وضع يا فرايند تبديل موجودي به موجودي پست تر و زشت تر. 2 ـ دگرگون سازي .
با کمی فکر کردن به این واژه پی خواهیم برد نه تنها تبدیل گره گوار به سوسک چیز عجیبی در دنیای غیرواقعی داستان نیست بلکه میبینیم به فراوانی انسشان هایی را که مسخ میشوند به موجوداتی بدتر از سوسک در دنیای واقعی روز مره برای براورده کردن اندک نیاز ها ...هنگامی که خود را ذلی و بی فایده تر از انچه هستند تصور می کنند و در میابند ...
انسان ئهایی که مسخ می شوند تا بدان جا که حاضرند شرف وجدان وناموس خود را بفروشند برای زنده ماندن ...ایا یک ادم فروش از سوسک ارزشی بالاتر دارد؟..
البته از بعد روانی هم نمی توان چشم پوشی کرد وقتی شخصی ارزش های خود را انچنان کوچک وبی مقدار می بیند در واقع در ذهن بیمار خود (بیماری حاصل از یک جامعه الوده) خود را تبدیل به کپیف تر ین حالت قابل تصور می کند...و انچنان در این تصور روحی غرق می شود تا به ان جنبه واقعی بخشد ...
با مصادیقی که شما آوردین میشه اینو هم متصور شد که مسخ-یا دگرگونی-که در گره گوار به صورت فیزیکی و نمادین رخ داده به مرور دامنگیر خانواده سامسا هم شده و عواطف,احساسات,وضع زندگی و معاش اونها رو هم تحت تاثیر قرار داده؛و این مسخی که کافکا ازش حرف می زنه تنها شامل حال گره گوار نمی شه بلکه خانواده رو هم درگیر کرده,
شاید گره گوار که از نظر ظاهری دچار تغییر شده دگرگونی احساسی و اخلاقی کمتری پیدا کرده و خانواده به ظاهر انسان اون بیشتر دچار مسخ درونی شدن,
در پاسخ به سوالتون که گره گوار و خانوادش نماد چه چیزهایی میتونن باشن به عقیده من:
گره گوار نماد انسانهاییه که با وجود تغییر در ظاهر حتی به شکلی پست تر باز هم انسانیت در اونها زنده و دست نخورده می مونه
و خانواده گره گوار نماد انسان نما های منفعت طلب که بخاطر نان شب وجدان و عواطف انسانی رو نادیده می گیرن