جایگاه یک پدر در ذهن فرزندش ( ا از دل شماست درباره بابا هاوتن !!!!!!)

Eng.probe

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد پدر
پدرم اینجوری بود وقتی من :
4 ساله که بودم فکر می کردم پدرم هر کاری و میتونه انجام بده .
5 ساله که بودم فکر می کردم پدرم خیلی چیزها رو می دونه .
6ساله که بودم فکر می کردم پدرم از همه پدر ها باهوش تره .
8 ساله که شدم ، گفتم پدرم همه چیز رو هم نمی دونه .
10 ساله که شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها که پدرم بچه بود همه چیز با حالا کاملا فرق داشت .
12 ساله که شدم گفتم ! خوب طبیعیه ، پدر هیچی در این مورد نمی دونه ... دیگه پیر تر از اونه که بچگی هاش یادش بیاد .
14 ساله که بودم گفتم : زیاد حرفای پدرم و تحویل نگیرم اون خیلی اموله .
16 ساله که شدم دیدم خیلی نصیحت می کنه گفتم باز اون گوش مفتی گیر آورده .
18 ساله که شدم . وای خدای من باز گیر داده به رفتار و گفتار و لباس پوشیدنم همین طور بی خودی به آدم گیر میده عجب روزگاریه .
21 ساله که بودم پناه بر خدا بابا به طرز مأیوس کننده ای از رده خارجه .
25 ساله که شدم دیدم که باید ازش بپرسم ، زیرا پدر چیز های کمی درباره این موضوع می دونه زیاد با این قضیه سر و کار داشتنه ( ازدواج )
30 ساله بودم به خودم گفتم بد نیست از پدر بپرسم نظرش درباره این موضوع چیه ... هر چی باشه چند تا پیرهن بیش تر از ما پاره کرده و خیلی تجربه داره ...
40 ساله که شدم مونده بودم که پدر چه طوری از پس این همه کار بر میاد ؟ چقدر عاقله ... چقدر تجربه داره .
50ساله که شدم حاضر بودم که همه چیزم رو بدم که پدر برگرده تا من بتونم با هاش درباره ی همه چیز حرف بزنم !
اما افسوس که قدرشو ندونستم ... خیلی چیز ها می شد ازش یاد گرفت .
 

mohandesarma

عضو جدید
25 ساله که شدم دیدم که باید ازش بپرسم ، زیرا پدر چیز های زیادی درباره این موضوع می دونه زیاد با این قضیه سر و کار داشته ( ازدواج );)
:biggrin:
 

fgni

متخصص باغبانی
کاربر ممتاز
من با پدرم رفيقم تاحالا اين احساسو نداشتم باور كنين تا حالا بجز مثل يه دوست بزرگتر جور ديگه اي نديدمش
 

Similar threads

بالا