مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز



وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد



وان کس که تو را بیند ای ماه چه غم دارد
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
دود در مزرعه ی سبز فلک جاری است
تیغه نقره داس مه نو زنگاری است
و انچه هنگام درو حاصل ماست
تعنت و نفرینو بیزاریست
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تیر از غمزه ساقی سپر از جام شراب



با کماندار فلک جنگ وجدالی کردیم
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
شهریارا غزلم خوانده غزالی وحشی



بد نشد با غزلی صید غزالی کردیم
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنم به سان غریقی است در کشاکش موج
مه هیچ راه گریزی به بیکران فضا
نه هیچ ساحل امنی در این افق پیدا
نه هیچ نقطه پایاب و اب می گذرد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دیدم رخ خوب گلشنی را



آن چشم و چراغ روشنی را
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
نه آن دریا که شعرش جاودانه ست
نه آن دریا که لبریز از ترانه ست
به چشمانت بگو بسپار ما را
به آن دریا که ناپیدا کرانه ست


شب خوش :gol:

تو لقمه شیرین شو در خدمت قند او



لقمه نتوان کردن کان شکر ما را



شب خوش :gol:
 

prs.13sps

عضو جدید
شاعر از کوچه مهتاب گذشت
لیک شعری نسرود
نه که معشوغه نداشت
نه که سر گشته نبود
سال ها بود که دگر کوچه مهتاب خیابان شده بود
:gol::gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در انتهای کوچه شب ، زير پنجره
قومی نشسته خيره به تصوير پنجره
اين سوی شيشه ، شيون باران و خشم باد
در پشت شيشه ، بغض گلوگير پنجره
 

sahar-architect

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
همه را بيازمودم ز تو خوشترم نيامد
چو فرو شدم به دريا چو تو گوهرم نيامد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا