که تو دانشگاه داریم تشکل دانشجویی نیست تشکل نظامیه ، یعنی کسی نیست که محوریت این کار روش باشه (مخصوصا برا تراکت پخش کردن) ، چون معمولا هر نوع اعتصابی باید یه هسته داشته باشه

دوما اینا دانشجو نیستن که ، اومدن مدر ک بگیرن برن ، ظهر هم شکمشون رو سیر کنن ، دنبال دردسر هم نیستن ، والا

سوما و چهارم شو برو دنبال این حرف که هرچی زیردستت بدبختر و گشنه تر ، زور وارده برش بیشتر

پنجمشم ، من که به بچه ها اس اس دادم ، یکی اومد جلوم گفت "ببین خیال نکنی من غذا نمی خورم " ، چی کا کنم من؟ بهش بگم گاو جان تو انسانی جات تو طویله نیست ، نباید بفهفه که انسانه؟
 

aftab

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترمای اولی دانشگاه یه دفه برای غذا یک اعتراض خوب اتجام دادن.
بچه ها غذا گرفتن ولی غذا رو روی میزا ریختن.بعد سلف خیلی شلوغ شد.دکتر کیانی اومد دید.خودش از غذا خورد.بعد قرار شد غذا رو خوب کنن تا چند وقت غذا خوب شد حتی با غذا یکی دو روزه اول میوه هم می دادن.اما بعد دوباره همون غذای سابق.....
 

نسیم ن

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه چیزی در مورد دانشجوهای این دانشگاه واسه من ثابت شده اونم اینکه هر کسی میخواد فقط خودش تو دانشگاه راحت باشه حالا بقیه مهم نیستن چه بلایی سرشون میاد مثلا با حراست میریزه رو هم نمیگه اون بیسوادی که دم در نشسته و میگه چی بپوش داره به شخصیتت توهین میکنه و به جای تو فکر میکنه
به هر چیزی که آدم بخواد برسه یکسری از خواسته های خودش رو باید زیر پا بذاره
مثلا همین اعتراض انتخاب واحد رو که داشتیم برنامه ریزی میکردیم
خیلی از بچه ها با اینکه واقعا با این مساله مشکل داشتن و انتخاب واحد درست و حسابی نداشتن
هر وقت یه روز رو انتخاب میکردیم یا میگفتن ما دانشگاه نیستیم یا اون ساعت کلاس داریم استاد نمیذاره یا از درس عقب میافتیم پس ما هنوز تکلیفمون با خودمون مشخص نیست
تو این دانشگاه هم با حرف حساب نمیشه کاری کرد
اعتراض هم که بچه ها واقعا .......
نمیدونم چرا این دانشگاه اینجوریه!!!
تا وقتی که خودمون ندونیم چی میخواییم و ندونیم باید چی کار کنیم
به هیچی نمیرسیم
ایرانیها هم که که تو حرف زدن مثل خودمون کم نمیارن
فقط حرف عمل هیچ
 

نسیم ن

عضو جدید
کاربر ممتاز
نسیم جان اگه منظورت منم جوابی که به دوست دیگرمون در همین مورد دادم رو بخون و اگر در مورد مطلبی که دوستم گفته و من نقل قول کردم اولآ کاملآ مطلب طنزه و دومآ یک نگاهی به دور و ور بندازی متوجه میشی خیلی زیادن دخترهایی که از این دیدگاه خوششون هم میاد.اصلآ هم جای تاسف نداره.فکر نکنید حالا تو دانشگاههای خارج که همه چیز ها مرتبه همه فقط میان درس می خونن و میرن و ...من اونور رو هم زیاد دیدم.مشکل از این چیز ها نیست.

منظورم با تو نبود فرزاد جان
منظورم با دوستت بود که شما نقل قول کردی
اگرم این موضوع جنبه ی طنز داره چون طرز فکر اشتباهیه نباید اینجا مطرح بشه
مرسی
 

SA_HEART_LA

عضو جدید
خواهش می کنم مطلب منو دوباره بخون .من کجا به رشته کسی توهین کردم؟میشه عینآ جمله توهین آمیز منو بگی؟من خودم مدرک کاردانیم کشاورزیه.چیزی که هر جا میرفتم همه بهم می خندیدن پس هیچوقت نمیام رشته کسی رو مسخره کنم.ضمن اینکه شاخ غول شکستن نیست که آدم مکانیک بخونه.همون سالی که ما وارد این رشته شدیم تو همین رشته هزاران نفر دیگه هم وارد شدن.پس دلیلی نداره بخوام از سر غرور برخوردی کنم اما بحث من این بود که رشته ها باید تفکیک بشن و هر رشته در دانشکده خودش باشه.چه از لحاظ دسترسی به استاد و چه از نظر دسترسی به دانشجویان رشته های نزدیک.همینطور که من خیلی از مشکلاتم رو از دانشجوهای عمران می پرسم.ضمنآ گفتی به شما ربط نداره من میگم دقیقآ ربط داره و خوبه که نظرتو بگی.قربونت
اخه بعضی از دوستانمون به این رشته ها حساس اند.
درسته باید تفکیک بشه اما کدوم ساختمون؟!فنی که عین فیلم مهران مدیری شده! از در و دیوارش ادم میریزه!
 

SA_HEART_LA

عضو جدید
 

SA_HEART_LA

عضو جدید
این عکسو برای بعضی دوستان گذاشتم تا یکم شاد بشند!:biggrin::biggrin::biggrin:
قابل توجه داش حسین و مرتضی!:D:D
 

htaheri

عضو جدید
این قفسه سینه که می بینی یه حکمتی داره .
خدا وقتی آدمو آفرید سینه اش قفسه نداشت
یه پوست نازک بود رو دلش .
یه روز آدم عاشق دریا شد .
اونقدر که با تموم وجودش خواست تنها چیز با ارزشی که داره بده به دریا.
پوست سینه شو درید و قلبشو کند و انداخت تو دریا .
موجی اومد و نه دلی موند و نه آدمی .




خدا … دل آدمو از دریا گرفت و دوباره گذاشت تو سینش .






آدم دوباره آدم شد .
ولی امان از دست این آدم .
دو روز بعد آدم عاشق جنگل شد .
دوباره پوست نازک تنشو جر داد و دلشو پرت کرد میون جنگل .
باز نه دلی موند و نه آدمی .




خدا دیگه کم کم داشت عصبانی میشد .
یه بار دیگه دل آدمو برداشت و محکم گذاشت تو سینه اش .
ولی مگه این آدم , آدم می شد .




این بار سرشو که بالا کرد یه دل که داشت هیچی با صد دلی که نداشت عاشق آسمون شد .
همه اخم و تخم خدا یادش رفت و پوست سینه شو جر داد و باز دلشو پرت کرد میون آسمون .
دل آدم مثه یه سیب سرخ قل خورد و قل خورد و افتاد تو دامن خدا .




نه دیگه … خدا گفت … این دل واسه آدم دیگه دل نمی شه .
آدم دراز به دراز چش به آسمون رو زمین افتاده بود.




خدا این بار که دل رو گذاشت سرجاش بس که از دست آدم ناراحت بود یه قفس کشید روش که دیگه آها ، دیگه … بسه .






آدم که به خودش اومد دید ای دل غافل … چقدر نفس کشیدن واسش سخت شده .
چقد اون پوست لطیف رو سینش سفت شده .
دست کشید به رو سینشو وقتی فهمید چی شده یه یه آهی کشید … یه آهی کشید همچین که از آهش رنگین کمون درست شد .
و این برای اولین بار بود که رنگین کمون قبل از بارون درست شد .
بعد هی آدم گریه کرد هی آسمون گریه کرد .






روزها و روزها گذشت و آدم با اون قفس سنگین خسته و تنها روی زمین سفت خدا قدم می زد و اشک می ریخت .
آدم بیچاره دونه دونه اشکاشو که می ریخت رو زمین و شکل مروارید می شد برمی داشت و پرت می کرد طرف خدا تو آسمون .
تا شاید دل خدا واسش بسوزه و قفسو برداره .
اینطوری بود که آسمون پر از ستاره شد .




ولی خدا دلش واسه آدم نسوخت که .
خلاصه یه شب آدم تصمیم خودشو گرفت .
یه چاقو برداشت و پوست سینشو پاره کرد .
دید خدا زیر پوستش چه میله های محکمی گذاشته … دلشو دید که اون زیر طفلکی مثه دل گنجشك می زد و تالاپ تولوپ می کرد .
انگشتاشو کرد زیر همون میله ای که درست روی دلش بود و با همه زوری که داشت اونو کند .
آخ .. اونقد دردش اومد که دیگه هیچی نفهمید و پخش زمین شد .
.......






خدا ازون بالا همه چی رو نیگا می کرد .
دلش واسه آدم سوخت .
استخونو برداشت و مالید به دریا و آسمون و جنگل .
یهو همون تیکه استخون روی هوا رقصید و رقصید .
چرخید و چرخید .
آسمون رعد زد و برق زد
دریا پر شد از موج و توفان و درختای جنگل شروع کردن به رقصیدن .






همون تیکه استخون یواش یواش شکل گرفتو شد و یه فرشته .
با چشای سیاه مثه شب آسمون
با موهای بلند مثه آبشار توی جنگل
اومد جلو و دست کشید روی چشای بسته آدم .






آدم که چشاشو باز کرد اولش هیچی نفهمید
هی چشاشو مالید و مالید و هی نیگا کرد .
فرشته رو که دید با همون یه دل که نه با صد تا دلی که نداشت عاشقش شد .
همون قد که عاشق آسمون و دریا و جنگل شده بود .
نه … خیلی بیشتر .
پاشد و فرشته رو نگاه کرد .






دستشو برد گذاشت روی دلش همونجا که استخونشو کنده بود .
خواس دلشو دربیاره و بده به فرشته .
ولی دل آدم که از بین اون میله ها در نمیومد .
باید دوسه تا دیگه ازونا رو هم میکند .
تا دستشو برد زیر استخون قفس سینش فرشته خرامون خرامون اومدجلو .
دستاشو باز کرد و آدمو بغل کرد .
سینشو چسبوند به سینه آدم .




خدا ازون بالا فقط نیگا می کرد با یه لبخند رو لبش .




آدم فرشته رو بغل کرد .
دل آدم یواش و یواش نصفه شد و آروم آروم خزید تو سینه فرشته خانوم .
فرشته سرشو آورد بالا و توی چشای آدم نیگا کرد .
آدم با چشاش می خندید .
فرشته سرشو گذاشت رو شونه آدم و چشاشو بست .






آدم یواشکی به آسمون نیگا کرد و از ته دلش دست خدا رو بوسید .
اونجا بود که برای اولین بار دل آدم احساس آرامش کرد .






خدا پرده آسمونو کشید و آدمو با فرشتش تنها گذاش .
 

amir_engmec

عضو جدید
بروبچ یک نامه برای غذا نوشتیم و چندین نفری امضا کردیم

هرچی دنبالتون گشتم نبودین!!!
(ولی چشم من یکی از امضا بازی آب نمیخوره)
 

leila_s

عضو جدید
ممنون از تشکر دوستان
منم از همه تشکر دارم
من رشتم خیلی دوست دارم.افتخار میکنم
 

minerva

عضو جدید
من هم Minerva!الهه ی عشق جنگ و خرد....
صنایع می خونم...ورودی 88.
لیلا جان هروقت به راهنمایی یا کمک نیاز داشتی می تونی روی من حساب کنی....
 

minerva

عضو جدید
بچه ها الهه رفته توی کما!!!!!!!!:cry:چند دقیقه هست که فهمیدم....
دارم میمیرم...
تو رو خدا دعا کنید برگرده....تو رو خدا....
خدا داره همه چی رو از من میگیره:cry::cry:
خیلی با من بی رحمه.......
 

htaheri

عضو جدید
سخنرانی "ونه گات" در مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه MIT !!!! ...
اگر ميخواستم براي آينده ي شما فقط يك نصيحت بكنم، راه ماليدن كرم ضد آفتاب را توصيه ميكردم.
خواص مفيد آثار مفيد و دراز مدت كرم ضد آفتاب توسط دانشمندان ثابت شده است، در حالي كه ساير نصايح من هيچ پايه و اساس قابل اعتمادي جز تجربه هاي پر پيچ و خم شخص بنده ندارند.

اينك اين نصايح را خدمتتان عرض ميكنم.
قدر نيرو و زيبايي جوانيتان را بدانيد، ولي اگر هم ندانستيد، مهم نیست!
روزي قدر نيرو و زيبايي جواني تان را خواهيد دانست كه طراوت آن رو به افول گذارد.
اما باور كنيد تا بيست سال ديگر، به عكسهاي جواني خودتان نگاه خواهيد كرد و به ياد مي آوريد چه امكاناتي در اختيارتان بوده و چقدر فوق العاده بوده ايد.
آن طور كه تصور مي كرديد چاق نبوديد.
همه چيز در بهترين شرايطش بوده تا شما احساس خوب داشته باشيد.
نگران آينده نباشيد.
اگر هم دلتان میخواهد نگران باشید، فقط اين را بدانيد كه نگراني همان اندازه مؤثر است كه جويدن آدامس بادكنكي در حل يك مساله ي جبر.

مشكلات اساسي زندگي شما بي ترديد چيزهايي خواهند بود كه هرگز به مخيله ي نگرانتان هم خطور نكرده اند، از همان نوعي كه يك روز سه شنبه ي عاطل و باطل ناگهان احساس بد پيدا مي كنيد و نسبت به همه چيز بدبين ميشويد!
با دل ديگران بي رحم نباشيد و با كساني كه با دل شما بي رحم بوده اند، سر نكنيد.
عمرتان را با حسادت تلف نكنيد.
گاهي شما جلو هستيد و گاهي عقب.
مسابقه طولاني است و سر انجام، خودتان هستيد كه با خودتان مسابقه ميدهيد.
ناسزا ها را فراموش كنيد.
اگر موفق به انجام اين كار شديد راهش را به من هم نشان بدهيد.
نامه هاي عاشقانه ي قديمي را حفظ كنيد.
صورت حسابهاي بانكي و قبضها و ... را دور بياندازيد.
اگر نمي دانيد مي خواهيد با زندگيتان چه بكنيد، احساس گناه نكنيد.
جالبترين افرادي را كه در زندگي ام شناخته ام در 22 سالگي نمي دانستند مي خواهند با زندگيشان چه كنند.
برخي از جالبترين چهل ساله هايي هم كه مي شناسم هنوز نميدانند.
تا ميتوانيد كلسيم بخوريد.
با زانوهايتان مهربان باشيد.
وقتي قدرت زانوهاي خود را از دست داديد كمبودشان را به شدت حس خواهيد كرد.

ممكن است ازدواج كنيد، ممكن است نكنيد.
ممكن است صاحب فرزند شويد، ممكن است نشويد.
ممكن است در چهل سالگي طلاق بگيريد، احتمال هم دارد كه در هشتاد و پنجمين سالگرد ازدواجتان رقصكي هم بكنيد.
هرچه مي كنيد، نه زياد به خودتان بگيريد، نه زياد خودتان را سرزنش كنيد.
انتخابهاي شما بر پايه ي 50 درصد بوده، همانطور كه مال همه بوده.

دستورالعملهايي كه به دستتان ميرسد را تا ته بخوانيد، حتا اگر از آنها پيروي نمي كنيد.
از خواندن مجلات زيبايي پرهيز كنيد.
تنها خاصيت آنها اين است كه بشما بقبولانند كه زشتيد.
با خواهران و برادران خود مهربان باشيد.
آنها بهترين رابط شما با گذشته هستند و به گمان قوي تنها كساني هستند كه بيش از هر كس ديگر در آينده به شما خواهند رسيد.

به ياد داشته باشيد كه دوستان مي آيند و مي روند، ولي آن تك و توك دوستان جان جاني كه با شما مي مانند را حفظ كنيد.
براي پل زدن ميان اختلافهاي جغرافيايي و روشهاي زندگي سخت بكوشيد، زيرا هرچه بيشتر از عمر شما بگذرد، بيشتر پي مي بريد كه به افرادي كه در جواني مي شناختيد محتاجيد.

سفر كنيد
برخي حقايق لاينفك را بپذيريد: قيمتها صعود مي كنند، سياستمداران كلك ميزنند، شما هم پير ميشويد.
و آنگاه كه شديد، در تخيلتان به ياد مي آوريد كه وقتي جوان بوديد قيمتها مناسب بودند، سياستمداران شريف بودند، و بچه ها به بزرگترهايشان احترام ميگذاشتند.

به بزرگترها احترام بگذاريد.
توقع نداشته باشيد كه كس ديگري نان آور شما باشد.
ممكن است حساب پس اندازي داشته باشيد.
شايد هم همسر متمولي نصيبتان شده باشد.
ولي هيچگاه نمي توانيد پيش بيني كنيد كه كدام خالي ميشود يا بشما جاخالي مي دهد.

خيلي با موهايتان ور نرويد وگرنه وقتي چهل سالتان بشود، شبيه موهاي هشتاد ساله ها ميشود.
دقت كنيد كه نصايح چه كسي را مي پذيريد، اما با كساني كه آنها را صادر مي كنند بردبار و صبور باشيد.
نصيحت ، گونه ي ديگر غم غربت است.
ارائه ي آن روشي براي بازيافت گذشته از ميان تل زباله ها، گردگيري آن و ماله كشيدن بر روي زشتي ها و كاستي هايشان و مصرف دوباره ي آن به قيمتي بالاتر از آنچه ارزش دارد، است.

اما اگر به اين مسايل بي توجه هستيد لااقل حرفم درمورد كرم ضد آفتاب بپذيريد.
 

SA_HEART_LA

عضو جدید
چقد سخته ! تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و بجاش یه زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد ، زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت بشی ، حس کنی هنوزم دوسش داری!

چقد سخته ! دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیز آوار غرورش همه ی وجدت له شده!

چقد سخته ! تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی ، اما وقتی دیدیش هیچ چیزی جز «سلام» نتونی بگی!

چقد سخته ! نتونی از راز دل و عشق و احساست حرفی بزنی ومجبور باشی بخاطر حفظ غرورت برای همیشه ساکت بمونی!

چقد سخته ! یکدفعه چشم باز بکنی وببینی همه ی زندگیت تباه شده و تازه بعد از اون محکومی تا آخرین روز زندگیت حسرت بخوری و آه بکشی!

چقد سخته ! وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه ، اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوزم دوسش داری!

چقدر سخته ! گل آرزوهاتو ، تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی :
گل من ! باغچه نو مبارک ...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M پاتوق دانشجویان دانشگاه ازاد پرند دانشگاه آزاد 6
SilliCONIC انجمن پرند دانشگاه آزاد 16

Similar threads

بالا