درد ما را در جهان درمان مبادا بیشما / مرگ بادا بیشما و جان مبادا بیشما
ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها
در حلقه سودای تو روحانیان را حالها
دوستم ببخشید تشکر ندارم
درد ما را در جهان درمان مبادا بیشما / مرگ بادا بیشما و جان مبادا بیشما
ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها
در حلقه سودای تو روحانیان را حالها
دوستم ببخشید تشکر ندارم
ای دل سرمست، کجا میپری؟ / بزم تو کو؟ باده کجا میخوری؟
مایهی هر نقش و ترا نقش نی / دایهی هر جان و تو از جان بری
خواهش میکنم خودم جبران میکنم
یاد ناورد آن نگار بیوفا
از من بیچاره، تا افتادهام
دست من نگرفت روزی از کرم
تا ز دست او ز پا افتادهام
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی / عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
دامن کشیدن از کف عشاق سهل نیست
یوسف از این گناه بزندان نشسته است
مزن بانگ بر من که اینست جرمم
که خورشید خواندم به بانگ بلندت
دوش می آمد و رخساره برافروخته بودهمای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |