مسائل اجتماعی در قالب طنز

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
وصیت نامه ای به طنز
قبر مرا نیم متر كمتر عمیق كنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیكتر باشم.

بعد از مرگم، انگشت های مرا به رایگان در اختیاراداره انگشت نگاری قرار دهید.

به پزشك قانونی بگویید روح مرا كالبدشكافی كند، من به آن مشكوكم!

ورثه حق دارند با طلبكاران من كتك كاری كنند.

عبور هرگونه كابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اكیدا ممنوع است.

بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان راتماشا كنم.

كارت شناساییم با دو قطعه عکــس مرا لای كفنم بگذارید، شاید آنجاهم نیاز باشد!

مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.

رویتابوت و كفن من بنویسید: این عاقبت كسی است كه زگهواره تا گور دانش بجست.

دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال كنند. در چمنزار خاكم كنید!

كسانی كه زیر تابوت مرا می گیرند، باید هم قد باشند.

شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به دخــتران بیکار ندهید.

گواهینامه رانندگیم رابه یك آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.

کله مرغ برای سگها یادتون نره چون گناهدارند گشنه بمونند.

بجای عکــسم روی آگهی ترحیم کارت معافیم روبزارید.

در مجلس ختم من گاز اشك آور پخش كنید تا همه به گریه بیفتند.

از اینكه نمی توانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم وخواهش میکنم پشت سرم حرف در نیارید.

التماس میکنم کفنم را از یک پارچه مارکدار انتخاب کنید تا جلوی آدمهای گه تازه به دوران رسیده کم نیاریم.

به مرده شوی بگویید مرا با چوبك بشوید چون به صابون و پودر حساسیت دارم.

چون تمام آرزوهایم را به گور می برم، سعی كنید قبر مرا بزرگ بسازید كه جای آنها هم باشد .
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
يك دخــتر دانشجوی ترم اولی و يك دخــتر دانشجوی ترم آخری چگونه به دانشگاه می‌روند ؟


یك دخــتر دانشجوی ترم اولی چگونه به دانشگاه می‌رود ...
1. موبایلش ساعت 6 صبح زنگ می‌زند.
2. سریع از جایش بلند می‌شود.
3. دست و صورتش را می‌شوید.
4. چایی درست می‌كند.
5. صبحانه‌اش را كامل می‌خورد.
6. وسایلی مثل جزوه ، كتاب و ... را داخل كیفش می‌گذارد.
7. مختصری به خودش می رسد.
8. لباسش را پنج دقیقه‌ای می‌پوشد.
9. قبل از ساعت 8 صبح وارد دانشگاه می‌شود.

یك دخــتر دانشجوی ترم آخری چگونه به دانشگاه می‌رود ...
1. موبایلش را كوك نمی‌كند.
2. ساعت 8.30 صبح با سر و صدای همخانه‌ای‌هایش از خواب بیدار می‌شود.
3. دوباره می‌خوابد.
4. ساعت 8.45 صبح مجدداً با سر و صدای همخانه‌ای‌ هایش از خواب بیدار می‌شود.
5. دهن دره می‌كند.
6. به دوستانش فحش‌ می‌دهد.
7. دست و صورتش را نمی‌شوید.
8. سریع یك لقمه نان بیات بر ‌می‌دارد و گاز می‌زند و با آب قورت می‌دهد.
9. یكراست می‌رود جلوی آینه.
10. کاری می کند تا جوش‌های صورتش را پنهان كند.
11. برگرد به گزینه 10.
12. از ابزار آلات رنگین جهت صفا دادن، استفاده لازم را می برد .
13. گزینه 12 را به صورت لازم و کافی مکررا انجام می دهد.
14. خطوط و حدود را محكم تر می‌كشد.
15. سیاه و سفیدهای لازم را چک می کند.
16.حدود اجزای صورت را با ابزار، مشخص تر می‌كند.
17.برق اثر های خلق شده را دو چندان می کند تا چشم افراد مورد نظر را در بیاورد.
18. مواد لازم نگارگری و نقاشی چهره را داخل كیفش می‌گذارد.
19. تازه می‌رود سراغ موهایش.
20. اول به اندازه یك كف دست به موهایش ژل می‌مالد.
21. یك ربع با موهایش ور‌ می‌رود.
22. موهایش را میزانپیلی می‌كند.
23. روسری سر می‌كند.
24. نصف موهایش را از زیر روسری بیرون می‌آورد.
25. روپوشش را می‌پوشد و دكمه‌هایش را با كمك دوستانش می‌بندد.
26. دو ساعت بعد از شروع كلاس وارد دانشگاه می‌شود.
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
طنز:امتحان آیین نامه راهنمایی رانندگی

1. در پشت سر یه دوچرخه سوار در حال رانندگی هستید ،قصد گردش به راست دارید ، چكار میكنید ؟

الف ـ سرمون رو از شیشه میاریم بیرون میگیم هوووو یــره مگه كوری برو اونور دیگه .

ب ـ به موازات دوچرخه سوار حركت میكنیم و یه هو میپیچیم جلوش تا حالش گرفته شه.

ج ـ پشت سرش یه بوق خفن میزنیم تا هُل شه و بخوره زمین و بعد از روش رد میشید طوری كه مخش بپاشه بیرون

د ـ با ماشین میكوبیم بهش تا بیفته زمین و بعد از رو مخش رد میشیم .

2 . از یه خیابان فرعی میخواهید وارد خیابان اصلی شوید. چرا باید بیش از همه مواظب موتور سیكلت سوارها باشید ؟

الف ـ چون همینجوری سرشون رو میندازن پایین میان تو تقاطع .

ب ـ چون سهمیه بـِن -زینشون كمتره و گناه دارن .

ج ـ چون خیلی كوچیك هستند و ما ریز میبینیمشون .

د ـ ممكنه موتور پلیس باشه ، بعد آب بیار و حوض خالی كن.

3 . در كدام محل است كه نباید پارك كنید ؟

الف ـ پاركینگ طبقاتی رایگان الماس شهر .

ب ـ پاركینگ عمومی پارك ملت .

ج ـ دم در خونه مادر زن.

د ـ دم در خونه مادر شوهر.

4 . خط ممتد دوگانه به چه معناست؟

الف ـ برای تاكید اینكه دو خط موازی هیچوقت به هم نمیرسن.

ب ـ به معنی اینكه باید این دو خط رو بگیری همینجوری بری .

ج ـ یعنی اینكه دور زدن ممنوع ولی... یه دفعه میتونید دور بزنید كه حال همه گرفته بشه .

د ـ یعنی موش تو سوراخ نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت.

5 . وقتی چراغ زرد رو دیدید باید چه كار كنید؟

الف ـ اگر حتی 1 ثانیه هم مونده تا چراغ قرمز بشه گازشو بگیرید و برید.

ب ـ اول یواش برید بعد كه دیدید كسی حواسش نیست بازم گازش رو بگیرید و برید.

ج ـ یعنی چیزی دیگه به اتمام كارت سوختت نمونده..براتون متاسفم

د ـ هیچ خطری شما رو تهدید نمیكنه پس با خیال راحت گازتون رو تا ته بگیرید و برید.

6 . این تابلو به معناست ؟

الف ـ یعنی جاده خودشو لوس كرده و دو رگه اس.

ب ـ یعنی جاده مار دارد.....مار هم موش تو سولاخ نمیرفت.

ج ـ یعنی همچین ترمز كنید كه خط لاستیكاتون بیفته

د ـ یعنی هر چه قدر عشقته لایی بكش!

7 . این تابلو به چه معناست ؟

الف ـ یعنی...اووووه ...بیخیال !

ب ـ یعنی....اَ اَ اَ اَ اَ ....ایول بابا !

ج ـ یعنی....ها ا ا ا ا .....!

د ـ یعنی .....چـــــ......ــــــی ؟! جون من راس میگی!

8 . این تابلو به چه معناست ؟

الف ـ ابومسلم سرور پرسپولیسه

ب ـ پرسپولیس سرور ابومسلمه

ج ـ فقط تیم ملی

د ـ هیچ كدوم...فقط كریم باقری!

9 . به هنگام تركیدن لاستیك كدام مورد را باید انجام بدید ؟


الف ـ مثل زنها جیغ میكشید و از پنجره میپرید بیرون....

ب ـ خونسردیتون رو حفظ میكنید و بوسیله یه ستون ماشین رو متوقف میكنید( یعنی خودتونو میكوبید به ستون)

ج ـ فرمون رو بچسبید و ول نكنید تا ماشین مثل بچه آدم خودش وایسته.

د ـ چشماتون رو میبندید و به خدا توكل میكنید!

10 . در حال نزدیك شدن به خط كشی عابر پیاده هستید . عابرین منتظرند تا عبور كنند.چه مواردی را باید انجام دهید ؟

الف ـ بیخیال عابر بابا....عابر كیلو چنده .بزن برو..

ب ـ با همون سرعت یه دفعه از بغلشون رد میشید تا بترسند و شما حالشو ببرید.

ج ـ اگه دیدید خیلی پرروین، میاید پایین و بعد از چند تا ناسزا بارشون كردن ، تا جایی كه میخورن میزنینشون.

د ـ از كنارشون با سرعت رد میشید و بهشون میگید : ..{....}...!
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
5مرحله غم هنگام از دست دادن اطلاعات:

تصورش را بکنید. هارد دیسک کامپیوترتان ناگهان از کار می افتد و شما متوجه می شوید که تمام اطلاعات تان را از دست داده اید. اگر با چنین فاجعه ای مواجه شدید باید بدانید که بعد از حادثه این مراحل را پشت سر خواهید گذاشت. ‏

اگر هم قبلا این حادثه برایتان رخ داده است احتمالا تجربه گذر از این مراحل را داشته اید! ‏

مرحله اول: انکار
‏‪ با خودتان می گویید این امکان ندارد! این فقط یک مشکل نرم افزاری است. احتمالا با یک بار ریستارت درست می شود. من سال ها است که این هارد دیسک را دارم و مثل ساعت کار می کرده. امکان ندارد بسوزد. ‏

معمولا حتی بعد از پنج بار ریستارت کردن هم همچنان در فاز انکار قرار دارید و فکر می کنید که شاید مشکل از درایو سی دی است. ‏

مرحله دوم: عصبانیت
در این مرحله متوجه شده اید که همه چیز از دست رفته است. و عصبانیت شروع می شود. لعنت به هاردهای تقبلی. لعنت به وسترن دیجیتال با این هاردهای ..... من فروشنده ای که این هارد را به من فروخته می کشم! و خلاصه بقیه حرف های این مرحله قابل نوشتن نیست. اما می توانید خودتان تصورش را بکنید. ‏

مرحله سوم: کلنجار رفتن
‏‪ خب شاید بتوانم یک نرم افزار دانلود کنم و با آن هارد دیسک را به عنوان هارد دوم یک کامپیوتر بالا بیاورم تا اطلاعات را داشته باشم. باید یک هارد جدید بخرم و روشی پیدا کنم تا بتوانم آن را بالا بیاورم. شاید یک شرکت بتواند به من برای بازیابی اطلاعات ام کمک کند؟ آره مطمئن هستم که بالاخره مشکل حل می شود. ‏

مرحله چهارم: افسردگی
‏‪ تمام آن عکــس ها از دست رفته است. من دیگر انها را نمی بینم. تمام نوشته هایم دیگر وجود ندارد. اوه خدای من تمام موسیقی هایی که داشتم دیگر وجود ندارند. من سال ها برای جمع کردنشان وقت گذاشته بودم. فیلم هایم چی؟ بدبخت شدم. درست مثل این است که ده سال گذشته زندگی ام را پاک کرده ام. ‏

مرحله پنجم: پذیرش حادثه
مدتی گذشته و حالا که هیچ کاری نتوانسته اید برای برگرداندن اطلاعات بکنید وارد مرحله قبول واقعه می شوید. آه، تمام آن اطلاعات خیلی هم مهم نبودند. بعضی از آن ها را جاهای دیگر هم دارم. مثلا برخی عکــس ها را قبلا در سایت فلیکر گذاشته بودم. حداقل مهم هایشان آنجا هست. جمع کردن تمام آن موسیقی ها هم از اول می تواند کار سرگرم کننده ای باشد! تازه به نظرم یک شروع مجدد کار خوبی است. به علاوه هارد داریو ها این روزها حسابی ارزان شده اند. ‏

اگر می خواهید که مشابه این داستان برای شما رخ ندهد. فراموش نکنید که از اطلاعات تان به طور مرتب پشتیبان گیری کنید. این داستان خیلی راحت و بدون خبر قبلی برای هر کــسی پیش می آید. بنابراین آن را جدی بگیرید. ‏
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود‎. او در آنجا متوجه شد كه پسرش با یك هم اتاقی دخــتر بنام Vikki ‎ زندگی میكند. كاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود.

او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث كنجكاوی بیشتر او می شد. مسعود كه فكر مادرش را خوانده بود گفت : " من میدانم كه شما چه فكری می كنید ، اما من به شما اطمینان می دهم كه من و Vikki فقط هم اتاقی هستیم‎ . "

حدود یك هفته بعد‎ ، Vikki پیش مسعود آمد و گفت : " از وقتی كه مادرت از اینجا رفته ، قندان نقره ای من گم شده ، تو فكر نمی كنی كه او قندان را برداشته باشد ؟‎ " "خب، من شك دارم ، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد‎."

او در ایمیل خود نوشت‎ : مادر عزیزم، من نمی گم كه شما قندان را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم كه شما آن را برنداشتید . اما در هر صورت واقعیت این است كه قندان از وقتی كه شما به تهران برگشتید گم شده‎ . " با عشق، مسعود

روز بعد ، مسعود یك ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود‎ : پسر عزیزم، من نمی گم تو با Vikki رابطه داری ! ، و در ضمن نمی گم كه تو باهاش رابطه نداری . اما در هر صورت واقعیت این است كه اگر او در تختخواب خودش می خوابید ، حتما تا الان قندان را پیدا كرده بود‎. با عشق ، مامان
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
چیزهایی که از مادر باید اموخت

چیزهایی که از مادر باید اموخت

کار را که کرد ؟! آن که تمام کرد ! :
- اگر می خواهید همدیگه رو بکُشید برید بیرون ! من تازه اینجا رو تمیز کردم !

دعا :
- دعا کن سر جاش باشه وگرنه ...!

منطق :
- به خاطر اینکه من می گم !

آینده نگری :
- اگر از اون تاب بیافتی و گردنت بشکنه محاله با خودم ببرمت خرید !

رعایت آداب غذا خوردن :
- موقع غذا خودن دهنت رو ببند !

توجه :
- اگر بدونی پشت گوش هات چقدر چرکه !

استقامت :
- تا وقتی کلم بروکلی هات و نخوردی از جات تکون نمی خوری !

چرخه ی زندگی :
- من تو رو به دنیا آوردم و اگر بخوام خودم هم شَرِت رو از این دنیا می کَنَم !

اصلاح رفتار :
- تو دیگه مثل بابات رفتار نکن !

قناعت :
- میلیون ها بچه کم شانس توی دنیا هستن که آرزو می کردن من مادرشون بودم !

انتظار :
- وایسا برسیم خونه ...

مراقب از خود :
- ژاکتت رو بپوش ! یه جوری رفتار می کنی انگار من که مادرتم نمی دونم کِی سردت میشه !

رشد کردن :
- اگر اسفناج نخوری بزرگ نمی شی !

کنایه :
- گریه می کنی ؟! حالا یه کاری می کنم که واقعا" اشکت در بیاد !

ژنتیک :
- باید به خاطر ژن بابات باشه !

اصل و نصب :
- این چه وضع اتاقه ؟ مگه تو طویله به دنیا اومدی ؟!

خِرَد :
- وقتی به سن من برسی می فهمی !

عدالت :
- یه روزی بچه داری میشی و امیدوارم بچه هات عین خودت بشن !
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت. یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد:

«برلین فوق‏العاده است، مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم، ولی یک مقدار احساس شرم می‏کنم که با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی که تمام دبیرانم با ترن جابجا می‏شوند.»

مدتی بعد نامه‏ای به این شرح همراه با یک چک یک میلیون دلاری از پدرش برایش رسید:

«بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یک ترن بگیر!»
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
۱بوق کوچولو
سلام علیک
احوال پرسی با راننده آشنا

۲بوق
به...خیلی مخلصیم
احوال پرسی با راننده آشنا

۳بوق
کجایی بی وفا
احوال پرس با راننده آشنا

۵۶۹بوق
کجا؟؟؟
ویژه مسافرکشی

بوق بدون وقفه به مدت نیم ساعت
بدو بیا دیر شد
صدا زدن خانم جهت رفتن به مهمانی

بوق بدون وقفه معمولی با آهنگ
دید دید ... دیدید دید!!
جلوی مراکز درمانی هنگام مشاهده ماشین عروس حتی خالی!

نصب بو ق قطار روی پیکان
ندارد
نشانه ذوق سرشار راننده

نصب بوق کامیون روی موتور سیکلت
ندارد
نشانه بزرگواری موتور سوار

نصب آژیر بجای بوق
بی بو.. ببو ...
ویژه رانندگانی که عشق پلیس بازی دارند

نصب صدای خروس به جای بوق
قوقولی قوقو...
ویژه روستایی های عزیز که سالهاست از روستا دور مانده اند!!

تیس تیس
ندارد
کلاس بالای راننده
 

arsenal1400

عضو جدید
کاربر ممتاز
عالی

عالی

بهترین تاپیک طنز ..... بسیار عالی بود ........ یک دنیا تشکر

فکر کنم طنز دوم (دختر دانشجو) خیلی واقعیت داشته باشد چون شما نوشتیدش :w15::w15:

:w27::w27::w30:
 

kazimoto

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونم از طنزهای خودم بذارم خوبه یا بد؟؟ میترسم هم تاپیک بسته شه هم اکانت بنده:D:D:d
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خــترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چندماهه به آرژانتین منتقل شد. پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون:

لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که دراین مدت ده بار به توخیانت کرده ام !!! ومی دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. من را ببخش و عکــسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست
باعشق : روبرت


دخــترجوان رنجیـده خاطرازرفتارمرد، ازهمه همکاران ودوستانش می خواهدکه عکــسی ازنامزد، برادر، پسرعمو، پسردایی ... خودشان به اوقرض بدهند وهمه آن عکــس ها راکه کلی بودند باعکــس روبرت، نامزد بی وفایش، دریک پاکت گذاشته وهمراه با یادداشتی برایش پست می کند، به این مضمون:
روبرت عزیز، مراببخش، اما هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم، لطفاً عکــس خودت راازمیان عکــسهای توی پاکت جداکن وبقیه رابه من برگردان.....
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
چگونه كارمند نمونه شوید؟(طنز)

- جدول حل كنید. همیشه یك كیف جدول همراه خودتان داشته باشید تا یك موقع توی اداره لنگ نمانید. این روزها

حل كردن جدول جواب می دهد. وظیفه اول شما به عنوان یك كارمند، حل جداول كلمات متقاطع و در وهله بعدی

حل جداول سودوكو و دست آخر اگر وقت شد، حل جدول های خیابان است.

-به ارباب رجوع بی احترامی كنید. به او بفهمانید كه دوران ارباب و رعیتی تمام شده است. جوری با او رفتار كنید

كه بفهمند دوران طاغوت و ظلم به آخر رسیده است و دیگر هیچ اربابی از هیچ رعیتی بالاتر نیست. زمانه، زمانه

عدالت محوری است نه ارباب و رعیتی.

- مراجعه كنندگان را ساعت ها پشت در اتاقتان سرپا و ترجیحاً یك لنگه پا نگهدارید. آن ها باید بدانند كه كار شما

چقدر مهم و سخت است. با راه انداختن كار ارباب رجوع تنها ارزش كار خود و همكارانتان را پایین می آورید.

اداره، خم رنگرزی نیست. این همیشه یادتان باشد.

- امضای شما حكم طلا را دارد، بی خودی امضای خود را هدر ندهید. مراجعه كننده باید بداند كه هر چیزی یك

قیمتی دارد و قیمت قلم و امضای شما از هر نقاش و نویسنده و هنرمندی بالاتر است. قلم خود را ارزان نفروشید.

گرفتن پول چایی و زیر میزی یك رسم قدیمی و باستانی است و شگون دارد. به رسم و رسومات پایبند باشید. با

ارباب رجوع هایی كه ادعا می كنند مرض قند دارند و یا فشار خون و با چای و شیرینی میانه ای ندارند اصلاً

صحبت نكنید. آن ها را به یك كلینیك درمانی یا بیمارستان راهنمایی كنید.

- پیشرفت سه پله دارد. پاچه خواری، خود شیرینی و زیر آب زنی. اگر می خواهید از فردا ترفیع و پایه حقوق بالا

داشته باشید، از همین امروز اقدام كنید. خوردن پاچه همراه با كله بسیار مقوی و مفید است. خود شیرینی هم شما را

از خریدن شیرینی و مراجعه به قنادی معاف می كند. انسان ها مانند حوض هستند گاهی گل آلود می شوند باید چند

وقت یكبار زیر آبشان را مانند حوض زد و عوضشان كرد.

-یكی از كارهای پسندیده راه انداختن كار بندگان خداست ولی از آن پسندیده تر كار چاق كنی است. احترام به

خویشاوندان هم از كارهای پسندیده محسوب می شود. همانطور كه در دعوا ها و ارائه ادبیات شفاهی بستگان درجه

یك مقدم هستند، موقع كار راه انداختن هم اولویت با آن هاست. از قدیم گفته اند بند پ خود را محكم ببند، تا قورباغه

سر بالا نره.

- اگر به حقوق كارمندی دلخوش كرده اید، بدانید و آگاه باشید كه به زودی از گرسنگی خواهید مرد. اگر با پول

چایی و شیرینی البته حتماً از زیر میز، كارتان راه افتاد كه خوب، اگر نه به فكر اختلاس باشید یعنی یك عده ای را

از دست یك سری پول ها خلاص كنید. اگر اختلاس جواب نداد به فكر شغل دوم و سوم و بساز و بنداز باشید، اگر

آن هم جواب نداد، دیگر به دنبال جواب نباشید. شما یك سوال بی جواب هستید كه زندگی جوابتان كرده است.
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
راهنماي پدر و مادر آزاري ! (براي بچه ها)

راهنماي پدر و مادر آزاري ! (براي بچه ها)

1ـ علم ثابت کرده که اگه غذا رو بمالي به صورتت خوشمزه تر مي شه

2ـ خودتو خسته نکن که فرق آره و نه را ياد بگيري

3ـ هميشه دو تا شيريني بردار با هر دستت يکي

4ـ سينه خيز برو تو جاهاي تنگ و تاريک که دست مامان بهت نرسه

5ـ اون ليوان پلاستيکي که سرش چند تا سوراخ داره مي دوني اسمش چيه : آب پاش

6 ـ مداد شمعي هاتو گاز بزن نترس گلم اونا به هيچ وجه سمي نيستند

7 ـ اگه گفتي کاغذ توالت چند متره ؟!!

8ـ مي توني واسه خوابيدنت شرط بذاري مثل اينکه همه جک و جونورات باهات بيان تو رختخواب

9ـ ياد بگير در توالت و از تو قفل کني و جيغ بزني

10 ـ شب که مي خواي بخوابي وانمود کن که ترسيدي مامان و مجبور کن تا گوشه کنار اتاقت و بگرده تا هيولا را پيدا کنه وقتي همه جا رو گشت و رفت بيرون پنج دقيقه صبر کن دوباره جيغ بکش تا بياد همه جا رو بگرده

11 ـ ياد بگير در يخچال و خودت باز کني نمي دوني انداختن تخم مرغ روي زمين چه کيفي داره

12 ـ آرد + آب = ماکاروني

13 ـ برو جلوي ميز توالت مامان و رنگهاي قشنگو روي خودت امتحان کن خيلي قشنگ ميشي

14 ـ وقتي در حال کار خرابي هستي مامان مي پرسه چه کار ميکني؟ بگو هيچي مامان جونم

15 ـ وقتي با مامان ميري رستوران همه ظرفها رو بنداز زمين

16 ـ مامان عاشق نقاشي هاي تست ديوارهاي اتاقشو.......

17 ـ وقتي مامان جاروبرقي رو روشن ميکنه از ترس جيغ بکش

18 ـ وقتي مامان بند کفشتو مي بنده هي لگد بزن دفعه ديگه کفش بي بند برات مي خره

19ـ وقتي با مامان ميري مهموني برو سراغ چيزاي شکــستني
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
يه روزي يه مرده نشسته بوده و داشته روزنامه اش رو مي خونده که زنش يهو ماهي تابه رو مي کوبه تو سرش!
مرده مي گه: برا چي اين کار رو کردي؟
زنش جواب مي ده: به خاطر اين زدمت که تو جيب شلوارت يه تکه کاغذ پيدا کردم که توش اسم جنى (يه دخــتر) نوشته شده بود…
مرده مي گه: وقتي هفته پيش براي تماشاي مسابقه اسب دواني رفته بودم اسبي که روش شرط بندي کردم اسمش جني بود.
زنش معذرت خواهي مي کنه و مي ره به کاراي خونه برسه.
سه روز بعد، مرد داشت تلويزين تماشا مي کرد که زنش اين بار با يه قابلمه ي بزرگتر مي کوبه تو سرش به طوري که مرده تقريبا بيهوش مي شه.
مرد وقتي به خودش مياد مي پرسه اين بار براي چي منو زدي؟
زنش جواب مي ده: آخه اسبت زنگ زده بود!
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند که مامان گفت:"من خسته ام و دیگه دیروقته، می رم که بخوابم" مامان بلند شد،به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهارفردا شد،سپس ظرف ها را شست،برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد،قفسه ها را مرتب کرد، شکرپاش را پرکرد،ظرف ها را خشک کردو در کابینت قرار دادوکتری را برای صبحانه فردا ازآب پرکرد.بعدهمه لباس های کثیف رادرماشین لباسشویی ریخت،پیراهنی را اتوکردودکمه لباسی را دوخت..اسباب بازی های روی زمین راجمع کردودفترچه تلفن را سرجایش درکشوی میز برگرداند.گلدان ها را آب داد،سطل آشغال اتاق را خالی کردو حوله خیسی را روی بند انداخت.بعد ایستادو خمیازه ای کشید. کش وقوسی به بدنش دادو به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد،کنار میز ایستادو یادداشتی برای معلم نوشت ،مقداری پول را برای سفر شمردوکنارگذاشت و کتابی را که زیر صندلی افتاده بود برداشت.بعد کارت تبرکی را برای تولدیکی از دوستان امضا کردو در پاکتی گذاشت، آدرس را روی آن نوشت و تمبر چسباند؛ مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت و هردورا درنزدیکی کیف خودقرارداد.
سپس دندان هایش رامسواک زد.
باباگفت: "فکرکردم گفتی داری می ری بخوابی" و مامان گفت:" درست شنیدی دارم میرم."
سپس چراغ حیاط راروشن کردودرها را بست.
پس ازآن به تک تک بچه ها سرزد،چراغ ها راخاموش کرد،لباس های به هم ریخته را به چوب رختی آویخت، جوراب های کثیف را درسبد انداخت،با یکی از بچه ها که هنوز بیداربودو تکالیفش را انجام می داد گپی زد،ساعت را برای صبح کوک کرد، لباس های شسته را پهن کرد،جا کفشی را مرتب کردو شش چیز دیگررابه فهرست کارهای مهمی که باید فردا انجام دهد،اضافه کرد.سپس به دعاو نیایش نشست.
درهمان موقع بابا تلویزیون راخاموش کردو بدون اینکه شخص خاصی مورد نظرش باشد گفت: " من میرم بخوابم" و بدون توجه به هیچ چیز دیگری، دقیقاً همین کارراانجام داد!
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
سهراب !! گفتي:چشمها را بايد شست……شستم ولي !………

گفتي: جور ديگر بايد ديد…….ديدم ولي !…………..

گفتي زير باران بايد رفت……..رفتم ولي !………….

او نه چشمهاي خيس و شسته ام را..نه نگاه ديگرم را…هيچ کدام را نديد !!!!

فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت

: ” ديوانه باران نديده !! ”
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است…

به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.
به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو…

« ابتدا در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. »

آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود.

مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم.

سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید:

« عزیزم ، شام چی داریم؟ »

جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت:

« عزیزم شام چی داریم؟ »

و همسرش گفت:

« مگه کری؟! » برای چهارمین بار میگم: « خوراک مرغ » !!
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
فحشهای دانشجویی !!!!

فلسفه ی فحش خیلی پیچیده است چه بسا فحش هایی كه هر كس می ده بیانگر شخصیت و درون او باشد . اما از اونجا كه فحش در بین دانشجویان امروزه ی ما جایگاه بسیار ویژه ای دارد بنده شما رو با تعدادی از اونها آشناتون می كنم كه از شهرت ویژه ای برخوردارند :


دانشجوی تهران شمال :
نكته : وقتی می خونید این قسمتو سعی كنید لباتون تا حد امكان غنچه باشه:
بی ادب , تو واقعا عقلتو از دست دادی دیوونه . منو ترسوندی بی شعور تلفظ : بی ششووور ) امیدوارم ولنتاین كچل شی . بد بد بد)


دانشجوی تهران جنوب :
(.... .... .... ..... ... .. ... ..كلا سانسور شد (


دانشجوی دانشگاه تهران :
وطن فروش مزدور , لیبرال خود فروخته , مخل نظام , تو حق شركت در انتخابات بعدی رو نداری با اون كاندید از خودت نفهم تر , فاشیست تند رو
(توجه داشته باشید كه موضوع دعوا سیاسی بوده)


دانشجوی پزشكی :
در دیكشنری این بروبچ كلمه ی فحش تعریف نشدست


دانشجوی هنر :
من شعر دوازدهم از هشت كتاب استاد سهراب رو به تو بی ادب بی فرهنگ تقدیم می كنم امیدوارت گیتارت بشكنه و تا اخر عمر یكه و تنها و بی عشق و ژولیت بمونی .
وفتی هم كار بالا می گیره كاریكاتور همدیگه رو می كشن .


دانشجوی الهیات :
یا ایهو الذی فحشو فحشً فاحشتن ای هستیت به عدم مبدل , ای دچار دور تسلسل شده , ای علتت به ممكن الوجود گرویده , فلسفه ی تو دچار تضاد شده و من به خود اجازه ی بحث نمی دم .... *
*: این آخری كه گفت از اون ناجوراش بود كه فلش بك زد به دوران دبیرستان و رشته ی علوم انسانی كه می خوند و واسه خودش یلی بود

دانشجوی تربیت بدنی:
به من گفتی ... , ... خودتی و جد و آبادت
به همین كوتاهی البته بعدش یه 2 ساعتی بزن بزن می شه


دانشجوی زبان خارجی :
هنوز دعوا نشده , شروع می كنن خارجكی بلغور كردن البته به نظر من اگه ترجمه ی حرفاشونو می دونستند خودشون رو زبونشون فلفل می ریختن و 2 روز تو اتاق خودشونو حبس می كردن

دانشجوی حقوق :
تو با این كارت به حقوق شهروندی من تجاوز كردی و من طبق اصل 153 قانون اساسی حق دارم ازت شكایت كنم و مادرتو به عزات بشونم شما می تونید هیچی نگید اما هر چی بگید بر علیه شما تو دادگاه استفاده می شه .
راستی اگه وكیل تسخیری خواستی به خودم بگو

دانشكده ی كاشون :
كسی با تو زر نزد . كثافت مرض . از جلو چشام خفه شو
( من قصد توهین یه هیشكی رو ندارم )


دانشجوی دخــتر
دراكثرموارددخــتره وقتی باپسره دعواش میشه:

دخــتر:تو همیشه به من دروغ گفتی , تو هیچ وقت منو دوست نداشتی , من بازیچه ی دستای كثیفت بودم , حالا جواب خونوادمو چی بدم ؟ برو ******** دیگه نمی خوام ببینمت .
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
..:: زندگي ديجيتالي ::..


1- يهو نگاه ميکني مي بيني خانوادت که 3 نفر بيشتر نيستن 5 خط موبايل دارن!

2 - واسه همکارت ايميل ميفرستي،در حاليکه ميز بغل دستي تو نشسته !

3 - رابطت با اقوام و دوستاني که ايميل ندارن کمتر و کمتر ميشه تا به حد صفر برسه!

4 - ماشينت رو جلوي در خونه پارک ميکني بعدش با موبايلت زنگ ميزني خونه که بيان کمک چيزايي رو که خريدي ببرن داخل !

5 - هر آگهي تلويزيوني يه آدرس اينترنتي هم داره !

6 - وقتي خونه رو بدون موبايلت ترک ميکني ، استرس همه وجودت رو ميگيره و با سرعت برميگردي که موبايلت رو برداري...، بدون توجه به اينکه حد اقل 10 سال از عمرت رو بدون موبايل گذروندي !!!

8 - صبحها قبل از خوردن صبحونه اولين کاري که ميکني سر زدن به اينترنت و چک کردن ايميل و فيس بوکته !

9 - الان در حاليکه اين ايميل رو ميخوني، سرت رو تکون ميدي و لبخند ميزني !

10 - اينقدر سرگرم خوندن اين ايميل بودي که حتي متوجه نشدي اين ليست شماره 7 نداره !

11 - الان دوباره برگشتي بالا که چک کني شماره 7 رو داشته يا نه !

12 - من مطمئنم که اگه دوباره برگردي بالا حتماً شماره 7 رو پيداش ميکني،بخاطر اينکه خوب بهش توجه نکردي !!

13 - دوباره برميگردي بالا ولي شماره 7 رو پيدا نميکني...، خوب من شوخي کردم ولي نشون ميده که تو به خودت هم اعتماد نداري و هرچي بقيه ميگن باور ميکني.
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخر این هفته، جشن ازدواج ما به پاست
با حضور گرم خود، در آن صفا جاری کنید

ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است
لطفاً از آوردن اطفال، خودداری کنید

بر شکم صابون زده، آماده سازیدش قشنگ
معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید

تا مفصل توی آن جشن عزیز و با شکوه
با غذا و میوه ی آن جشن، افطاری کنید

البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها
پیش فامیل مقابل آبروداری کنید

میوه، شیرینی، شب پاتختی مان هم لازم است
پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید

گر کــسی با میوه دارد می نماید خودکشی
دل به حال ما و او سوزانده، اخطاری کنید

موقع کادو خریدن، چرب باشد کادوتان
پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید

هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر
هدیه را هم چرب تر، از روی ناچاری کنید

در امور زندگی، دینار اگر باشد حساب
کادو نوعی بخشش است، آن را سه خرواری کنید

گرم باید کرد مجلس را، از این رو گاه گاه
چون بخاری بهر تنظیم دما، کاری کنید

ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک
دست و پا را استفاده، آن هم ابزاری کنید

لامبادا، تانگو و بابا کرم یا هرچه هست
از هنرهاتان تماماً پرده برداری کنید

البته هر چیز دارد مرزی و اندازه ای
پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید

حرکت موزون اگر درکرد از خود، دیگری
با شاباش و دست و سوت از او طرفداری کنید

کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟
با موبایل خود مبادا فیلمبرداری کنید

در نهایت، مجلس ما را مزین با حضور
بی ادا و منت و هر گونه اطواری کنید

منبع: وبلاگ طنزهای ارمغان
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی دخــتر کوچولویی از مادرش پرسید:
'مامان؟ نژاد انسان ها از کجا اومد؟
مادر جواب داد: 'خداوند آدم و حوا را خلق
کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژاد
انسان ها به وجود اومد.'
دو روز بعد دخــترک همین سوال رو از پدرش
پرسید.
پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها
تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد..'




دخــتر کوچولو که گیج شده بود نزد مادرش رفت
و گفت:مامان؟ تو گفتی خدا انسان ها رو
آفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی
میمون ها هستند...من که نمی فهمم!'
مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من
بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات در
مورد خانواده ی خودش
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
تهران 1412

فرورتيش رضوانيه

چشم‌هايتان را باز مي‌كنيد. متوجه مي‌شويد در بيمارستان هستيد. پاها و دست‌هايتان را بررسي مي‌كنيد. خوشحال مي‌شويد كه بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستيد.. دكمه زنگ كنار تخت را فشار مي‌دهيد. چند ثانيه بعد پرستار وارد اتاق مي‌شود و سلام مي‌كند. به او مي‌گوييد، گوشي موبايل‌تان را مي‌خواهيد. از اين‌كه به خاطر يك تصادف كوچك در بيمارستان بستري شده‌ايد و از كارهايتان عقب مانده‌ايد، عصباني هستيد. پرستار، موبايل را مي‌آورد. دكمه آن را مي‌زنيد، اما روشن نمي‌شود. مطمئن مي‌شويد باتري‌اش شارژ ندارد. دكمه زنگ را فشار مي‌دهيد. پرستار مي‌آيد.

«ببخشيد! من موبايلم شارژ نداره. مي‌شه لطفا يه شارژر براش بياريد»؟

«متاسفم. شارژر اين مدل گوشي رو نداريم».

«يعني بين همكاراتون كسي شارژر فيش كوچك نوكيا نداره»؟

«از 10سال پيش، ديگه توليد نمي‌شه. شركت‌هاي سازنده موبايل براي يك فيش شارژر جديد به توافق رسيدن كه در همه گوشي‌ها مشتركه».

«10سال چيه؟ من اين گوشي رو هفته پيش خريدم».

«شما گوشي‌تون رو يك هفته پيش از تصادف خريدين؛ قبل از اين‌كه به كما بريد». «كما»؟!

باورتان نمي‌شود كه در اسفند1387 به كما رفته‌ايد و تيرماه 1412 به هوش آمده‌ايد. مطمئن هستيد كه نه مي‌توانيد به محل كارتان بازگرديد و نه خانه‌اي برايتان باقي مانده است. چون قسط آن را هر ماه مي‌پرداختيد و بعد از گذشت اين همه سال، حتما بوسيله بانك مصادره شده است. از پرستار خواهش مي‌كنيد تا زودتر مرخص‌تان كند.

«از نظر من شما شرايط لازم براي درك حقيقت رو ندارين».

«چي شده؟ چرا؟ من كه سالمم»!

«شما سالم هستيد، ولي بقيه نيستن».

«چه اتفاقي افتاده»؟

«چيزي نشده! ولي بيرون از اين‌جا، هيچكس منتظرتون نيست».

چشم‌هايتان را مي‌بنديد. نمي‌توانيد تصور كنيد كه همه را از دست داده‌ايد. حتي خودتان هم پير شده‌ايد. اما جرأت نمي‌كنيد خودتان را در آينه ببينيد.

«خيلي پير شدم»؟

«مهم اينه كه سالمي. مدتي طول مي‌كشه تا دوره‌هاي فيزيوتراپي رو انجام بدي»..

از پرستار مي‌خواهيد تا به شما كمك كند كه شناخت بهتري از جامعه جديد پيدا كنيد..

«اون بيرون چه تغييرايي كرده»؟

«منظورت چه چيزاييه»؟

«هنوز توي خيابونا ترافيك هست»؟

«نه ديگه. از وقتي طرح ترافيك جديد رو اجرا كردن، مردم ماشين بيرون نميارن».

«طرح جديد چيه»؟

«اگر راننده‌اي وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشينش مي‌برن پاركينگ و تا گلستان سعدي رو از حفظ نشه، آزاد نمي‌شه».

«ميدون آزادي هنوز هست»؟

«هست، ولي روش روكش كشيدن».

«روكش چيه»؟

«نماي سنگش خراب شده بود، سراميك كردند».

«برج ميلاد هنوز هست»؟

«نه! كج شد، افتاد»!

«چرا؟ اون رو كه محكم ساخته بودن».

«محكم بود، ولي نتونست در مقابل ارباس A380 مقاومت كنه».

«چي؟!.... هواپيما خورد بهش»؟

«اوهوم»!

«چه‌طور اين اتفاق افتاد»؟

«هواپيماش نقص فني داشت، رفت خورد وسط رستوران‌گردان برج».

«اين‌كه هواپيماي خوبي بود. مگه مي‌شه اين‌جوري بشه»؟

«هواپيماش چيني بود. ***** كاربراتورش خراب شده بود، بنزين به موتورها نرسيد، اون اتفاق افتاد».

«چند نفر كشته شدن»؟

«كشته نداد».

«مگه مي‌شه؟ توي رستوران گردان كسي نبود»؟

«نه! رستوران 4سال پيش تعطيل شد»..

«چرا»؟

«آشپزخونه‌اش بهداشتي نبود».

«چي مي‌گي؟!... مگه مي‌شه آخه»؟

«اين اواخر يه پيمانكار جديد رستوران گردان رو گرفت، زد توي كار فلافل و هات‌داگ....».

«الان وضعيت تورم چه‌جوريه»؟

«خودت چي حدس مي‌زني»؟

«حتما الان بستني قيفي، 14هزار تومنه».

«نه ديگه خيلي اغراق كردي. 12هزار تومنه».

«پرايد چنده»؟

«پرايدهاي قديمي يا پرايد قشقايي»؟

«اين ديگه چيه»؟

«بعد از پرايد مينياتور و ماسوله، پرايد قشقايي را با ايده‌اي از نيسان قشقايي ساختن».

«همين جديده، چنده»؟

«70ميليون تومن».

«پس ماكسيما چنده»؟

«اگه سالمش گيرت بياد، حدود 2 يا 2 و نيم....».

«يعني ماكيسما اسقاطي شده؟ پس چرا هنوز پرايد هست»؟

«آزادراه تهران به شمال هم هنوز تكميل نشده».

«تونل توحيد چه‌طور»؟

«تا قبل از اين‌كه شهردار بازنشسته بشه، تمومش كردن».

«شهردار بازنشسته شد»؟

«آره».

«ولي تونل كه قرار بود قبل از سال1390 افتتاح بشه».

«قحطي سيمان كه پيش اومد، همه طرح‌ها خوابيد».

«چندتا خط مترو اضافه شده»؟

«هيچي! شهردار كه رفت، همه‌جا رو منوريل كشيدن. مترو رو هم تغيير كاربري دادن».

«يعني چي»؟

«از تونل‌هاش براي انبار خودروهاي اسقاطي استفاده كردن».

«اتوبوس‌هاي BRT هنوز هست»؟

«نه! منحلش كردن، به جاش درشكه آوردن. از همونايي كه شرلوك هلمز سوار مي‌شد».

«توي نقش‌جهان اصفهان ديده بودم از اونا...»

«نقش‌جهان رو هم خراب كردن».

«كي خراب كرد»؟

«يه نفر پيدا شد، سند دستش بود، گفت از نوادگان شاه‌عباسه، يونسكو هم نتونست حرفي بزنه».

«خليج‌فارس چه‌طور؟»

«اون هم الان فقط توي نقشه‌هاي خودمون، فارسه. توي نقشه گوگل هم نوشته خليج صورتي».

«خليج صورتي چيه»؟

«بعضي‌ها به نشنال‌جئوگرافيك پول مي‌دادن تا بنويسه خليج عربي، ايران هم فشار مياورد و مدرك رو مي‌كرد. آخرش گوگل لج كرد، اسمش رو گذاشت خليج صورتي...»

«ايران اعتراضي نكرد»؟

«چرا! گوگل رو ***** كردن».

«ممنونم. بايد كلي با خودم كلنجار برم تا همين چيزا رو هم هضم كنم».

«يه چيز ديگه رو هم هضم كن، لطفا»!

«چيو»؟

«اين‌كه همه اين چيزها رو خالي بستم».

«يعني چي»؟

«با دوست من نامزد شدي، بعد ولش کردي. اون هم خودش را توي آينده ديد، اما خيلي زود خرابش کردي. حالا نوبت ما بود تا تو را اذيت کنيم. حقيقت اينه که يك ساعت پيش تصادف كردي، علت بيهوشي‌ات هم خستگي ناشي از كار بود. چيزيت نيست. هزينه بيمارستان را به صندوق بده، برو دنبال زندگي‌ات»!

«شما جنايتكاريد! من الان مي‌رم با رييس بيمارستان صحبت مي‌كنم».

«اين ماجرا، ايده شخص رييس بيمارستان بود».

«ازش شكايت مي‌كنم»!

«نمي‌توني. چون دوست صميمي پدر نامزد جديدته»
 

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين شعر کانديداي شعر برگزيده سال 2005شده

توسط يک بچه آفريقايي نوشته شده و استدلال شگفت انگيزي داره.

*****************

وقتي به دنيا ميام، سياهم، وقتي بزرگ ميشم، سياهم

وقتي ميرم زير آفتاب، سياهم، وقتي مي ترسم، سياهم

وقتي مريض ميشم، سياهم، وقتي مي ميرم، هنوزم سياهم

و تو، آدم سفيد

وقتي به دنيا مياي، صورتي اي، وقتي بزرگ ميشي، سفيدي

وقتي ميري زير آفتاب، قرمزي، وقتي سردت ميشه، آبي اي

وقتي مي ترسي، زردي، وقتي مريض ميشي، سبزي

و وقتي مي ميري، خاکــستري اي

و تو به من ميگي رنگين پوست؟؟؟
 
بالا