تخته سنگ...!

ricardo

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در زمان ها ي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل

مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد. بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تفاوت از

كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند مي كردندكه اين چه شهري است كه نظم ندارد

. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و ... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط بر

نمي داشت . نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد.


بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرار

داد. ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن

سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. پادشاه در ان يادداشت نوشته بود : " هر سد و مانعي مي

تواند يك شانس براي تغيير زندگي انسان باشد .:gol::gol:
 

موژی

عضو جدید
:gol::gol: " هر سد و مانعي می


تواند يك شانس براي تغيير زندگي انسان باشه:gol::gol:

;)مثل زندگی من که با یه سد متحول شد...;)
 

babi charlton

عضو جدید
کاربر ممتاز
عجب
تا باشه از این تخته سنگا
ولی احتمال اینکه از کنارش رد بشیم بیشتره
ممنون (گل)
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منم از این سنگا می خوامممممممممم

:love:
 

Similar threads

بالا