كوي دوست

[سماته]

سلام محسن جان. خوبی؟ خوش میگذره؟
ممنون کیوت جان خوبم.
وای که چقدر دلم تنگ شده بود واسه اینجا.
راستی از افشین خبر دارین؟

 

[donya_eng]

دوستان شبتون خوش!

باي!

 

[baroonearamesh]

سر كلاس ادبيات استاد ازم خواست كه فعل رفتن را صرف كنم من شروع كردم با صداي بلند:

رفتم ... رفتي ... رفت ...

و ... سكوت مي كنم استاد با صداي بلند مي گويد ادامه بده و من ادامه مي دهم:

رفت ... رفت ... رفت ... رفت و دلم شكست غم تو دلم نشست رفت و دلم بمرد شور از دلم ببرد

اين را مي گويم و مي خندم و مي گويم:

خنده ي تلخ من از گريه غم انگيز تر است كارم از گريه گذشتس به آن مي خندم​

 

[baroonearamesh]

تو به من خنديدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديدم
باغبان از پی من تند دويد
سيب را در دست تو ديد
غضب آلود به من کرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سال ها هست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من انديشه کنان غرق اين پندارم
که چرا
خانه کوچک ما
سيب نداشت

 

[cute]

سلام خاله كيوت...

خوبي؟ كجا بودي؟

سلام عزیزم
نیومده رفتی که....
ممنون من خوبم
تو خوبی؟؟؟
شبت قشنگ گلم

سلام به همگی .......

سلام عزیز

نه بابا نرفتم
اينجا بارون بود

اخی
اینجا هم بارون بود
بابایی تو کجایی
نکنه نزدیکی

 

[baroonearamesh]

و عشق صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که
غرق ابهامند.

نه،

صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر.
همیشه عاشق تنهاست.

 

[cute]

و عشق صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که
غرق ابهامند.

نه،

صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر.
همیشه عاشق تنهاست.

و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست
و او ثانیه ها می روند انطرف روز
و او ثانیه ها روی تور می خوابند....

 

[naghmeirani]

تا فکندم به سر کوی وفا رخت اقامت
عمر بی دوست ملامت شد و با دوست ندامت
سر و جان و زر و جاهم همه گو رو به سلامت
عشق ودرویشی و ا نگشت نمایی وملامت
همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی
سعدی-استاد شهریار ​

 

[@ RESPINA @]

در کوی نیک نامان مار ار گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر ده ما را

 

[naghmeirani]

ببین طراوتِ صبحِ بهارِ زیبا را
صفا و جلوه دهد باغ و دشت و صحرا را
به جلوه هایِ طبیعت نظاره کن ای دوست
ببین عنایتِ پروردگارِ یکتا را
جهان دوباره جوان شد به حکمِ شیخِ اجل
بیا و قدر بدان این دو روزۀ دنیا را
​

 

[محـسن ز]

ساقيا آمدن عيد مبارك بادت
وان مواعيد كه كردي مرود از يادت
در شگفتم كه درين مدت ايام فراق
بر گرفتي زحريفان دل د دل ميدادت
شكر ايزد كه زتاراج خزان رخنه نيافت
بوستان سمن وسرو و گل و شمشادت

 

[naghmeirani]

بهاران فصلِ زیبایی است،ای دوست
بیا بنگر تماشایی است ،ای دوست
مشو غمگین بیاور خنده بر لب
کنون فصلِ شکوفایی است ،ای دوست

​

 

[گلابتون]

[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]در میان هیاهوی عشق های میرا[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif] - و گاه نا میرا[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]در هنگامی که جنون جنجالی بی خودانه راه می اندازد[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]تو هم روزی عاشق می شوی[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]اصلاً از همین حالا[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]که دست واژگان روشنت [/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif] جسم سپید کاغذ را به نوازش دعوت میکند[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]همین حالا که در انتظار آشنا شدن با غریبه ات هستی[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]همین حالا که گمان میداری[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif] روحی عاری از عشق در وجودت تناسخ یافته[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]تو عاشق هستی[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]هر چند گاهی دل به دل راه ندارد![/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]اما...[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]دستان تو [/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif] - این آیه های روشن[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif] به آسمان که راه دارد[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]و مُهر خداوند بر گذرنامه ات[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif] کافیست تا[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif] به سرزمینی سفر کنی[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif] بی مانند...[/FONT]

 

[snazari]

نشانی

خانه دوست کجاست ؟ در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟

سهراب سپهری

 

[naghmeirani]

من اي صبا ره رفتن به كوي دوست ندانم

تو مي روي به سلامت سلام ما برساني​

 

[snazari]

باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور

با خاک کوی دوست برابر نمی کنم

 

[kachal63]

اگر به رنج به عنوان تهی شدن فکر کنید،
آن گاه پر شدن شادی را برایتان آشکار می کند.
و وقتی که شادی به سراغتان می آید،
باز هم فقط بنشینید،
و مشاهده اش کنید.
سعی نکنید به آن آویزان شوید!
سعی نکنید نگهش دارید!
سعی نکنید طولانی اش بکنید!
فقط ، به سادگی تماشایش کنید.
و کاملا نسبت به آن بی تفاوت باشید،
اگر آمد، بگذارید بیاید
اگر شما را ترک کرد بگذارید برود.
سعی نکنید محکم به شادی بچسبید
وقتی سعی کنید آن را به هر قیمتی حفظ کنید،
رنج شما به شدت و بزرگی تلاشتان،
برای حفظ آن شادی خواهد بود.
آن ها به هم متصل اند!
اگر به هرکدام بیشتر علاقه نشان بدهید،
بلافاصله دیگری جایگزین آن خواهد شد!
«اوشو»

 

[سماته]

سلام محسن جان .
سلام دوستای گلم.
سال نو مبارککککککککککککککککککککککککککک

 

[محـسن ز]

سلام به همه دوستان عزيز خصوصا دوستان ادبيات

اين عيد باستاني را به همه تبريك عرض ميكنم واميدوارم سالي پربار براي همه شما باشد

 

[محـسن ز]

سلام محسن جان .
سلام دوستای گلم.
سال نو مبارککککککککککککککککککککککککککک

سلام سمانه خوبي كم پيدا
سال نو تو هم مبارك

 

[سماته]

سلام سمانه خوبي كم پيدا
سال نو تو هم مبارك

خیلی دلم میخواد کم پیدا نباشم اما خوب نمیشه زیاد بیام.
چند روزی اومدم خونه. دلم تنگ شده بود واسه اینجا.
خوش میگذره محسن جان؟خوبی؟

 

[naghmeirani]

عشق آمد وشد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزای وجودم همگی دوست گرفت
نامیست ز من بر من وباقی همه اوست​

 

[محـسن ز]

خیلی دلم میخواد کم پیدا نباشم اما خوب نمیشه زیاد بیام.
چند روزی اومدم خونه. دلم تنگ شده بود واسه اینجا.
خوش میگذره محسن جان؟خوبی؟

انشالله كه هميشه باشي
اي ميگذره ميشه عيد باشه ادم خوشحال نباشه
تو چه طوري افشين هم نمياد البته گفته بود چند روزي نيست ولي عيد مياد نميدونم چرا نيومده

 

[سماته]

انشالله كه هميشه باشي
اي ميگذره ميشه عيد باشه ادم خوشحال نباشه
تو چه طوري افشين هم نمياد البته گفته بود چند روزي نيست ولي عيد مياد نميدونم چرا نيومده

من خوبم. مخصوصاً حالا که پیش خانواده هستم. فردا هم میریم مسافرت.
افشین هم حتماً سرش شلوغه. اگه اومد سلام برسون.

 

[محـسن ز]

ابر آذاري بر آمد باد نوروزي وزيد
وجه ميخواهم ومطرب كه ميگويد رسيد
شاهدان در جلوه ومن شرمسار كيسه ام
بار عشق و مفلسي است مي بايد كشيد
قحط جودست آبروي خود نميبايد فروخت
باده و گل بهاري خرقه ميبايد خريد

 

[naghmeirani]

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ​

​

ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار ​

​

​

​

نکته روح افزا از دهن دوست بگو ​

​

نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار ​

​

​

​

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام ​

​

شمه یی از نفحات نفس یار بیار ​

​

​

​

بوفای تو که خاک ره آن یار عزیز ​

​

بی غباری که پدید آید از اغیار بیار ​

​

​

​

گردی از رهگذر دوست بکوری رقیب ​

​

بهر آسایش این دیده خونبار بیار ​

​

​

​

خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست​

​

خبری از بر آن دلبر عیار بیار ​

​

​

​

شکر آنرا که تو در عشرتی ای مرغ چمن ​

​

باسیران قفس مژده گلزار بیار ​

​

​

​

کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست​

​

عشوه یی زان لب شیرین شکر بار بیار ​

​

​

​

روزگاریست که دل چهره مقصود ندید ​

​

ساقیا آن قدح آینه کردار بیار ​

​

​

​

دلق حافظ به چه ارزد بمیش رنگین کن ​

​

وانگهش مست و خراب از سر بازار بیار ​

​

​

​

 

[محـسن ز]

آن پيك نا مور كه رسيد از ديار دوست
آورد حرز جان زخط مشكبار دوست
خوش ميدهد نشان جلال و جمال يار
خوش ميكند حكايت غرو وقار دوست
دل دادمش به مژده و خجلت همي برم
زين نقد قلب خويش كردم نثار دوست
شكر خدا كه از مدد بخت كار ساز
بر حسب آرزوست همه كار و بار دوست
سير سپهر و دور قمر را چه امتياز
در گردشندبر حسب اختيار دوست
گرباد فتنه هردو جهان را بهم زند
ماوچراغ چشم وره انتظار دوست
كحل الجواهري به من آر اي نسيم صبح
زان خاك نيكبخت كه شد رهگذار دوست
مائيم و آستانه عشق و سر نياز
تا خواب خوش كرا برد اندر كنار دوست
دشمن به قصد حافظ اگر دم زند چه باك
منت خدايرا كه نيم شرمسار دوست​

​

​

 

[naghmeirani]

[FONT=times new roman, times, serif]در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود[/FONT]​

 

[محـسن ز]

زلف او دامست و خالش دانه آن دام ومن
بر اميد دانه اي افتاده ام در دام دوست
ميل من سوي وصال و قصد او سوي فراق
ترك كام خود گرفتم تا برآيد كام دوست

 

[naghmeirani]

دلا، دگر قدم از کوی دوست بازمکش
کنون که قبله گرفتی سر از نماز مکش
بر آستانه ی معشوق اگر دهندت بار
طواف خانه کن و زحمت حجاز مکش​